عشق به جایی میرسد که این اصحاب جان، خون و جوانی خود را برای نشستن یک لبخند بر روی لبان حسین (علیه السلام) یا اظهار رضایت ایشان فدا میکنند. حتی بیش از این. آن یاور حسین (علیه السلام) وقتی در حال شهادت بود و حسین بالای سرش رفت و گونهاش را روی گونهی او که تا چند دقیقه یا چند ثانیهی دیگر به شهادت میرسید گذاشت، فقط احساس رضایت و مهربانی نمیکرد بلکه افتخار میکرد و تاریخ فریاد او را برای ما ضبط کرده که: چه کسی به پایهی من میرسد در حالی که پسر دختر رسول خدا گونهاش را روی گونهام گذاشته؟ اینها قوانین عشق است.
خب نتیجه میگیریم. برادران و خواهرانم ما امروز به این سطح از رابطه با فرزند، باقیمانده، نماینده و امتداد تاریخی حسین (علیه السلام) یعنی حجت بن الحسن المهدی، بقیت الله فی الارضین، سلالهی حسین (علیه السلام) که امام زمانمان است نیاز داریم. همان گونه که حسین امام زمان عباس، علی اکبر، قاسم، زینب، ام البنین، زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر بود. مهدی (علیه السلام) امام زمان ماست. خب البته ما به ایشان ایمان و اعتقاد داریم ولی رابطهی ما با ایشان در چه سطحی است؟ آیا به مرحلهی علاقه میرسد؟ و اگر به مرحلهی علاقه میرسد، چه سطحی از علاقه؟ آیا از آن نوع علاقهای که فرزدق میگوید که: قلبهایشان با توست و شمشیرهایشان علیه تو؟ آیا دعای ما به درگاه خداوند که در فرج ایشان تعجیل نماید و درخواستمان از صاحب الزمان که جنبش و ظهورش را جلو بیاندازد مانند نامههای اهل کوفه است؟ یا مانند موضعگیری یاران حسین در شب عاشورا؟ اگر در دل محبتی داریم در چه سطحی است؟ آیا فقط به درجهی قربانی کردن برخی عزیزان میرسد؟ یا فداکردن همهی عزیزان برای این امام عزیز، دوستداشتنی، پسر دختر رسول الله و باقیماندهی رسول الله، انبیاء، پیامبران، اوصیا، بزرگان و دوستان خدا در زمین؟ رابطهمان با اماممان (صلوات الله و سلامه علیه) چگونه است؟ و سؤالات بسیار دیگری…
باید تلاش کنیم تا در زمان غیبت و انتظار به این سطح از رابطه دست پیدا کنیم، تقویتش کنیم و آن را به کار ببندیم. این با آرزو به دست نمیآید بلکه با تلاش و جهاد فکری، روانی و روحانی حاصل میشود. یعنی به زبان ساده روی خودمان، نفسمان، قلبهایمان و احساساتمان کار کنیم تا به این سطح از رابطه با مهدی (علیه السلام) برسیم. -چون وقت بسیار کم است صحبتهایم را به شدت کوتاه میکنم.- بنده سه موضوع یا عامل نوشته بودم. البته عوامل بیشتری هستند.
۱- شناخت درست. وقتی بشناسیم دوست خواهیم داشت. میشود گفت محبت به اندازهی شناخت است. پس باید به این شناخت دست پیدا کنیم و معرفت خود را نسبت به اماممان (علیه السلام) افزایش بدهیم تا دوستی و رابطهمان با وی افزایش پیدا کند. حتی نسبت به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). وقتی به پیامبر خدا توهین میشود ما همه مسلمانیم ولی چقدر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داریم؟ تا چه سطحی؟ آیا تا آنجا که همهی عزیزانمان را در دفاع از ایشان، کرامت، آبرو و دین رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بدهیم؟ یا نه فقط به برخی جملات یا موضعگیریها بسنده میکنیم؟ اگر موضعگیری واقعی لازم باشد آیا حاضریم یا نه؟ این به محبت و عشق ربط دارد. وقتی معرفت خود را نسبت به پیامبر افزایش دهیم. وقتی عظمت، اخلاق، جایگاه و درجه و مقام ایشان نزد خدا و تمامی انبیا و رسل را بداینم، وقتی بفهمیم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ولی نعمت ماست، امروز این امت عظیم و بزرگ اسلام را داریم. -مخصوصا این عربها که پراکنده و متشتت بودند و سنگ میپرستیدند و چمن میخوردند و برای یک غنیمت و… با هم میجنگیدند، پیامبر از آنها امتی با عظمت ساخت که تا امروز تداوم پیدا کرده.- وقتی فهمیدیم ما به واسطهی محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به این دین، قرآن و اسلام هدایت شدهایم و اگر به بهشت برویم به خاطر مرتبهی والا، عظمت، صبر و تحمل بسیار این پیامبر در برابر آزارهاست. وقتی اینها را دانستیم علاقهمان به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و همچنین مهدی (علیه السلام) اضافه میشود. باید مهدی را بشناسیم و معرفتمان را نسبت به ایشان بیافزاییم تا محبتمان نسبت به ایشان افزوده شود.
۲- رابطهی روحی و درونی. کسی که شخصی را دوست دارد یادش میکند و فراموشش نمیکند. اگر فراموشش کردی تمام است… به مرور از قلبت خارج میشود. فراموشی او را از عقل و قلبت بیرون میکند. وقتی مدام در یادت بود علاقه و پیوستگیات با او افزوده میشود. کسی که شخصی را دوست دارد از او در میان مردم یاد میکند. از آوردن نامش لذت میبرد. حالا نمیخواهیم عشاق را -که در همهی دورانها بودهاند.- به عنوان مثال ذکر کنیم. خودتان در ذهنتان تصور کنید دیگر. بنده دیگر مقایسه نمیکنم خودتان میتوانید مقایسه کنید. پس از آوردن نام معشوقش لذت میبرد. کسی که شخصی را دوست دارد دربارهاش پرس و جو میکند. کسی که شخصی را دوست دارد دنبالش میگردد، اخبار، احوال و سخنانش را پیگیری میکند. مادری را تصور کنید که فرزندش برای درسخواندن، تدریس یا حج به سفر رفته. شبانه روز عقل و قلب مادر با اوست. مدام فکر میکند الآن در چه حالی است؟ بیدار است؟ خواب است؟ میخورد؟ چه میخورد؟ آسوده است؟ بیمار است؟ سالم است؟ علاقه یعنی این. کسی که شخصی را دوست دارد بیصبرانه منتظرش میماند تا برگردد. کسی که شخصی را دوست دارد با او انس میگیرد و نسبت به او شوق دارد. کسی که شخصی را دوست دارد برایش دعا میکند. کسی که شخصی را دوست دارد به دیدنش میرود، به دنبال دیدن اوست حتی از دور، برایش نامه مینویسد، تلفنی با او صحبت میکند. کسی که شخصی را دوست دارد از او پیروی میکند و مانند او رفتار میکند. کسی که شخصی را دوست دارد از فراق و دوری او میگرید. خب، این ارتباط روحی علاقه را زیاد میکند. باعث میشود علاقه جوشان، رو به رشد و تعمیق باشد.
۳- تطهیر قلب و تزکیهی نفس. چون خداوند این قلب را این گونه آفریده. گفته بودیم که خداوند انسان را آفریده و میشناسدش و کاتالوگش را دارد! خداوند (سبحانه و تعالی) انسان و روح، عقل، تن، قلب، عواطف، احساسات، نیروها و شهواتش را آفریده و از همه بیشتر نسبت به آن مطلع است. خداوند (سبحانه و تعالی) دو محبت را در قلب یک نفر نمیپذیرد. به دو محبت راضی نمیشود. نمیشود من هم خداوند را دوست داشته باشم هم ابلیس را! قبول نیست. اگر چنین حرفی بزنم دروغ میگویم. یا این که بگویم من خداوند و اولیاء الله را دوست دارم و در عین حال دنیا را هم دوست دارم! محبت خداوند و محبت دنیا در قلب هیچ مرد و زنی با هم جمع نمیشوند. این در احادیث هست. جمع نمیشوند. وقتی قلبم را از دوستی و وابستگی به دنیا و پول، جذابیتها، عشوهگریها، مناصب، شهوات، انس و لهو و لعب دنیا پاک کردم، وقتی قلبم پاک و زلال شد عاشق میشوم. جایی برای محبت و عشق پاک در قلب آلوده به محبت دنیا نیست. اصحاب حسین (علیه السلام) را ببینید. آنها که اینچنین عاشق بودهاند به این دلیل بوده که دنیا در قلبهایشان جایی نداشته. اما محبت آغشته به دنیا حسین را وسط بیابان رها کرد و بلکه روی حسین شمشیر کشید. پس کافی نیست.
پس سومین عامل تطهیر قلب و تزکیهی نفس از محبت دنیاست. ما اینجا از آرمانها صحبت نمیکنیم. فقط دربارهی معصومین حرف نمیزنیم. فقط دربارهی اولین صحابیان که با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و در موقعیتهای دشواری مثل بدر و… ایستادگی کردند و سنگ به شکمهایشان بستند صحبت نمیکنیم. و حتی دربارهی کربلائیان صحبت نمیکنیم. حتی در این زمانه نیز چنین افرادی هستند. چند روز پیش در روز شهید تلویزیون یک برنامهی چند قسمتی دربارهی استشهادیان ساخته بود که از اسمش بسیار خوشم آمد. اسمش چه بود؟ گروهان عشق. این استشهادیان عاشق هستند. و اگر نه چطور لبخند روی لبان و شادی درون چهرههایشان را هنگام رسیدن به لحظهی انفجار و پیوستن به عزیز اعلا توجیه کنیم؟ پس ما دربارهی جوانان، مردان و زنانی صحبت میکنیم که میان ما زیستند و از خانواده، روستاها، خانهها، حومهها، شهرها و روستاهای خودمان بودند. ما دربارهی آرمانها، آرزوها و موضوعاتی خیالپردازانه صحبت نمیکنیم. نه. و الحمدلله این روزها اینگونه افراد زیادند. ولی ما به تقویت این رابطه نیازمندیم. این بخشی از معنای انتظار حقیقی است. تا وقتی خداوند (سبحانه و تعالی) به ولیاش اجازهی ظهور داد تا زمین را پس از این که از ظلم و جور پر شده از قسط و عدل پر کند در شمار اصحاب حسین باشیم نه اصحاب یزید و طاغوتیان زمین که آن را از ظلم و فساد و جور پر کردهاند. ایمان داشتن و پر بودن ذهنمان از اندیشهها کافی نیست. بلکه باید قلبهایمان مملو از محبت و عشق باشد و به اسباب عشق برسیم تا در شمار اصحاب حسین و سلالهی حسین باشیم.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
توجه! اگر بارگذاری پخشکنندهی صوت بالای صفحه با مشکل مواجه شد میتوانید صوت کامل رادیو اینترنتی را از
اینجا
دانلود نمایید.
جستجو
دغدغههای امت
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژهای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است.
در این پرونده میخوانید:
-...
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران