بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با شبکهی المنار
| فارسی | فیلم | صوت |فرازها:
قدرت حزب الله به لحاظ بشری، توان هجومی، توان موشکی، پهپادها، نیروی زمینی، دریایی و هوایی نسبت با دورهی جنگ ۳۳ روزه قابل مقایسه نیست و افزایش چندبرابری داشته است. ایمان و یقین ما به پیروزی و آمادگی ما برای جانفشانی نیز از همیشه بیشتر است. در زمینهی موشکهای ضد هوایی چیزی نمیگویم و آن را به عنوان بخشی از ابهام سازنده برای آینده باقی میگذارم.
اسرائیل پس از جنگ ۳۳ روزه نتوانسته است پیشرفتی داشته باشد. بله تسلیحات بسیاری خریدند و حتی در قبرس و یونان و… رزمایش نظامی برگزار کردند اما اتفاقی که در جنگ ۳۳ روزه افتاد به این چیزها ربطی ندارد. در جنگ ۳۳ روزه روح اسرائیل صدمه دید و دیگر آن اسرائیل قبل نشد. اطمینان بخشهای مختلف سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی به یکدیگر از بین رفت. ایستادگی غزه در جنگهای سالهای بعد هم این موضوع را تثبیت کرد و پس از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل هیچ وقت نتوانست اعتماد به نفسش را باز بیابد.
یکی از تأثیرات جنگ ۳۳ روزه کشف ضعف جبههی داخلی رژیم صهیونیستی بود. آنها ۱۳ سال است از سال ۲۰۰۷ هر سال یک رزمایش جبههی داخلی برگزار میکنند و هر سال نتیجه این است که جبههی داخلی هنوز برای جنگ آمادگی ندارد.
من پس از سال ۲۰۰۰ که گفتم «اسرائیل از لانهی عنکبوت هم سستتر است» پی بردم حتی سستتر از این حرفهاست. حدود ۵۰٪ شهرکنشینان اشغالگر و ۹۰٪ مراکز و تأسیسات سیاسی و زیربنایی و نفتی و گازی و اتمی و آبی و شیمیایی و هواپیمایی و نظامی اسرائیل در فاصلهی دو شهر نتانیا و اشدود یعنی در مستطیلی به طول حدود ۶۰ و عرض حدود ۲۰ کیلومتر قرار دارد. این نقشه فقط برای نمایش نیست. در اتاق عملیات ما هم وجود دارد. اسرائیل تهدید کرده بود لبنان را در جنگ بعدی به عصر حجر باز میگرداند. من توصیه میکنم این تهدید را دیگر تکرار نکنند. ما حتی میتوانیم ماورای جنوبیترین شهر فلسطین اشغالی یعنی بندر ایلات را هم بزنیم اما اگر همهی توان موشکیمان را فقط روی این مستطیل متمرکز کنیم آن وقت خواهیم دید چه کسی طرف مقابل را به عصر حجر باز خواهد گرداند.
بنده چند سال پیش در سخنرانی گفتم ما بمب اتمی داریم و همه پای سخنرانی خندیدند. گفتم نخندید جدی میگویم. بمب اتمی ما عبارت است از مخازن آمونیاک شهر حیفا به علاوهی یک یا دو موشک مقاومت. بعد از سخنرانی من خود اسرائیلیها آمار تعداد کشتههای احتمالی انفجار این مخازن را منتشر و اعتراف کردند امکان حیات در آن منطقه از بین خواهد رفت. سپس تلاش کردند آن مخازن را جابهجا یا خالی کنند اما تا امروز نتوانستهاند.
اینکه اسرائیل از بعد از جنگ ۳۳ روزه جرأت نمیکند هیچ هدف نظامی را در لبنان بزند یا بمبارانی انجام دهد به علت این است که میداند «ویرانی عظیم» حداقل عبارتی است که میتوان دربارهی نتیجهی حملهی مقاومت به اسرائیل به کار برد. توصیه میکنم متن سخنرانیهای کنفرانس چند روز اخیر هرتزلیا را بخوانید. مدام صحبت از حزب الله است. دشمن میداند حملهی حزب الله به اسرائیل آنها را به آستانهی نابودی خواهد کشاند.
هر روزی که میگذرد بیش از پیش مشخص میشود موفقیتهای حزب الله به یک شخص معین ربطی ندارد و با خروج یا شهادت افراد، ضربهی اساسی به حزب الله وارد نمیشود. حزب الله یک سازمان است و به صورت سازمانی عمل میکند. راز توسعهی حزب الله در زمینههای مختلف نیز همین عملکرد سازمانیاش است. بله، نسبت به بنده اعتماد، محبت و امرپذیری وجود دارد و هر شخصی تأثیر ویژهی خود را در سازمان دارد اما پیروزی از رهگذر یک نفر ایجاد نمیشود و با رفتن یک نفر نیز پیروزی از میان نمیرود. از این بابت نگران نباشید. نبرد آینده، نقشهی خود را دارد و یک مکتب نظامی قائم به ذات است که ما در حال کسب آمادگی برای آن هستیم.
یقین داشته باشید ما ان شاءالله در هر جنگی در آینده پیروز میشویم. چون این وعدهی خداست که «إن تنصروا الله ینصرکم». «تنصروا الله» یعنی چه؟ یعنی یاری قضیهای که به لحاظ همهی معیارهای شرعی، دینی، قانونی، بین المللی و… حق است و یاری مردم مظلوم لبنان و فلسطین و منطقه. چند روز پیش توئیتی از سید عبدالملک حوثی خطاب به بن سلمان دیدم که شاید بخشی از سخنرانی وی بود. سید عبدالملک گفته بود: ای بن سلمان، وقتی همهی اموال و ارتشها و تجهیزات نظامی و قدرتهای جهان با تو هستند اما باز هم ما پیروز میشویم بدان که خدا با ماست.
عمر دست خداست اما به نظرم میرسد بر اساس منطق و زمانه و تحولات منطقه و… من جزء نسلی هستم که بسیار امید دارم در قدس نماز بخوانم. این پیشگویی نیست، یک پیشبینی منطقی است.
اسرائیل به قدرت درونی خود متکی نیست. وجود اسرائیل مبتنی بر یک معادلهی دوبخشی است: حمایت امریکا و فروگذاری عرب. امروز در بیشتر کشورهای عربی اگر یک نفر نه برای حزب الله بلکه برای مقاومت فلسطین پول جمعآوری کند نهتنها پول را مصادره میکنند بلکه شخص را به زندان میاندازند. اینگونه است که اسرائیل امکان بقا مییابد.
هیچ کس شکی ندارد که رسانهها در همهی عرصههای زندگی نقش بنیادین یافتهاند و نقششان از انتقال اخبار حوادث به ایجاد حوادث تغییر کرده است.
ما در حزب الله معتقدیم معاملهی قرن امکان موفقیت ندارد و حتی درون خودش عناصری دارد که میتواند موجب انفجارش از درون شود و نگذارد حتی این معامله بتواند روی پای خودش بایستد. این عنصر انفجاری هم عبارت است از انتقال پایتخت به قدس. بنده نمیگویم چنین چیزی وجود دارد اما حتی اگر کسی در میان عربها یا فلسطینیان وجود داشت که میتوانست در مورد بندهای دیگر معاملهی قرن تأمل کند، موضوع قدس را محال است کسی بپذیرد. خودبزرگبینی امریکاییها آنچنان شدت گرفت که به حماقت شبیه شد و ترامپ قدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرد و سفارت امریکا را به آنجا منتقل کردند. این به معنای مرگ معاملهی قرن بود و از آن پس، همه در حال تلاش برای زنده کردن این مرده از طریق وسوسهگری و سرمایهگذاری روی خستگی فلسطینیان هستند.
به جز عوامل درونی ناکامی معاملهی قرن، این معامله به ۶ علت به نتیجه نخواهد رسید.
اول: وحدت موضع فلسطینیان. از تشکیلات خودگردان تا فتح و همهی گروهها موضعشان رد این معامله است.
دوم: ایستادگی ایران. ایران پشتیبان تقریبا یگانهی موضوع فلسطین است. شاید به لحاظ سیاسی برخی کشورهای دیگر هم از فلسطین حمایت کنند اما تنها طرفی که در این سالها از فلسطین حمایت تسلیحاتی و لجستیک میکرده ایران بوده است.
سوم: پیروزی در سوریه. همهی کسانی که در سوریه و منطقه به شهادت رسیدند جلوی غلبهی پروژهی مقابل و رقم زدن این معامله را گرفتند.
چهارم: پیروزی در یمن و سلام الله علی الیمن. اگر یمن ایستادگی نکرده بود و بن سلمان پیروز شده بود با صدها ماهواره و میلیاردها دلار پول و شورای عالی فتوا و تطمیع و ترغیب و تهدید به سراغ فلسطینیها میآمد و به عنوان شهسوار عرب، مجبورشان میکرد این معامله را بپذیرند اما امروز فرومانده است و به هیچ عنوان توان چنین کاری ندارد.
پنجم: فقدان کشور عربی قدرتمندی که بتواند یکتنه راه سازش را بگشاید. مثلا انورسادات به عنوان رئیس جمهور بزرگترین کشور عربی و نصف جهان عرب در حالی که پیروز از جنگ خارج شده بود یکتنه سازش کرد اما امروز همه حتی بن سلمان هم مبهم صحبت میکنند و جرأت ورود ندارند.
ششم: پریشانی اسرائیل. امروز اسرائیل درگیر مسائل فساد و فقدان رهبری است. پومپئو نیز به این موضوع اعتراف کرده است. کوشنر نیز در خبری که این روزها منتشر شده و ما هنوز از صحتش اطلاع دقیق نداریم، کنفرانس بحرین را شکستخورده دانسته است.
من از موضع محمود عباس در رد معاملهی قرن زیاد شگفتزده نشدم چون اساسا هیچ فلسطینی نمیتواند چنین معاملهای را بپذیرد و وقتی هیچ فلسطینی پای این معامله را امضا نکند، حتی اگر همهی جهان هم امضا کنند هیچ فایدهای ندارد. امروز همهی اشخاص و گروههای فلسطینی به شدت تحت فشار و وسوسه برای پذیرش این معامله هستند اما چنین چیزی امکان ندارد.
مسئلهی تابعیتدهی به پناهندگان فلسطینی در کشورهای میزبان نیز عملی نیست. حتی اگر کشورهایی یافت شوند که بخواهند تابعیت بدهند، خود فلسطینیها این را نمیپذیرند. ضمن اینکه مثلا در اردن، پذیرش پناهندگان فلسطینی به عنوان شهروند ممکن است به خداحافظی با سلسلهی پادشاهی هاشمی بیانجامد و این بسیار حاکمان اردن را نگران کرده است. در لبنان نیز هیچ کس از راستگراترین تا چپگراترین احزاب حاضر نیست این موضوع را بپذیرد. البته این به معنای رضایت به تداوم شرایط اسفبار انسانی و معیشتی پناهندگان در لبنان نیست و باید برای این وضعیت فکری بکنیم.
بخش دوم:
اسرائیل اصرار دارد در موضوع ترسیم مرزهای زمینی، ایالات متحده ناظر باشد. به همین علت برای سازمان ملل شرطهایی نامتناسب میگذارد که از دور خارجش کند. کارشناسان قانونی اخیرا به نکتهی مهمی اشاره کردند که من دوست دارم تکرارش کنم. در زمینهی مرزهای زمینی، استفاده از عبارت ترسیم خطاست. مرزهای زمینی ترسیمشده هستند و بحث بر سر اجراست. همچنین موضوع تازهای که اسرائیل مطرح کرده، مبادلهی خاک است. یعنی مثلا میگوید اینجا ۱۰۰ متر میگیریم، جای دیگر ۵۰۰ متر میدهیم و مردم از این موضوع شگفتزده شدهاند. بنده تنها هشدار میدهم دقت داشته باشید زمینهایی که اسرائیل میخواهد، بدون شک از لحاظ نظامی، آبی، استراتژیک، ارتفاع و… شاخص هستند. با این حال ما در این زمینه پشت سر حکومت هستیم و هر چه آنان توافق کنند ما به آن پایبندیم. همچنین تلاش اسرائیل برای تفکیک میان پروندهی اجرای مرزهای زمینی و ترسیم مرزهای دریایی، بیمعناست چون مرزهای آبی بر اساس امتداد مرزهای خاکی ترسیم میشوند. شما از من پرسیدید در موضوع مرزها با جناب نبیه بری مذاکره کردهاید؟ جناب نبیه بری صاحب پرونده [و صاحب خانه] است و کسی با صاحب پرونده [و صاحب خانه برای دفاع از خانه] مذاکره نمیکند. ایشان به عنوان صاحب منصب در مقاومت و صاحب مسئولیت در لبنان و جنوب لبنان و یکی از رهبران مقاومت در جنگ ۳۳ روزه مسئولیت این مذاکره را بر عهده دارد.
من نمیدانم حکومت لبنان با شرکتهای استخراج نفت صحبت کرده است یا نه. اگر صحبت کرده است من خبر ندارم. همینجا قول میدهم اگر حکومت لبنان مدعی شد هیچ شرکت نفتی حاضر نیست بیاید و در مرزهای آبی ما با فلسطین اشغالی کار کند، من یک شرکت نفتی پیدا میکنم. این شرکت لزوما ایرانی هم نیست. پشتوانهی ما قدرت مقاومت است. ما پس از تثبیت مرزهای آبی دقیقا برای اسرائیل خط قرمز تعریف میکنم. بیایند این طرف ببینند چه اتفاقی میافتد. گاز در مقابل گاز و نفت در مقابل نفت. ضمن اینکه ما اصلا چیزی به نام نفت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم و این نفت مردم فلسطین و مردم عرب است و ما در آن سهم داریم. امروز همهی جهان اجماع دارند که اسرائیل در مقابل قدرت لبنان بازداشتهشده است.
جوهرهی اقتدار ما مساحت کشور و امکانات نیست، انسان و ایمان و اراده و شجاعت و عقل و حضور و آمادگی برای جانفشانی و اخلاص است.
جبههی مقابل در سوریه متحمل شکست مفتضحانهای شده است. سالهای اول بحران را به یاد بیاورید. کنفرانس دوستان سوریه با حضور ۱۴۰ و ۱۲۰ تشکیل میشد. صدها میلیارد دلار خرج کردند. دهها هزار تُن سلاح و دهها هزار تَن جنگجو به سوریه صادر کردند. اما امروز سوریه در حال بازیابی سلامتش است.
مدیریت نبرد همهی متحدان در سوریه با فرماندهی سوریه بوده و هست. ما هیچ وقت در سوریه سینهسپر نکردیم. ما تنها در مناطقی حضور داشتیم که «واجب بود» حضور داشته باشیم. حتی بنده در یک سخنرانی گفتم باید روی مناطق «مستحب» بحث کنیم. از سویی ما در درگیریهای امروز سوریه مثلا در درگیریهای اطراف ادلب که پس از اختلاف روسیه و ترکیه بر سر منطقهی عاری از سلاح به وجود آمد، حضور میدانی نداریم. اما از سوی دیگر همچنان در همهی مناطقی که تا پیش از این آنجا حضور داشتیم، نیروی مستقر داریم؛ گرچه طبیعتا امروز دیگر لازم نیست با تعداد نفرات گذشته حضور داشته باشیم. با این حال اگر هر لحظه لازم شود میتوانیم به تعداد گذشته و بیشتر نیرو به جبهههای قبلی اعزام کنیم. در هر صورت حزب الله فرمانده نبردهای سوریه نیست بلکه یک عنصر کمککار و البته مؤثر است.
بنده از روز اول گفتم روسیه بخشی از خط مقاومت نبوده و امروز نیز نیست. روسیه دوست ماست. در مسئلهی بمباران پایگاههای سوری و ایرانی در سوریه توسط اسرائیل، روسیه همیشه میکوشد از حدت ماجرا بکاهد و هدف قرار گرفتن هیچ کدام از طرفهای سوری و ایرانی و حزب الله در سوریه به نفع روسیه نیست. برخی شبکههای عربی آرزوهای خودشان را باور میکنند. در هر صورت تا امروز هیچ درگیریای میان نیروهای روسیه و ایران در سوریه رخ نداده است. حتی در زمینهی سیاسی ایران و روسیه از همیشه نزدیکتر هستند و اینها از برکات ترامپ است! نگاه ایران و روسیه در سوریه انطباق ندارد اما همپوشانی زیادی دارد. تصمیم باقی ماندن یا نماندن نیروهای ایران و حزب الله در سوریه و میزان حضورشان تنها در انحصار فرماندهی سوریه است و هیچ ربطی به روسیه یا امریکا ندارد.
حملات گاه و بیگاه اسرائیل به پایگاههای سوری تقریبا هیچ هدف نظامی ندارد. فقط نتانیاهو میخواهد به مردمش یادآوری کند هنوز وجود دارد و میخواهد آنها را بفریبد و بگوید من در سوریه نقش بازی میکنم. پاسخ ندادن سوریه به این حملات هم به علت نوع آنهاست و اینکه امروز، از بین بردن وجود تکفیری برای سوریه اولویت دارد. اما همه چیز ذیل قواعد درگیری تعریفشدهی سوریه سنجیده میشود و هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر اسرائیل نوع حملاتش را تغییر دهد، سوریه به این حملات پاسخ ندهد. ضمن اینکه با ورود سامانههای اس۳۰۰ ممکن است همه چیز تغییر کند.
فکر میکنم حال که ۳۰ سال از نقض حریم هوایی هرروزهی لبنان توسط اسرائیل میگذرد و حکومت لبنان هیچ فکری در این باره نکرده است، مقاومت باید ما در رفتارش تجدید نظر کند.
در زمینهی جنگ منطقهای، دو فرضیه وجود دارد. اول: جنگ ابتدایی. جنگ ابتدایی از سوی ایران نسبت به امریکا و یا هر کشور دیگری محال است و ایران این را بارها اعلام کرده است. همچنین جنگ ابتدایی از سوی ترامپ با کسب رأی کنگره یا بدون آن، بسیار بعید است. پنتاگون امروز بیشترین طرفی است که جنگ نمیخواهد چون از عواقب آن با خبر است. دوم: درغلتیدن به جنگ از طریق زد و خوردهای جزئی. من نمیگویم زد و خوردهای جزئی رخ نخواهد داد اما مطمئن هستم دو طرف خواهند کوشید این زد و خوردها به جنگ منجر نشود. ما داریم از دو حکومت صحبت میکنیم که به صورت سازمانی تصمیم میگیرند. سازمان نظامی ایران و سازمان نظامی امریکا. بهترین شاهد مثال برای تلاش دوطرف در جلوگیری از جنگ، حادثهی اخیر پهپاد است. بنده خواندم و مطمئن نیستم که از این پهپاد تنها ۴ فروند در جهان وجود داشت و بیش از ۲۰۰ میلیون دلار قیمت داشت. همچنین یک کارشناس نظامی مستقیما به من گفت وقتی این پهپاد در نزدیکی ایران بلند میشد، به علت تجهیزات بسیار پیشرفتهی داخلش، یک سوم ایران تحت اشراف اطلاعاتی قرار میگرفت. به عبارتی این گل سرسبد صنایع نظامی امریکا بود و طبیعی بود امریکا از سرنگونیاش بسیار خشمگین شود.
علت واقعی لغو حملهی امریکا به ایران پس از سرنگونی پهپاد، چیزی غیر از داستان ۱۰ دقیقه و ۱۵۰ کشته بود که ترامپ مطرح کرد. کسی از تصمیم این عملیات خبر نداشت اما رسانههای امریکایی آن را انتشار دادند و ترامپ آمد و گفت بله ۱۰ دقیقه قبلش لغو شد. علت واقعی آن بود که ایران ظهر روزی که صبحش هواپیما را زد، از طریق کشور ثالث به امریکا پیامی میدهد و میگوید اگر پاسخ این سرنگونی را بدهید، ما به عنوان حکومت ایران قطعا چند هدف امریکایی را میزنیم. این پیام از طریق کشور ثالث و سپس مسئولان مربوطه چند ساعت قبل از حمله به ترامپ رسید. کارشناسان نظامی گفتند بحث ما در جلسهی تصمیمگیری برای عملیات بر سر این بود که احتمال دارد ایران پس از حملهی ما در پاسخ سرنگونی پهپاد، سکوت کند اما حالا که ایران گفته قطعا پاسخ میدهد دو راه وجود دارد: یا ما باید پس از حملهی دوم ایران سکوت کنیم که این موجب خواری ماست. یا باید دوباره پاسخ بدهیم که به معنای آغاز جنگی است که ترامپ آن را نمیخواهد. اینجاست که ترامپ دستور میدهد حمله را لغو کنید. بنده اطلاع دارم که ایرانیها ماجراجویی نکردند. آنها کاملا سناریوها را بررسی کرده بودند و میدانستند چه میکنند. همچنین برای این موضوع، سازوکار پیگیری و مدیریت تعیین کرده بودند و بر اساس اصول و شجاعت و منافعشان تصمیم گرفتند. یک نظریه هست که میگوید در هر حال تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا جنگی در منطقه رخ نمیدهد و تنها پس از آن است که احتمال جنگ وجود دارد.
گزینهی مذاکره با امریکا به هیچ وجه در ایران وجود ندارد. این فقط هم موضع رهبری نیست. حکومت، دولت، مراجع و مردم و حتی مخالفان سیاست خارجی فعلی و حتی ملیگرایان مخالف نظام فعلی نیز مذاکره در این وضعیت و تحت فشار را غیرممکن میدانند. امروز هیچ شخصیت ایرانی نمییابید که بگوید ما در این وضعیت باید برویم با ترامپ مذاکره کنیم. با این حال ایران راه را بر طرحهای برونرفت از بحران نبسته است اما در صورتی که منافع ایران حفظ شود. در وضعیتی که امریکا منطقه را به این بنبست کشانده، شاید این اروپاست که باید یک حرکت جدی را آغاز کند چون ترامپ فعلا از خر شیطان نمیآید پایین.
ایران در مواجهه با وضعیت فعلی بیکار ننشسته است. این وضعیت ایران را به تقویت اقتصادش و حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی و تقویت روابط با همسایگان و باقی جهان وادار خواهد کرد. شاید ایرانیها تا امروز در این زمینهها کار را عقب انداخته بودند و وقت را هدر میدادند اما امروز و پس از نا امیدی تقریبی از اروپا به فکر تقویت روابط با شرق و ایجاد یک قدرت اقتصادی درونی افتادهاند. همچنین مسیر دومی که ایران برای مواجهه با وضعیت فعلی پیش رو دارد ماجرای سناریوها و زمانبندیهای هستهای است. اروپاییها فکر نمیکردند ایران تهدیداتش را عملی کند اما پس از دو نوبت تعیین خط قرمز، امروز مکرون و انگلیسیها دست به کار شدهاند. حتی در زمینهی هستهای ممکن است ایران سراغ نیروگاه اراک و فردو و غنیسازی بیش از حد انتظار جهان برود.
ایران برای آزادسازی کشتی توقیفشده توسط انگلیس پیشنهاد پیگیری قانونی را پذیرفته و وکیل گرفته است اما اگر قرار باشد این موضوع از مرزهای معینی عبور کند و هر کسی به سرش بزند در هر جای جهان کشتیهای ایرانی را توقیف کند ایران قطعا چنین چیزی را نخواهد پذیرفت.
امروز هیچ کس جز نتانیاهو مخالف گفتوگوی ایران و سعودی نیست. ایران منادی و پذیرای گفتوگوهای منطقهای و حتی گفتوگو با سعودی است اما طرف مقابل حتی حاضر نیست کشتار را در یمن متوقف کند. سفر چند هفتهی پیش برادر عزیزم جناب آقای دکتر ظریف (حفظه الله) را به کشورهای عربی ببینید. من با ایشان دوستی شخصی دارم. البته تعریف من از ایشان برایشان دردسر درست نمیکند چون خودشان [به واسطهی قرارگرفتن در لیست تحریمهای امریکا] در دردسر افتادهاند. دکتر ظریف در سفر به کشورهای عربی خلیج که مداخلهی مستقیم در جنگهای منطقهای ندارند، پیشنهاد داد که پیمان دوجانبهی عدم تجاوز با ایران امضا کنند اما امریکا و سعودی و امارات جلوی انعقاد چنین پیمانی را گرفتند.
رویارویی و ادبیات تند حزب الله و بنده علیه سعودی تنها به علت جنگ یمن است. بله، سعودی پس از جنگ ۳۳ روزه کمکهایی به لبنان کرد و من به آنها اذعان دارم. البته آنها در وقوع جنگ علیه ما هم سهیم بودند و عجیب است کسی علیه شما شمشیر بکشد و سپس به مداوای شما بپردازد. اما با این حال من به کمکهای سعودی پس ساز جنگ معترفم. ما نیز تا پیش از جنگ یمن هیچ گاه علیه سعودی جبهه نگشوده بودیم. کسی نمیتواند بگوید ادبیات ما دارد زمینهی گفتوگوی ایران و سعودی را از بین میبرد و مادامی که جنگ متوقف نشده، من باید ساکت شوم تا مبادا خاطر بن سلمان آزرده شود. بله، هنگامی که آنها کشتار در یمن را متوقف کنند ما نیز ادبیاتمان تغییر میکند و مسیرهای گفتوگو مشخص است. بنده خبر دارم که برادران یمنی ما از سر کینه و خونخواهی با سعودی نمیجنگند و هیچ هدفی جز پایان جنگ ندارند.
حال و هوای جنگ در منطقه همچنان وجود دارد و همهی ما وظیفه داریم با این حال و هوا مقابله کنیم. هر کشوری در منطقه خیال کند جنگ به نفع او خواهد بود سادهاندیشی است. ما همه وظیفه داریم برای دستیابی به یک تلاش واقعی و جدی تلاش کنیم. این تکه را فصیح صحبت میکنم تا اگر کسی به انگلیسی یا عبری ترجمه میکند راحت باشد. همه باید تمام تلاششان را بکنند که در منطقه جنگ نشود. فارغ از اینکه چه کسانی آغازگران این جنگ خواهند بود. برخی طرفها و بهویژه سعودی باید کینهورزی را کنار بگذارند. همچنین برخی دوستان ما در خط مقاومت ما باید از حماسهورزی در جهت جنگ دست بردارند. چون میدانید برخی دوستان ما دلبستگیهای بزرگی به این جنگ دارند [و نابودی اسرائیل را در آن میبینند]. اما همه باید بدانیم این جنگ، جنگ آسانی نخواهد بود و تمام منطقه را ویران خواهد کرد. حتی اسرائیل اگر خیال میکند میتواند خودش را از جنگ امریکا و ایران کنار بکشد کاملا در اشتباه است. هر جنگی در منطقه دامان همه را میگیرد. مثلا امارات که یک کشور کوچک ساحلی با شهرهای به اصطلاح شیشهای است، اگر حملهای به آن صورت بگیرد چه چیزی از آن باقی میماند؟ بنده چنین عقیدهای ندارم اما فرض کنیم ایران شکست خورد و از معادله کنار گذاشته شد، آیا ماجرا تمام میشود؟ آن روز دیگر چه کسی میتواند جلوی سرمستی اسرائیل و زیادهخواهیاش را علیه لبنان و سوریه بگیرد؟ اگر ایران شکست بخورد اول ایران و سپس افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، مصر و… بر مبنای نژادی و مذهبی تقسیم خواهند شد. پس همه در همهی کشورها با هر معیار انسانی، اقتصادی، حق حاکمیتی، آیندهنگرانه و… وظیفه دارند با این جنگ مقابله کنند. اگر کسی خیال کند دامنش به عواقب این جنگ آلوده نخواهد شد در حد حماقت سادهاندیش است. اینکه بگوییم من بیطرفم فایده ندارد. باید بگوییم من با جنگ مخالفم و برای آن بکوشیم. اسرائیل خیال نکند امکان دارد جنگی در منطقه آغاز شود اما به اسرائیل نکشد. اگر جنگی علیه ایران آغاز شود اولین کسی که اسرائیل را با قدرت و خشونت و درندگی میزند خود ایران است. البته اینکه بگوییم جنگ در منطقه موجب نابودی سعودی میشود شاید امریکا را تشویق کند! چون بلافاصله شرکتهای تجاری و نفتیاش را برای قرادادهای تازه به سعودی میفرستد. دقت کنید امریکا پیش از این میگفت ما حامی منافع و نیروها و متحدانمان در منطقه هستیم و مدتی است عبارت متحدانمان حذف شده است! آنچه باید بگوییم این است: هر جنگی در منطقه موجب نابودی نیروها و منافع امریکا در منطقه و همچنین اسرائیل خواهد شد. خط مقاومت ضعیف نیست و توان انجام این کار و برگرداندن ورق را دارد.
برخورد آیت الله خامنهای با نخست وزیر ژاپن، ترکیبی از حکمت، سرافرازی و عزت بود. برخی سران کشورها که ترامپ هر روز ازشال پول میگیرد، میدوشدشان و به آنها توهین میکند نه تنها هیچ جوابی نمیدهند بلکه اگر ترامپ یک اشارهبهشان بکند سینهخیز میروند سمتش. اما رهبر، نظام، جمهوری اسلامی و ملت ایران بدون نگرانی چنین رفتاری انجام میدهند. ترامپ تنها هدفش این است که آنها را پای میز مذاکره بکشاند. به همین علت هم مدام وعده میدهد که اگر فقط اینها حاضر شوند مذاکره کنند من ایران را به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل میکنم.
امریکا در دورهی ترامپ نیز همچون دورهی اوباما تلاش میکند و میانجیهایی را مأمور کرده است تا با حزب الله کانال ارتباطی باز کنند. امریکاییها پراگماتیست هستند و سعی میکنند از هر راهی به منافعشان برسند.
مصلحت حزب الله در این است که میان هیچ دو عرصه، حزب، گروه و مذهبی در لبنان هیچ اختلاف و درگیری حتی به اندازهی یک سیلی هم نباشد. در حادثهی قبرشمون ما از لحظات اول ورود کردیم و کوشیدیم همهی طرفها را آرام کنیم. حزب الله پشت سر وزیر متحدش که هدف ترور بوده ایستاد و حامی هر تصمیمی است که او بگیرد. در اولین جلسهی کابینه پس از این ماجرا، نخست وزیر تصمیم گرفت جلسه را به تأخیر بیاندازد چون یکی از وزرا ترور شده بود و یک وزیر دیگر متهم به ترور وی بود! در چنین فضایی امکان برگزاری جلسه وجود نداشت. در هر صورت حل این ماجرا بر عهدهی حکومت است. جناب صالح الغریب خواستار ارجاع پرونده به شورای قضایی کشور شد و حادثهی مشابهی با نام «زیادین» را به جنبلاط یادآوری کرد.
رابطهی ما با جنبلاط تا سال ۲۰۰۵ عادی بود تا زمانی که وی سلاح حزب الله را «سلاح خیانت» نامید و روابطمان سرد شد. با این حال در همهی کابینههایی که حضور داشتیم در پروندههای مشترک همکاری میکردیم. تا اینکه اخیرا اتفاقی افتاد و من به دوستان گفتم رابطه را با ایشان قطع کنیم. ماجرا از این قرار بود که وزارت صنایع که دست حزب الله بود به یک کارخانهی سیمان که همهی مدارک و پیوستهای زیستمحیطیاش کامل بود مجوز داد. جنبلاط به صاحب کارخانه پیشنهاد شراکت داده بود اما او نپذیرفته بود. سپس نمایندگان جنبلاط در حضور جناب نبیه بری به حزب الله پیشنهاد دادند که حزب الله یک کارخانهی سیمان در همان منطقه بزند و با جنبلاط شریک شود! که حزب الله گفت ما هیچ کارخانهای نداریم. در کابینهی بعدی جنبلاط وزارت صنایع را برداشت و اولین کاری که وزیرشان کرد، لغو مجوز کارخانهی سیمان بود! این موضوع اعتراض ما را برانگیخت چون موجب شده بود اهالی منطقه خیال کنند حزب الله بیدلیل به آن شخص مجوز داده و لابد این کارخانه موجب تخریب محیط زیست و هوا و آب روستایشان میشده است. این پرونده به دیوان عدالت اداری رفت و مجوز آن کارخانه دوباره صادر شد.
قرار دادن نمایندگان منتخب مردم در لیست سازمانهای تروریستی که اتفاقا با بالاترین رأی مردم از سوی حزب الله به پارلمان رفتهاند، بیآبرویی برای تحریمکنندگان است. از دهههای پیش وقتی یکی از افراد ما در لیست سازمانهای تروریستی قرار میگرفت ما به یکدیگر تبریک میگفتیم و امروز نیز همان است. نمایندگان ما نه پولی در بانکهای جهانی دارند و نه سفر تفریحی خارجی میروند که این تحریمها تأثیری رویشان داشته باشد. تحریم شدن توسط خونریزترین حکومتهای جهان، در دنیا و آخرت برای ما موجب افتخار است. برخی افراد میگویند شما به علت انتخابهای غلط در زمینهی یمن و سوریه تحریم شدهاید، در حالی که ما از دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی در لیستهای تحریم هستیم و این تحریمها تنها یک علت دارد و آن، مبارزه با اسرائیل است. دشمن که از گزینهی نظامی علیه ما نا امید شده به تحریم و بدنامسازی و گرسنهکردن ما رو آورده اما این تنها بر شجاعت و ایمان ما میافزاید.
فرهنگ مقاومت، فرهنگ زندگی است نه فرهنگ مرگ. مقاومت یعنی ساختن زندگی برای یک ملت با شهادت کمترین تعداد ممکن از افراد. اگر مقاومت نباشد همه گرفتار مرگ میشوند. اصل این تفکیک میان فرهنگ شهادت و فرهنگ زندگی پذیرفتنی نیست. فرهنگ شهادت و مقاومت همان فرهنگ زندگی است.
عماد مرمل: السلام علیکم و رحمت الله و برکاته. وقتی دست تاریخ، جولای ایستادگی و دیدار با پدر پیروزی را مصادف میکند، وقتی بادهای گرم در منطقه و تنگناهای آن میوزد و نگاهها را مغشوش میکند و گزینهها را در هم میریزد، وقتی بحرانها ملت لبنان را از هر سو محاصره کردهاند و نگرانی از سرنوشت و ترس از فروپاشی شدت گرفته است، گفتوگو با حضرت دبیرکل حزب الله، سید حسن نصرالله برای فهم حوادث داخل و خارج و نظارهی دورنمای فردا و ماورای فردا ضروریتر از حد تصور است. چون شما نیز مثل بنده میخواهید زودتر سخنان او را بشنوید، بیش از این تعلل نمیکنم. چون لحظات حضور در محضر دبیرکل بسیار ذیقیمتاند. این مصاحبه همچنین در رادیو نور و صفحههای شبکهی المنار در شبکههای اجتماعی پخش میشود.
حضرت سید خوش آمدید. از شما متشکریم که فرصت اجرای این مصاحبه را که دوست و دشمن منتظرش بودند برای ما فراهم کردید. از شما و بینندگان اجازه میخواهم در ابتدا سالگرد پیروزی تاریخی [در جنگ جولای یا ۳۳ روزه] را تبریک عرض کنم. اگر بخواهیم مقایسهای میان جولای ۲۰۰۶ و جولای ۲۰۱۹ داشته باشیم، آیا همچنان معادلهها و فرمولهای رهاورد این پیروزی برقرارند یا تحولات منطقه واقعیتهای تازهای را رقم زده است؟
سید حسن نصرالله: بسم الله الرحمن الرحیم. اولا بنده نیز وظیفه دارم این مناسبت را تبریک بگویم. ان شاءالله امروز در مصاحبه با شما بزرگداشت این سالگرد را آغاز میکنیم و ۳۳ روز بعد یعنی ۱۴ آگوست در جشنی که به مناسبت پیروزی برگزار خواهد شد، آن را به پایان خواهیم برد. همچنین باید سالگرد این پیروزی بزرگ را به همهی آفرینندگان آن که در رقم زدنش سهم داشتند تبریک بگویم و در صدر آنها: خانوادههای شهید و مجاهدان و مجروحان و همهی ارکان معادلهی طلایی ارتش و ملت و مقاومت و همهی نیروها، طرفها و همهی حامیان، تأییدکنندگان و پشتیبانان حتی با موضعگیری، سخنرانی یا دعا.
اما دربارهی سؤال شما: همهی قواعد و معادلات تازهای که در جنگ ۳۳ روزه و در این نبرد به دست آمد همه همچنان برقرار هستند و حتی با گذشت سالها و روزها تثبیت نیز شدهاند. یکی از نتایج این دستاوردها و پیروزیها آن است که شاهد هستیم از سال ۲۰۰۶ تا امروز لبنان در امنیت به سر میبرد؛ امنیتی که هدیهی هیچ کس نیست، نه امریکاییها، نه سازمان ملل، نه شورای امنیت و نه هیچ طرف بین المللی. لبنان، جنوب، مرزها و سرتاسر لبنان -جز برخی نفوذها که بعد دربارهاش صحبت میکنیم- از امنیتی برخوردار است که لبنانیها با وحدت، مقاومت، ملت، ارتش، اراده و خون شهیدانشان آن را ساختهاند و امروز مهمترین موضوعی که میتوان در موضوع اسرائیل از آن سخن گفت، توازن بازدارندگی است. میان چه کسانی؟ لبنان و رژیم صهیونیستی. به طور مشخص میان یک مقاومت مردمی و حکومتی که خود را یک قدرت عظیم منطقهای میداند. این موضوع بسیار مهمی است. اسرائیلیان به این بازدارندگی که از سال ۲۰۰۶ تا امروز جلوی تجاوزشان را به لبنان گرفته است، اذعان دارند. رهبران، سیاستمدارن و اهالی احزاب و رسانههای اسرائیل به این موضوع معترف هستند. همچنین وقتی ژنرالها بازنشسته میشوند و آزادی بیشتری مییابند بیشتر از درونیاتشان صحبت میکنند. این موضوع قابل مشاهده و پذیرفتهشده است. به همین علت هر روز بیش از پیش محرز و تثبیت میشود که پس از جنگ ۳۳ روزه و معادلاتی که ایجاد کرد، دشمن برای هرگونه تجاوز به لبنان هزار محاسبه انجام میدهد. ان شاءالله این موضوع را با اعداد نیز ارائه خواهم کرد.
عماد مرمل: مقاومت ۱۳ سال پس از پیروزی چه تغییری کرده است؟ شما در برهههای مختلف این موضوع را بیان کردهاید اما پس از فشارها، تحریمها و محاصرهها، آیا باز هم میتوانیم بگوییم مقاومت همچنان از همیشه قدرتمندتر است؟ آیا این موضوع دستخوش تغییر نشده است؟
سید حسن نصرالله: نه، الحمدلله و با لطف و فضل الهی مقاومت همچنان با وجود این تحریمها از همیشه قدرتمندتر است. شاید دربارهی این موضوع نیز صحبت کردیم. اما مقاومت در این ۱۳ سال بسیار تحول و توسعه یافت؛ آن هم تحولاتی ویژه. مقاومت به لحاظ کیفیت و کمیت توسعه یافت. این هم از چیزهایی است که اسرائیل به آن اذعان دارد، معترف است و دربارهاش صحبت میکند. متأسفم باید همیشه این موضوع را تکرار کنم اما علتش آن است که برخی مردم ما مثل اسرائیلیان که به بنده بیشتر از سران خودشان اعتماد دارند، شاید به اسرائیلیان و ارزیابی آنها بیش از ارزیابی سران مقاومت اعتماد داشته باشند.
در این ۱۳ سال ما از لحاظ نیروی انسانی رشد داشتهایم. این مهمترین عنصر است. مهمترین عنصر برای ما، انسان مقاوم مجاهد ایثارگر فی سبیل الله(عز و جل) است. رشد نیروی انسانی بسیار زیاد بوده و با هیچ دورهای قابل مقایسه نیست.
عماد مرمل: آیا تعدادتان زیاد شده است؟
سید حسن نصرالله: چندین برابر.
- از طریق آموزش و همچنین مسائل میدانی و حوادث سوریه نفرات ما توان تهاجمی پیدا کردهاند. در سال ۲۰۰۶ توان تهاجمی ما محدود بود. اکثر توان ما حتی در سطح پیادهنظام، دفاعی بود. ما امروز در سطح پیادهنظام یا بهعبارتی نیروی زمینی، توان تهاجمی داریم و به سلاحهای ویژه و خاص از هر نظر مجهز هستیم. اینها به معنای واقعی کلمه نیروهای ویژه هستند؛ چه از لحاظ ایمان، چه عقیده، اراده، شجاعت، کارکشتگی، آموزشدیدگی و تراکم تجربه. ما به جز بسیج عمومی و یگانهای نظامی دو نیروی دیگر داریم به نام: نیروهای رضوان و هنگهای عباس. این نیروها تعدادشان بسیار بالاست و به صورت اختصاصی و تخصصی روی نبرد تهاجمی کار میکنند و در این زمینه بسیار باتجربهاند. اینها در سال ۲۰۰۶ وجود نداشت.
- تحول توان موشکی مقاومت. توان ما به لحاظ کمیت با سال ۲۰۰۶ قابل مقایسه نیست. همچنین به لحاظ کیفیت تحول داشتهایم و به موشکهای نقطهزن دست یافتهایم و این موضوع موجب نگرانی اسرائیل شده و امریکاییها آمدهاند در این زمینه به آنها کمک کنند.
- پهپادها. امروز در هر معادله و درگیریای روی این موضوع محاسبات زیادی صورت میگیرد.
عماد مرمل: یعنی نیروی هوایی پیدا کردهاید؟
سید حسن نصرالله: سال ۲۰۰۶ نیروی هوایی ما بسیار کمشمار بودند و کوشیدیم کاری بکنیم اما هنوز آغاز تأسیس این نیرو بود. امروز این نیرو بزرگ و قدرتمند شده و امکانات قابل توجهی در اختیار دارد.
- اشراف اطلاعاتی ما از همیشه بیشتر است.
- چند سلاح ما نیز تحول کیفی و عظیمی پیدا کردهاند که میگذاریم برای «غافلگیریها» [در جنگ آینده].
در نتیجه مقاومت در نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی و همهی زمینهها به لحاظ کمی، کیفی، نفرات، تسلیحات، تعداد، خبرگی، تجربه، آموزشدیدگی، شایستگی و مهمتر از آن به لحاظ ایمان و یقین به یاری خداوند و اطمینان و توکل به الله و آمادگی برای جانفشانی، پیشرفت و تحول داشته است. به همین علت، امروز که ما در حال مصاحبه هستیم، اگر بتوانید ذهن هر کدام از سران اسرائیل را بخوانید خواهید دید که از این مقاومت میترسند و هراس دارند و برای مواجهه با آن میلیونها محاسبه انجام میدهند. محاسبات دشمن پیش از مواجهه با ما از همیشه حتی ۲۰۰۶ بیشتر است.
عماد مرمل: حضرت سید، احتمالا شما هنوز یک نقطهی ضعف دارید و آن این است که موشک یا ضدهوایی ندارید که بتواند هواپیماهای اسرائیلی را که همچنان در آسمان لبنان عربده میکشند، سرنگون کند.
سید حسن نصرالله: چه کسی گفته نداریم؟ شاید داشته باشیم. شاید هم نداشته باشیم. اینکه مطلقا بگوییم نداریم، دقیق نیست. اگر هم بخواهیم بگوییم داریم، هنوز وقت آن نیست که بگوییم داریم یا نداریم. اجازه دهید این از حوزههای ابهام سازنده باقی بماند.
عماد مرمل: حضرت سید، دشمن اسرائیلی نیز در مقابل، توانش را توسعه داده و از ناکامیهایش در جنگ جولای درس گرفته است. آیا به این نیز نباید توجه شود که اسرائیل روی خودش کار کرده، امکاناتش را توسعه داده و در نتیجه از سال ۲۰۰۶ قدرتمندتر شده است؟
سید حسن نصرالله: درست است، روی امکاناتش کار کرده و نقاط ضعف، اختلالات، عیبها و نقصها را به بحث گذاشته است. غیر از کمیتهی وینوگراد که نتایجش بسیار سر و صدا بهپا کرد داخل ارتش اسرائیل و دستگاههای دیگر برای درمان جنبههای تخصصی و فنی کمیتههای تخصصی تشکیل دادند. اما ضربهای که اسرائیل (یعنی رژیم صهیونیستی. استفادهی مداوم بنده از واژهی اسرائیل، استفادهای مسامحهآلود است اگرنه ما آن را یک حکومت نمیدانیم.) خورد، ضربهای عمیق بود. یعنی جایی ضربه خورد که درمانش آسان نیست. آنجا کجاست؟ روح و اطمینان؛ اطمینان به ارتش، اطمینان فرماندهان ارتش به نیروهایشان، افسران به سربازان، سربازان به افسران، ملت به ارتش، سران سیاسی به فرماندهی نظامی، فرماندهی نظامی به سران سیاسی. ترمیم اطمینان آسان نیست. اطمینانی که یقین، آرامش و ثبات را در پی داشت شدیدا صدمه دید. هربار که دشمن اسرائیلی پس از جنگ جولای تلاش کرد این اطمینان را ترمیم کند، ناکام ماند. این به برکت ایستادگی غزه و مقاومت غزه نیز بود. وقتی سال ۲۰۱۴ و چند بار دیگر سراغ غزه رفت و آخرین بار را همهمان شاهد بودیم، نتوانست این اطمینانی را که در ژرفا هدف قرار گرفته بود، ترمیم کند. این از یک سو.
از سویی، چیز دیگری هست که نمیتوانند حلش کنند و بسیار مهم است. این نیز از نتایج جنگ ۳۳ روزه است و عبارت است از: پدیدارشدن ضعف و سستی جبههی داخلی رژیم دشمن. جبههی داخلی همیشه از جنگها برکنار بود. جنگها کجا بودند؟ در خاک ما، در خاک لبنان، سوریه، مصر و… اما هیچگاه در خاک فلسطین نبود. آنجا خاک اسرائیل نیست. جنگها هیچ وقت در خاکی که رژیم اشغالگرشان را آنجا بنا کردهاند، نبوده است. خب، جنگ ۳۳ روزه نبرد را وارد -به تعبیر مسامحهآلود- خاک دشمن کرد. امروز مقاومت در زمینهی توان حمله و بهلرزهانداختن جبههی داخلی دشمن از همیشه تواناتر است. خب، دشمن نتوانست این موضوع را درمان کند.
آنها از سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ شروع کردند و تا امروز رزمایشهایی را در جبههی داخلی با نام نقطهی تحول ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ و الی آخر برگزار کردند. هر سال رزمایشهای عظیمی را داخل این رژیم و در سطح جبههی داخلی ترتیب دادند. تا امروز بزرگترین ژنرالهای دشمن میآیند و میگویند جبههی داخلی برای جنگ آماده نیست. ۱۳ سال گذشته است! جبههی داخلی هیچگاه آمادهی جنگ نخواهد شد و نخواهد توانست جنگ را تحمل بیاورد. این مشکل نیز همچنان پابرجاست.
نکتهی بعد، نیروی زمینی دشمن است. با وجود اینکه از سال ۲۰۰۶ بسیار به این نیرو پرداختند، به اذعان فرماندهان اسرائیلی شاهد کاهش شدید قدرت و اقتدار نیروی زمینی هستیم. این صحبت بنده نیست، اعتراف خود اسرائیلیان است. در نتیجه همهی اسرائیلیان و همهی جهان میدانند بدون نیروی زمینی و عملیات گسترده و عظیم زمینی، نیروی هوایی نمیتواند نتیجهی نبرد را یکسره کند و معادلات را تغییر دهد. فقط میتواند چند جا را ویران کند. پس این نیز یکی تغییرات منفی آنهاست که حتی با گذشت ۱۳ سال نتوانستند درمانش کنند و حتی عمقش نیز افزوده شده. عمق بحران اطمینان، در پی ناکامی در برابر غزه و لبنان افزایش یافت و سستی و ناتوانی نیروی زمینی و جبههی داخلی را در پی داشت. دیروز متنی میخواندم که میگفت: با وجود همهی اقدامات ما، اگر خاک رژیم از همهسو مورد تهاجم گسترده قرار گیرد ما داخل فلسطین اشغالی توان پذیرش دو میلیون پناهنده را نداریم. خب، اینها که میگویند ۹ میلیون جمعیت دارند، آن ۷ میلیون دیگر را کجا میخواهند جا دهند؟
ولی ما انکار نمیکنیم که آنها ۱۳ سال در قبرس، یونان و همهجای اروپا آموزش و رزمایش انجام دادند و از طریق ایالات متحده به بیشترین تکنولوژیها و سلاحهای پیشرفته در بخش نیروی هوایی دست پیدا کردند. اما موضوع اصلی در برابر دشمن اسرائیلی زرادخانهی وی نیست. زرادخانهی اسرائیل در جنگ جولای بسیار عظیم و بیمانند بود، با این حال…
عماد مرمل: فایده نبخشید. در هر صورت سران رژیم اسرائیل مدام در سخنانشان تهدید میکنند که اگر جنگی رخ دهد به پشتوانهی بانک اهداف سرشارشان، لبنان را به عصر حجر باز خواهند گرداند! اجازه دهید تصویر را برگردانیم. اگر خدای ناکرده جنگی رخ دهد، شرایط رژیم صهیونیستی چگونه خواهد بود. نمیدانم میتوانم از شما بپرسم شما چه تعداد هدف در تیررس موشکهایتان دارید؟
سید حسن نصرالله: بنده امروز میخواهم اسرائیلیان را نصیحت کنم که دیگر این ادبیات را استفاده نکنند که میخواهیم لبنان را به عصر حجر بازگردانیم. البته برخیشان میگفتند میخواهیم لبنان را ۵۰ سال به عقب برگردانیم. خب، لبنانیها اهل شوخیاند و میگفتند چه بهتر! ما ۵۰ سال پیش برق و آب داشتیم و خیابانهایمان تمیز بود (خنده). اما صحبت از بازگرداندن لبنان به عصر حجر، توهین به لبنان است. پس اجازه دهید ببینیم ما میتوانیم اسرائیل و شهرکنشینانش را به کجا بکشانیم؟ نمیگویم «بازگردانیم» چون پیش از ۱۹۴۸ وجود نداشته است. اینجا صحبت از یک ملت شهروند نیست، صحبت از شهرکنشینان اشغالگر متجاوز است. کسی نگوید سید شهروندان رژیم صهیونیستی را تهدید کرد.
سال ۲۰۰۰ در بنت جبیل یکی از چیزهایی که بنده گفتم این بود که اسرائیل از لانهی عنکبوت سستتر است. در این ۱۹ سال اعتقاد من به این موضوع بیشتر شده است و روشن شده که کار اسرائیل حتی سستتر از این حرفهاست. الآن میخواهم یک موضوع علمی مطرح کنم و عدد بدهم. چون این موضوع اصلی این گفتوگوست، امروز با خودم نقشه آوردهام (خنده). البته نتانیاهو معمولا وقتی به سازمان ملل میرود و ترامپ وقتی میخواهد سلاح بفروشد در این زمینه حرفهایتر هستند (خنده) اما حالا ما هم مجبوریم نقشه نشان بدهیم.
جناب عماد، اگر ما الآن سراغ این نقشه برویم، این فلسطین اشغالی و رژیم اشغالگر فلسطین است که امروز اسمش را گذاشتهاند اسرائیل. این تکهی سفید اینجا، کرانهی باختری است. غزه هم این پایین است. خب، کمی منطقه را بررسی کنیم. اینجا هم جولان است که به نظر ما همچنان سوری و عربی است و به بخشی از این رژیم تبدیل نشده است (خنده). این بخش شمالی است، این بخش جنوبی است. مساحت عمدهی فلسطین اشغالی، بخش جنوبی آن است. این بالا بئر السبع است و آن پایین ایلات. در باقی مناطق چیز مهمی نداریم. شهرها و شهرکهایی کوچک داریم که برخیشان نیز اطراف نوار غزه هستند. فرض کنیم جنوب از دایرهی حملهی ما خارج است. قاعدتا مقاومت میتواند همهی این جغرافیا حتی ایلات را هدف حمله قرار دهد. اگر قبلا میگفتیم ورای ورای حیفا یعنی تلآویو، امروز میگوییم ورای تلآویو و حتی ورای ایلات. یعنی اگر ورای ایلات نیز چیزی داشته باشند ان شاءالله دستمان بهش میرسد. پس جنوب به کنار. میخواهیم خیال خودمان را از جنوب راحت کنیم. تمام شمال از همهجای لبنان تا هر زمان که بخواهند در تیررس ماست. همهی اطلاعات از همهی اهداف نظامی، امنیتی، تکنولوژیک، اقتصادی، صنعتی و… اینجا موجود است.
اما مهمترین موضوعی که میخواهم دربارهاش صحبت کنم، این نوار ساحلی است. میخواهم این موضوع را به افکار عمومی عرضه کنم تا بدانند اسرائیل چقدر از لانهی عنکبوت سستتر است. نوار ساحلی تنها این بخش از این نقشهی بزرگ است. یعنی کوچکترین بخش از همهی این رژیم. میآییم اینسوی نقشه. این مستطیل، همان نوار ساحلی است. این بخش از ابتدای نتانیا آغاز میشود و تا پایان اشدود یا اسدود ادامه مییابد. طول این مستطیل حدود ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر است. عرض برخی قسمتهایش ۱۴ کیلومتر است و برخی قسمتها ۲۰ کیلومتر. همهاش هم آباد نیست. اگر این [بخش مرکزی] را در نظر بگیریم، طول مستطیل کمتر میشود. طولش میشود ۴۰ کیلومتر و عرضش ۲۰ کیلومتر. اما بگذارید حالت وسیع یعنی از نتانیا تا اشدود را در نظر بگیریم. ما این کار را انجام دادهایم. بنده فقط در تلویوزین این را ارائه نمیکنم، در اتاق عملیات ما هم هست. از نتانیا تا اشدود با فاصلهی ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر و به عمق ۲۰ کیلومتر، چه هدفهایی وجود دارند؟ اولا بخش عظیمی از شهرکنشینان اسرائیل در این منطقهاند. طبق آمارهای مختلف: نصف یا کمی بیشتر از نصف. این مستطیل در بالاترین تخمین ۱۲۰۰ کیلومتر مربع است. هیچ چیز نیست. یک تکهی کوچک زمین است. یعنی ما در حال نبرد با یک حکومت عظیم و مساحتهای گسترده و… نیستیم و نگرانی رساندن خودمان به همهی هدفها را نداریم. مستطیل زیر شامل موارد ذیل است:
- همهی مراکز اصلی حکومت
- دولت
- دفاتر وزارتخانهها
- وزارت جنگ
- فرماندهی ارتش
- ریاست ستاد کل
- فرودگاه بین المللی بن گوریون
- فرودگاههای داخلی
- پایگاههای نیروی هوایی
- کارخانهی سلاحهای نامتعارف
- کارخانهی بمبهای شیمیایی
- نیروگاههای هستهای
- بندرهای تلآویو و اسدود
- شهرکهای صنعتی نظامی
- شهرکهای صنعتی شهری
- مراکز اصلی تجاری
- مراکز اصلی مالی
- بورس اسرائیل
- نیروگاههای اصلی برق
- ایستگاههای اصلی انتقال برق
- ایستگاههای دریافت و پمپاژ گاز
- ایستگاههای تصفیه و آبشیرینکن
- مخازن و پالایشگاههای نفت
۹۰٪ چنین مراکزی در این مستطیل هستند.
عماد مرمل: این به چه معناست؟
سید حسن نصرالله: شما تصور کنید مقاومتی با توان موشکی معینی وجود داشته باشد. مثلا هزاران یا دهها هزار موشک (الآن نمیخواهم تعداد دقیق بگویم) داشته باشد که بتوانند این منطقه را بزنند. ضمن اینکه ما مجبور نیستیم موشکهایمان را روانهی جنوب فلسطین یا… کنیم. نوع خاصی از موشکها را صرف شمال میکنیم، باقی موشکها را هم به جای اینکه در شمال استفاده کنیم، به این نوار ساحلی میفرستیم. آیا این رژیم میتواند تاب بیاورد؟ عصر حجر این است. چه کسی میخواهد دیگری را به عصر حجر باز گرداند؟
عماد مرمل: عجب!
سید حسن نصرالله: حتی در شمال، مدتهاست که ما دربارهی مخازن آمونیاک حیفا صحبت کردیم و نتوانستند درمانش کنند. تلاش کردند به وسط فلسطین ببرندش نتوانستند. تلاش کردند به جنوب ببرند، جنوب همکاری نکردند. در دریا نیز مشکلاتی وجود داشت. روزی که بنده سخنرانی کردم و گفتم ما به سلاح هستهای دست پیدا کردهایم، مردم خندیدند. گفتم به خدا شوخی نمیکنم! (خنده) خیال کرده بودند شوخی میکنم. سپس گفتم این سلاح عبارت است از مخازن آمونیاک حیفا و یک یا دو موشک. خود اسرائیلیان میگویند اگر این مخازن آمونیاک حیفا هدف قرار گیرد، دهها هزار نفر کشته میشوند، دهها هزار نفر زخمی میشوند و امکان زندگی در آن منطقه از میان میرود. بنده هنوز صحبتم دربارهی عملیات [فتح] الجلیل، نیروی زمینی و ورود به خاک عزیز فلسطین نیست. صحبتم فقط دربارهی قدرت آتش است. خب، آیا این امروز تحقق یافته است؟ بله، تحقق یافته و موجود است. در نتیجه اسرائیلیان میدانند و ما نیز میدانیم در این منطقه[ی مستطیلی] کدام کارخانههای شیمیایی، پتروشیمی و هستهای وجود دارند و همه در تیررس ما هستند و میتوانیم بزنیمشان.
این رژیم امروز به معنای واقعی کلمه از جنگ با لبنان بازداشته شده است. اگرنه چرا باید ۱۳ سال صبر کند؟ من نمیخواهم برآشفتهشان کنم اما این واقعیت است. مگر همین اسرائیلیان نمیگفتند توسعهی سلاحهای موشکی ممنوع است؟ خب، توسعه پیدا کرد. مگر نمیگفتند موشک نقطهزن ممنوع است؟ موشک نقطهزن در اختیار گرفتیم. مگر نمیگفتند سلاح برهمزنندهی موازنه ممنوع است؟ به این سلاح نیز دست پیدا کردیم. مدام فقط میگویند ممنوع است! بله، اسرائیل تلاش میکند به گزینههای دیگر دست ببرد اما از جنگ علیه لبنان… حتی جنگ هم نه… از زدن یک هدف نظامی در لبنان یا یک بمباران هوایی در لبنان خودداری میکند. چرا؟ از چه کسی میترسد؟ از ترامپ؟ از اروپا (خنده)؟ از اتحادیهی عرب؟ از چه کسی میترسد؟ از این میترسد که امروز مقاومتی وجود دارد که میتواند همهی این کارها را انجام دهد.
عماد مرمل: حضرت سید، پس میتوانیم معادله را اینطور خلاصه کنیم که حزب الله میتواند ویرانی عظیمی در میانه و عمق اسرائیل به وجود بیاورد؟
سید حسن نصرالله: شما میتوانید هر تصوری میخواهید داشته باشید. من هنوز برایم روشن نیست با چه واژهای میتوانم آن صحنه را توصیف کنم.
عماد مرمل: عجب!
سید حسن نصرالله: چه کلمهای میتواند آن صحنه را توصیف کند؟ عبارتی که شما گفتید، حداقل است (خنده).
عماد مرمل: ویرانی عظیم؟
سید حسن نصرالله: من مبالغه نمیکنم. اسرائیلیان خوب میدانند. برایم مهم نیست برخی عربها باور میکنند یا نه. باور کردند خوب است، نکردند هم مشکلی نیست. آنچه مهم است این است که اسرائیلیان این را میدانند. هیچ کدام از چیزهایی که من امروز میگویم افشای اسرار نیست. کسی خیال نکند اینگونه است. بنده رازی را که اسرائیل از آن بیخبر باشد جز در وقت خودش و در لحظهی لازمش در جنگ، فاش نمیکنم. اسرائیل همهی اینها را میداند و میداند که در مقابل یک…. به همین علت است که میبینید همهی گفتوگوها و ادبیات از سال ۲۰۰۶ به اینسو…. چند روز قبل کنفرانسی در هرتزلیا برگزار شد. بنده توصیه میکنم مردم بروند نشستها و سخن ژنرالها را پیگیری کنند. مدام سخن از اسرائیل و حزب الله است.
عماد مرمل: این دغدغهی اسرائیل است.
سید حسن نصرالله: چرا چنین دغدغهی عظیمی ایجاد شده؟ چون از این اطلاعات و توان باخبرند.
عماد مرمل: حضرت سید، نمیدانم شما مطلب روزنامهی تایمز اسرائیل را مطالعه کردهاید یا نه؟ این روزنامه گفته حزب الله یک نقشهی سری و گسترده به عنوان جایگزین تونلهایی که اسرائیل کشف کرد، برای تصرف الجلیل دارد. این روزنامه میگوید با حذف تونلها، وظیفهی نیروهای رضوان وارد کردن هزاران رزمنده در آن واحد و از طریق چندین مدخل به اسرائیل در خلال بمباران شدید منطقهی مرزی به طور همزمان با استفاده از پهپادها برای کسب اطلاعات و منفجر کردن پایگاههای اسرائیل است. آیا نقشه این است (خنده)؟!
سید حسن نصرالله: این یکی از سناریوهای منطقی، تصورپذیر و ممکن است. الحمدلله برادران ما حرفهای شدهاند و تجربه و مکتب مستقلی در این زمینه دارند. در نتیجه بیش از یک نقشه و یک سناریو طراحی میکنند.
عماد مرمل: اما اصل تصرف الجلیل قطعی است؟ قطعی شده؟
سید حسن نصرالله: این بخشی از نقشهی جنگ است. ما معمولا نقشه میریزیم و برای اجرای این نقشهها آماده میشویم. هنگام جنگ مشخص میشود که چه بخشی از این نقشه را اجرا خواهیم کرد.
عماد مرمل: حضرت سید، همهی فرمایشات شما در صورت وقوع جنگ است اما چرا شما تا این لحظه وقوع جنگ عظیم با دشمن اسرائیلی را بعید میدانید؟
سید حسن نصرالله: به علت این بازدارندگی که وجود دارد، بعید میدانم که اسرائیلیان ابتدائا دست به چنین جنگی بزنند. اگر همهی ارزیابیهایشان در این کنفرانسها را نیز بخوانید، هیچ کس یقین و حتی اطمینان ندارد که جنگ با لبنان به پیروزیشان میانجامد. این موضوعی جدا از این است که میگویند ما لبنان را ویران میکنیم. خیلی خب، ۷۰ سال است کارتان همین ویران کردن است. چیز تازهای نیست. چیز تازه، اتفاقی است که برای آنها خواهد افتاد. هر جنگی در آینده قطعا شبیه جنگ جولای ۲۰۰۶ نخواهد بود. بسیار عظیمتر از آن خواهد بود و قطعا اسرائیل را به پرتگاه و آستانهی نابودی خواهد رساند.
عماد مرمل: عجب!
سید حسن نصرالله: آنها خودشان این را میدانند. مگر اینکه به یک پیروزی عظیم، قطعی و سریع برسند. اما مگر چنین چیزی ممکن است؟
عماد مرمل: حضرت سید، ممکن است در طرف مقابل کسی از شما بپرسد لبنانی که به لحاظ اقتصادی و مالی از پا افتاده، چقدر تحمل بار یک جنگ تازه با دشمن اسرائیلی را دارد؟ بهویژه که شرایط عمومی -و نه لزوما شرایط مقاومت- از سال ۲۰۰۶ سختتر به نظر میرسد. یعنی ایران تا حدودی ضعیفتر شده، سوریه که عمق حیاتی بود و پناهندگان لبنانی را میپذیرفت…
سید حسن نصرالله: این خوانش دقیق نیست. ما در هر صورت و همیشه میگوییم استراتژیمان جنگ کلاسیک نیست. ما یک جنبش مقاومت با هدفها و روش معین هستیم. در این مقطع ما میگوییم اگر جنگی به لبنان تحمیل شود، این [پاسخها] چیزی است که ما برایش آمادهایم.
عماد مرمل: دشمنان اینگونه محاسبه میکنند که -خدای ناکرده- موفقیتشان در زدن شخص شما ممکن است کمر حزب الله را بشکند. این موضوع چقدر قابل اتکاست؟ حضرت سید، آیندهی مقاومت و این نبرد چقدر به شخص شما مربوط است؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، هر روز بیش از دیروز مشخص میشود که حزب الله به اشخاص وابسته نیست. از زمان تأسیسش نیز اینگونه نبوده. به همین علت دیدیم برخی به شهادت رسیدند، برخی بیرون رفتند، برخی ماندند و… ولی حزب الله تأثیری نپذیرفت. البته خون شهیدان این مسیر را بسیار جلو انداخت. مثل اتفاقی که برای سید عباس، دبیر کل، استاد و عزیز ما افتاد. بقیهی فرماندهان شهید نیز همینطور: حاج عماد، سید ذوالفقار و… . اما باز هم میگویم: حزب و مقاومت به اشخاص وابسته نیستند بلکه یک سازمان هستند و مثل یک سازمان عمل میکنند. امروز یکی از علتهای قدرت حزب الله و رشدش در زمینههای متنوع و متعدد همین است. اگر قرار بود من همهی این فعالیتها را مدیریت کنم، نمیرسیدم. سازمانها، مسئولان و فرماندهانی وجود دارند که من یکی از آنها هستم. قاعدتا اطمینان، دوستی، محبت، نظم، اطاعتپذیری و همهی این نکات مثبت وجود دارد و هر کس تأثیر خودش را دارد اما نظر بنده این است که دشمن نمیتواند از طریق شرط بستن روی این موضوع به پیروزی دست پیدا کند. بالعکس، ریخته شدن خون شهیدان و سران ما بهویژه در جنگها به همهی رزمندگان برای ادامهی مسیر و به همهی فرماندهان برای وفاداری به همان اهداف، بسیار انرژی میبخشد. ما از این بابت نگران نیستیم. قاعدتا بنده و حزب الله وظیفه داریم دربارهی بنده و دیگران هشیار و محتاط باشیم. این وظیفهی ماست که صید آسان در اختیار دشمنمان نگذاریم اما بیایید معادلات پیروزی را روی این مسائل بنا نکنیم.
عماد مرمل: حضرت سید، پس در پایان این بخش شما اطمینان دارید اگر جنگ بزرگ به وقوع بپیوندد، شما توان رقم زدن یک پیروزی قطعی را دارید؟ درست است؟
سید حسن نصرالله: یقینا ان شاءالله. یک پیروزی قطعی. این سخنم بر اساس بر همهی معیارها از جمله معیارهای ایمانی است چون این وعدهی خداوند(عز و جل) است. الله(سبحانه و تعالی) وعده داده است:«اگر الله را یاری کنید، الله نیز یاریتان خواهد کرد و گامهایتان را ثبات خواهد بخشید. (محمد/۷)». این «اگر الله را یاری کنید» یعنی چه؟ یعنی پای حقی در میان باشد. اگر همهی کرهی زمین را بگردید هیچ موضوع محقانه و روشن و از لحاظ شرعی، دینی، تمدنی، اخلاقی، انسانی، قانونی و قانون بین المللی به درخشش خورشید نیمروز را همسان نبرد با این دشمنی که خاک ما را اشغال و اماکن مقدسمان را در فلسطین و منطقه آلوده کرده است نمییابید. پس مسئله یک حق است و ما در حال دفاع از این حق و ملت لبنان و فلسطین و ملتهای منطقه هستیم و اینها ملتهایی مظلوم هستند. یعنی در حال دفاع از مظلومان هستیم. سپس اینکه آمادهی جانفشانی هستیم، از اسباب و علل بهره میبریم، نقشه میکشیم، عوامل قدرت را جمع میکنیم، روحیهی بالایی برای فداکاری و ایثار داریم و همهی اینها هم در مسیر الله(عز و جل) است.
چیزی در جنگ جولای و تاریخ مقاومت و قدرت امروز مقاومت وجود دارد که بسیاری افراد آن را نمیفهمند و آن هم این جنبهی ایمانی، معنوی و عقیدتی است. ما برای قدرت و دستاوردهای دنیوی نمیجنگیم و برای این قدرت با هیچ کس رقابت نداریم. ما برای ستودهشدن و اینکه کسی دربارهمان شعر بسراید نمیجنگیم. البته اگر کسی ما را بستاید و برایمان شعر بگوید متشکریم. ما همهی اینها را در مسیر الله و برای رضایت الله(سبحانه و تعالی) انجام میدهیم. این روحیه به چه معناست؟ به این معناست که شما در حال برقراری رابطه با فرمانروای آسمانها و زمین هستید. ان شاءالله به بخش یمن هم میرسیم. بنده چند روز پیش جملهای خواندم که خوشم آمد و میخواهم نقلش کنم. یک توئیت از برادر و عزیز ما، سید عبدالملک بدرالدین حوثی بود. نمیدانم بخشی از یک سخنرانی است یا نه. وی در این توئیت شاهزاده محمد بن سلمان را مخاطب قرار میدهد و میگوید: اگر امریکا، اروپا، اکثر جهان عرب، کشورها، کاروانهای نظامی، ارتشها، نیروهای هوایی، تکنولوژیها -شاید من دارم چیزهایی هم خودم اضافه میکنم (خنده)- پول، نفت و رسانههای جهان در نبرد با این ملت مجاهد و مظلوم در کنار تو هستند با این حال تو میبازی و ما میبریم، بدان که الله با ماست نه با تو. بسیار زیباست. این یک مسئلهی زیربنایی در این مواجهه است و برای ما در رتبهی اول قرار دارد.
عماد مرمل: نمیدانم اجازه دارم این سؤال را با این شیوهای که نگارش کردهام بپرسم یا نه؟ چه کسی در مسجدالاقصی در قدس نماز خواهد خواند؟ حضرتعالی؟ فرزندان شما؟ یا نوههای شما؟
سید حسن نصرالله: اولا عمر دست خدای سبحان است اما اگر از این جنبه چشمپوشی کنیم، نظر بنده بر مبنای منطق و زمانه و تحولات منطقه و جهان این است: من جزء کسانی هستم که بسیار امیدوارند بنده شخصا در قدس نماز بخوانم. این صحبتم بر مبنای منطق است اما بر مبنای غیب نمیدانم تا کی زنده خواهم بود.
عماد مرمل: مهم همان منطق است.
سید حسن نصرالله: بله، اسرائیل همینی است که [در نقشه] دیدید. جناب عماد، مشکل آنجاست که چیزی به نام عرب وجود ندارد. داریم دربارهی اکثریت صحبت میکنیم. ما در لبنان چیزی داشتیم به نام کمربند امنیتی جنوب. [آنتوان] لحد [با این که لبنانی بود] در این منطقه از اسرائیل پاسداری میکرد. اما امروز چیزی داریم به نام چندین کمربند امنیتی! که عبارتاند از نظامهای عرب پاسدار اسرائیل. این رژیم متکی به یک معادلهی دوبخشی است، نه متکی به نیروی درونی. [معادله عبارت است از:] حمایت امریکا و غرب و فروگذاری عرب. به نیروی درونی متکی نیست.
عماد مرمل: این دو ارکان قدرتش هستند.
سید حسن نصرالله: همانگونه که در جنگ ۳۳ روزه به عربها گفتم: برادر، ما نمیخواهیم در کنار ما بجنگید فقط دست از سرمان بردارید. مگر نگفتیم؟ دست از آسمان ما بردارید. اگر عربها کنار بنشینند و علیه ملت فلسطین و فلسطین و جنبشهای مقاومت توطئه نکنند… بار دیگر بهشان میگویم بنشینید کنار… چون کنار ننشستهاند… توطئه، تحریک و محاکمه میکنند. بنده میدانم امروز در بیشتر کشورهای عربی اگر یک نفر نه برای حزب الله بلکه برای برادران فلسطینی و ملت فلسطین و گروههای مقاومت فلسطین پول جمع کند، فقط پول را مصادره نمیکنند بلکه به زندان نیز میاندازندش. پس به آنها میگوییم اگر علیه مقاومت توطئه نکنید و بیطرف بایستید، آنوقت اسرائیل فقط به دفاع و حمایت امریکا متکی خواهد بود. اگر مقاومتْ اراده و آمادگی داشته باشد حتی امریکا نیز نمیتواند از پشت دریاها و اقیانوسها بیاید تا از رژیمی دفاع کند که عامل قدرت درونی ندارد. یعنی اگر عامل دوم را نیز کنار گذاشتیم و سراغ فعالسازی عامل خط و گزینهی مقاومت رفتیم، این موجود قابلیت ادامهی حیات ندارد.
عماد مرمل: اینبار دیگر واقعا این موضوع را تمام میکنیم. معروف است که رسانهها و مخصوصا رسانههای مقاومت در جنگ جولای و درگیریهای دیگر با دشمن اسرائیلی نقشی اساسی دارند. حضرتعالی چه صحبتی دربارهی اهمیت و نقش این رسانهها دارید؟ بهویژه وقتی تلاش میکنند این رسانهها را محاصره و سانسور کنند. مثل اتفاقی که برای شبکهی المنار افتاد.
سید حسن نصرالله: نیازی به سخنرانی ما در این زمینه نیست. همه دیگر اهمیت نقش رسانهها را در همه چیز میدانند. از جمله: نبرد، جنگ، سیاست، اقتصاد، تجارت، صنعت و…. رسانهها امروز یک عامل بنیادین و بسیار تأثیرگذار در ایجاد نتایج هستند. یعنی کارشان فقط انتقال و پوشش حوادث و اخبار نیست بلکه حادثه و خبر میسازند. رسانههای مقاومت به علت اخلاص کارکنانشان و باورپذیریشان، با وجود امکانات کم مالی و تجهیزاتیشان اثرات بسیار بزرگی دارند. شاید کسی رسانهای داشته باشد که سالانه صدها میلیون دلار پول برای آن خرج کند ولی در واقع فقط در حال پول خرج کردن برای دروغ گفتن بیشتر باشد (خنده) و هیچ ارزشی نداشته باشد. حمله به رسانههای مقاومت و از جمله تلویزیون المنار و رادیو نور و این سازمانهایی که با ما پیوند بیواسطه دارند، به علت باورپذیریشان بسیار طبیعی است. از این دشمن چه انتظاری دارید؟ مهم این است که ما و بردران و خواهران حاضر در این رسانهها بتوانیم راهمان را ادامه دهیم و اهالی این رسانهها باور داشته باشند که کارشان بسیار مؤثر است. محاصره به هر نحوی هم که باشد ما میتوانیم به آن غلبه و از آن عبور کنیم. ایفای این نقش باید تداوم پیدا کند و به هیچ وجه نمیتوان آن را نادیده گرفت.
عماد مرمل: حضرت سید، اکنون میرویم سراغ موضوع معاملهی قرن. با اجازهی ولید جنبلاط [که اخیرا در برنامهای تلویزیونی با این عنوان حاضر شده بود] (خنده): این معامله به کجا خواهد رسید؟ آیا خرجهای میلیاردها دلاری رئیس جمهور امریکا میتواند این موضوع را همهگیر کند؟
سید حسن نصرالله: ما یعنی بنده و برادرانم باور داریم که کار معاملهی قرن به ناکامی خواهد کشید. به این موضوع اطمینان داریم. علتش این است که خود این معامله از عوامل قدرت برخوردار نیست و حتی حاوی مجموعه عواملی است که میتواند آن را از درون منفجر کند یا حتی موجب شود این معامله هیچ گاه نتواند سربرآورد. مهمترین عامل اصلی که جلوی موفقیت این معامله را میگیرد، موضوع قدس است. در عین اینکه پروندههای دیگر نیز مهم هستند.
اجازه دهید بدترین احتمال را در نظر بگیرم. نمیگویم در جهان خارج چنین چیزی وجود دارد ولی فرض را بر بدترین احتمال بگذاریم: شاید میان فلسطینیها، مسلمانان، عربها، کشورها، دولتها یا رهبران کسی وجود داشته باشد که راه حل نامناسبی برای پناهندگان پراکنده، سرزمینها، حکومت فلسطین، حق حاکمیت، مساحتها، موارد مختلف دیگر و حتی حومههای قدس شرقی در نظر داشته باشد اما هیچ فلسطینی و عرب مسلمان و مسیحی و هیچ مسلمانی در جهان نخواهید یافت که موافق معاملهای باشد که اماکن مقدس اسلامی و مسیحی در آن به اسرائیل بخشیده شود. همهی ما یادمان هست در آخرین مذاکراتی که با جناب مرحوم یاسر عرفات صورت گرفت، به جایی رسیده بودند که گفته بودند ما برخی حومههای قدس شرقی را به تو میدهیم اما بالای زمین مسجدالاقصی برای شما باشد و زیر زمین مسجدالاقصی برای ما. پذیرفتن چنین چیزی امکان ندارد. این یک نقطهی ضعف بنیادی برای معامله است. استکبار امریکا به حماقت منجر شد و موجب شد با اعلام قدس به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل توسط ترامپ و انتقال سفارت امریکا به قدس، خودش تیر خلاص را به معاملهی قرن بزند. جناب عماد، معاملهی قرن از همان زمان کارش تمام شد. همهی این تلاشها تلاش برای زنده کردن این مرده است. نظر بنده این است که موضوع همان روز تمام شد. با استفاده از برخی سران و دولتهای عربی، وسوسههای مالی، خستگی فلسطین، محاصرهی فلسطینیان و… تلاشهایی برای زنده کردن این مرده وجود دارد. اما اگر بخواهم سریع مرور کنم باید بگویم به این علل به نتیجه نمیرسند:
اول: یکپارچگی موضع فلسطینیان. همهی فلسطین، همهی ملت فلسطین در داخل و خارج، دولت خودگردان، سازمان آزادیبخش، فتح، گروههای مقاومت و… همه و همه امکان ندارد این معامله را بپذیرند. خب، اگر فلسطینیان امضا نکنند، فرض کنیم همهی جهان هم امضا کنند، باز هم ارزشی ندارد و معاملهای صورت نمیپذیرد.
دوم: ایستادگی ایران. ایستادگی ایران در برابر همهی رخدادهای این سالها. تعبیر بنده دربارهی جمهوری اسلامی این است: حامی تقریبا تنها. البته در زمینهی سیاسی و روحیهبخشی تنها نیست اما اگر صحبت از امکانات، لجستیک و مسائل نظامی باشد، ایران تنها و یا اگر بخواهم احتیاط کنم تقریبا تنهاست.
سوم: پیروزی در سوریه اگرچه نهایی نشده است اما پروژهی [جنگ علیه سوریه] شکست خورده. جناب عماد، برخی رهبران اپوزیسیون سوریه هنوز پیروز نشده بودند رفتند تلآویو و با اسرائیلیان جلسه گذاشتند و در رسانهها حاضر شدند و همه چیز را توافق کردند. رفتارشان دربارهی جولان دوگونه بود: یا آن را به اسرائیل میبخشیدند یا ۹۹ سال به اسرائیل اجاره میدادند. خب، اگر اینها در سوریه پیروز شده بودند معاملهی قرن انجام میگرفت. یکی از عوامل جلوگیری از معاملهی قرن، خونهایی بود که در سوریه به زمین ریخته شد و شهیدان همهی گروههای مدافع در خط مقاومت که به خاک افتادند و در صدر آنها ارتش عربی سوریه.
چهارم: پیروزی عراق. امروز عراق در زمینهی معاملهی قرن بازدارنده است، قطع رابطه میکند و موضعی شاخص دارد.
پنجم: یمن و سلام الله علی الیمن. اگر محمد بن سلمان توانسته بود با یک هفته و دو هفته و یک ماه و دوماه و سه ماه در یمن به پیروزی برسد، با همراهی صدها ماهوارهی عربی و یک پیروزی تاریخی و به عنوان شاهزادهی تاریخی عرب و شهسوار دلیر شجاع و با در اختیار داشتن حرمین شریفین و شورای عالی علمای سعودی و صدها میلیارد دلار، فلسطینان را میآورد و با زور و قدرت و تطمیع و وسوسه، معاملهی قرن را به آنها تحمیل میکرد. چون او در این زمینه به ترامپ تعهد داده است. اما امروز محمد بن سلمان بیچاره نمیتواند کسی را در اجرای معاملهی قرن یاری کند چون یکی باید برود به خود او کمک کند. این نیز به برکت شهیدان، جانفشانیها و مقاومت یمن است.
ششم: قدرت خط مقاومت در منطقه. این عنوان شامل همهی جنبشها، ملتها و افکار عمومی و ایستادگی ملت فلسطین میشود.
هفتم: فقدان یک حکومت عربی قدرتمند که بتواند معاملهی قرن را بر دوش بگیرد و راه بیافتد. نگاه کنید، در موضوع مصر و اسرائیل، انور سادات به پارلمان اسرائیل رفت. یعنی یک حکومت عربی با در اختیار داشتن یک پیروزی نظامی، به عنوان نصف جهان [که لقب مصر است] و نصف جهان عرب و قدرتمندترین ارتش عربی منطقه، سازش را روی دوشش گذاشت و راه افتاد. امروز کدام یک از پادشاهان، حاکمان و رئیس جمهوران عرب جرأت چنین کاری را دارند؟ تا این لحظه پشت پرده خیلیها همراه معاملهی قرن هستند اما جلوی پرده میبینید همهی کشورهای عربی به: مصوبات بین المللی، روند صلح عربی بیروت سال ۲۰۰۲، راه حل دو دولت و… ارجاع میدهند. هیچ کس شفاف صحبت نمیکند. احدی حتی محمد بن سلمان جرأت نمیکند بایستد و بگوید من طرفدار معاملهی قرنی هستم که کوشنر ارائه میدهد. پس هیچ وزنهی عربی وجود ندارد. در حالی که در گذشته در موضوع مصر و اسرائیل یک وزنهی عرب به نام جناب انور سادات وجود داشت. در موضوع اردن و اسرائیل یک وزنه به نام ملک حسین وجود داشت. حتی در اسلو نیز یک وزنه به نام جناب یاسر عرفات و حمایتهای عربی پشت سرش، وجود داشت. امروز وزنهی عرب چه کسی است؟ اگر شکست سعودی در یمن و نه فقط یمن بلکه همهی منطقه نبود، نزدیک بود و شاید سعودی میتوانست وزنهی عرب باشد. ولی جبههی اصلی و هرروزه[ی شکست سعودی] امروز در یمن است. پس امروز یک وزنه و شجاعت عربی وجود ندارد. اگر تعبیر درستی باشد عربها دارند خودشان را وفق میدهند.
حتی برخی کشورها نگراناند. مثلا اردن. اگر معاملهی قرن انجام شود آیا چیزی به نام پادشاهی هاشمی اردن باقی میماند؟ یا آن وقت به خانوادهی سلطنتی میگویند عزیزان شما از مکه آمدهاید و مأموریتتان تمام شده است و بفرمایید برگردید و خسته نباشید! امروز این نگرانی در اردن وجود دارد.
هشتم: از فلسطین آغاز کردیم و با اسرائیل به پایان میبریم. آشفتگی اسرائیل را نیز به این مجموعه بیافزایید. اتفاقاتی را که در زمینهی انتخابات، کابینه، فسادی که دست از سر نتانیاهو بر نمیدارد، بحران رهبری در رژیم و… را ببینید.
در هر صورت اینها چندین عاملاند. آرزو نیستند. حوادث و واقعیتهای خارجیاند. به همین علت است که این معامله افقی ندارد. پومپئو هم در چیزی از او نشت کرده به این موضوع اذعان میکند. تازه این اولش است. بنده در رسانهها خواندم و صوت و تصویری ندیدم اما چند رسانه از کوشنر نقل کرده بودند که وی کنفرانس بحرین را ناکام ارزیابی کرده است.
عماد مرمل: موضع رئیس دولت خودگردان فلسطین، محمود عباس که به شدت با معاملهی قرن مخالفت کرد، چقدر شما را غافلگیر ساخت؟ و آیا پیشبینی میکنید وی در برابر فشارهایی که برای پذیرش این معامله احتمالا با آنها مواجه خواهد شد، بایستد؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، با توجه به مقدمهای که بنده گفتم پس غافلگیرکننده نبود. اما اگر بخواهیم کمی سهل بگیریم باید بگوییم غافلگیرکننده بود اما نه زیاد. چرا؟ چون منطقی است که هیچ فلسطینی نمیتواند چنین پیشنهادی را بپذیرد. دوم اینکه آیا به وی فشار خواهند آورد؟ بله، وی در معرض فشارهایی بسیار شدید است. امروز همهی فلسطینیان از جمله دولت خودگردان، فتح، سازمان آزادیبخش، همهی گروههای مقاومت غزه و همهی سران فلسطینی در معرض تهدید و وسوسه و فشارهایی عظیم هستند و خواهند بود تا زمانی که امریکا از این معامله نا امید شود.
عماد مرمل: خب، این ما را میکشاند به موضوع تابعیتدهی. حضرتعالی فکر میکنید خطر تابعیتدهی تا چه اندازه در لبنان و کشورهای دیگر عربی محل حضور فلسطینیان جدی است؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، موضوع، دولت ترامپ نیست. آخر برخی مردم میگویند اگر ترامپ بخواهد تابعیتدهی را به نتیجه برساند که واویلا. موضوع نه ارادهی ترامپ است، نه ارادهی کوشنر و نه ارادهی امریکا. موضوع در درجهی اول به ارادهی حکومت و کشور میزبان و ارادهی خود فلسطینیان مربوط است.
مثل مورد ما در لبنان. فلسطینیان لبنان اتفاق نظر دارند که تابعیتدهی و دست برداشتن از سرزمینهای ۱۹۴۸ را نپذیرند، تا چه رسد به ۱۹۶۷. نسل اندر نسل بزرگترها فرهنگ و ایدهی بازگشت به فلسطین اشغالی را به فرزندان و نوههایشان میآموزند. هنوز در خانه کلید نگه میدارند و برخی کلیدهایشان را به گردنهایشان میآویزند. مردم و پناهندگان فلسطینی حاضر در لبنان متهم نیستند و فکر نمیکنم کسی در لبنان آنها را متهم کند که بخشی از پروژهی تابعیتدهی هستند. آنها در خفا و علن و حقیقتا و صادقانه با تابعیتدهی مخالفاند. این از سمت فلسطینیان.
در سمت لبنان نیز ما در مقدمهی قانون اساسیمان این موضوع را داریم. همچنین همهی لبنانیها تا این لحظه در این اراده مشترکاند. الآن میگویم چرا گفتم تا این لحظه. خب، اگر همهی ما اتفاق نظر داریم که در لبنان به فلسطینیان تابعیت ندهیم، این به آن معنا نیست که فلسطینان لبنان در شرایط بشری، اجتماعی و معیشتی تأسفباری که در آن به سر میبرند باقی بمانند. گاهی میان این دو موضوع خلط میشود. میگویند یا باید در شرایط تأسفبار به سر ببرند یا تابعیت بدهیم. آیا هیچ گزینهای در این میانه وجود ندارد؟ ما باید در لبنان این موضوع را درمان کنیم. خب، اگر لبنانیان بر سر مخالفت با تابعیتدهی اتفاق نظر دارند، چه کسی میتواند تابعیتدهی را به آنها تحمیل کند؟ این موضوع به امضای لبنانیها وابسته است. ما به همهی رؤسا بسیار اعتماد داریم ولی رئیس جمهور فعلی میگوید جهان میتواند مرا نابود کند اما نمیتواند امضایم را بگیرد. قبول؟ این برای ما نقطهی قوت است (خنده). خب، اگر لبنانیان بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند، چه کسی میتواند تابعیتدهی را به لبنان تحمیل کند؟
این موضوع در کشورهای دیگر نیز به همان کشورها و حکومتها و دولتها و فلسطینیان حاضر در آن کشورها مربوط است. در زمینهی لبنان من جزء کسانی هستم که نگران نیستم. اما میگویم باید کاری انجام دهیم. باید گفتوگویی لبنانی - فلسطینی صورت بگیرد و بنده به این موضوع دعوت کردم اما انجام نشد چون مسئولان لبنان سرگرم چیزهای دیگری هستند. بنده متهمشان نمیکنم که دربارهی بنده یا موضع حزب الله سهلانگاری میکنند اما میکوشم درک کنم که بسیار سرشان شلوغ و مشغول جزئیات طاقتفرسا و خستهکننده هستند. حتی برای همهی این صحبتهایی که بنده دربارهی منطقه میکنم و به آنها اهتمام دارم نیز وقت خالی ندارند. این گفتوگو و بحث و برنامهریزی برای مواجهه با تابعیتدهی باید صورت بگیرد.
بله، بنده به شما بگویم تنها یک نقطهی نگرانکننده وجود دارد که آن هم به ارادهی خود لبنانیها مربوط است. ممکن است عدهای بیایند و لبنانیان را بترسانند که وضعیت مالی و اقتصادی شما رو به فروپاشی است و تنها راه چارهی پول و اقتصاد و زندگی در لبنان این است که تابعیتدهی را بپذیرید و ما ۸۰ یا ۱۰۰ میلیارد دلار و… به شما بدهیم. اینجا نمیدانم چه کسی اما ممکن است آب دهان برخیها راه بیافتد (خنده). اما این هم مشکلی ایجاد نمیکند. من از برخی مسئولان و سران سیاسی لبنان جملاتی شنیدم که جالب بود. صحبت جناب بری که در این زمینه معروف است. اما برخیهای دیگر نیز موضعهای خوبی گرفتند که شاید تعجب کنند من به آنها استشهاد میکنم. گفتند: اگر همهی پولهای جهان را به ما بدهند نیز ما تابعیتدهی را نمیپذیریم. بسیار عالی.
عماد مرمل: این جملهی رئیس حزب نیروهای لبنانی، سمیر جعجع است. آیا شما این موضعگیری را مبارک میدانید؟
سید حسن نصرالله: پس، از حزب نیروهای لبنانی گرفته تا آخرین حزب لبنان (خنده) از راستیترین تا چپیترین تا میانهروها همه اتفاق نظر دارند که ما تابعیتدهی را نمیپذیریم پس هیچ کس نمیتواند این را به ما تحمیل کند.
عماد مرمل: اما آیا فکر نمیکنید که قرار گرفتن در کار انجامشده ممکن است از اجماع لبنانیها و وتو شدن این موضوع توسط قانون اساسی قدرتمندتر باشد؟
سید حسن نصرالله: اگر ما اراده داشته باشیم، هیچ چیز از ارادهی ما قدرتمندتر نیست. ارادهی لبنانی اگر به کار بسته شود و کسی آن را سبک نشمارد، تضعیف نکند و هراس نیاندازد جهان مثل جنگ جولای در برابر ارادهی ما تسلیم میشود. جهان در مقابل ما تسلیم شد. این یک جنگ جهانی بود. اولمرت در حال اجرای یک تصمیم امریکایی مبنی بر نابودکردن حزب الله برای ایجاد خاورمیانهی جدید بود. الآن نمیخواهیم حرفهای سخنرانیها را تکرار کنیم ولی جنگ جولای به واسطهی ارادهی لبنانیها، پروژهی امریکا در سطح منطقه را نقش بر آب کرد. مقابله با تابعیتدهی که سادهتر از جنگ است.
عماد مرمل: حضرت سید، پیش از پایان این موضوع و دیدن اولین میانبرنامه، بنده در رابطه با این بحث یک سؤال دارم و آن موضوع پناهندگان سوری است. اینجا نیز برخی نگران تابعیتدهی مستقیم یا غیرمستقیم به این افراد هستند. تلاشهای حزب الله برای بازگرداندن این افراد به کجا رسید؟ اطلاعات شما دربارهی همهی این پرونده و مسیر و سرنوشتش چیست؟ موضع واقعی جناب بشار اسد چیست؟ برخی شک دارند و میگویند جناب اسد واقعا بازگشت اینها را نمیخواهد.
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، اگر میخواهی دربارهی سوریه صحبت کنی، اجازه بده در همان بخش سوریه صحبت کنیم.
عماد مرمل: اوکی. کار من را راحت کردید. میانبرنامهای ببینیم. بینندگان گرامی پس از میانبرنامه به ادامهی گفتوگو خواهیم پرداخت و بنده میدانم که بینندگان در انتظار پروندههای بسیار مفصلی هستند که به آنها میرسیم. از جمله: تقابل ایران و امریکا، تحریم برخی نمایندگان حزب الله، پروندهی داخلی و حادثهی جبل، شرایط اقتصادی و… با ما باشید.
سید حسن نصرالله: ان شاءالله.
[بخش دوم]
عماد مرمل: بینندگان عزیز به گفتوگوی تاریخی با حضرت سید حسن نصرالله بازگشتیم. حضرت سید، مطلع شدهایم که گویا محافل رسانهای و سیاسی رژیم اسرائیل در حال پیگیری این مصاحبه هستند و برخی نام آن را گذاشتهاند «سخنرانی نقشه». ظاهرا نقشه تأثیرگذاریاش را آغاز کرده است.
سید حسن نصرالله: ان شاءالله.
عماد مرمل: با اجازه میخواهم یک به اصطلاح پیوست به بخش اول اضافه کنم. چون [ناخواسته] از این موضوع رد شدیم. آن هم موضوع پروندهی نفت و ترسیم مرزهای زمینی و دریایی است. موضع حزب الله دربارهی مسیر این پرونده و نظارت نمایندهی امریکا چیست؟ با وجود اینکه میدانیم مأموریت دیوید ساترفیلد، اخیرا و در پی عدم پذیرش مطالبات لبنان توسط رژیم اسرائیل، دچار اختلال شده است.
سید حسن نصرالله: ما از ابتدا، یعنی سال ۲۰۰۰ و نه امروز، گفتیم این پرونده مسئولیت حکومت است. هر جایی و نه فقط دربارهی این پرونده، هر زمان حکومت مسئولیتش را بر عهده بگیرد ما به پشت سر و جایگاه حمایت و پشتیبانی میرویم. پس این پرونده، مسئولیت حکومت است. به همین علت بیشترین کسانی که میتوانند دربارهاش صحبت کنند، رؤسای سهگانه[ی جمهور، کابینه و مجلس] و وزیر امور خارجه هستند چون آنها در حال پیگیری هستند. قاعدتا جناب رئیس نبیه بری توجه خاصی به این پرونده دارد. این روشن است.
با توجه به نتایج اخیری که در مسیر حاصل شده، مسیر لغزنده است. حکومت لبنان خواستار مذاکرهی غیر مستقیم است و نظارت بر آن باید بر عهدهی سازمان ملل باشد و چهارچوب مشخصی داشته باشد و ایالات متحده کمککار باشد؛ نه اینکه ایالات متحده میانجی و کمککار به نتیجه رسیدن دو طرف باشد و سازمان ملل فقط پوشش باشد. به نظر میرسد اینطور پیش نمیرود. یعنی اسرائیلیان نمیخواهند سازمان ملل ناظر باشد و شرطهای نامناسبی برای سازمان ملل گذاشتهاند. اسرائیلیان میخواهند امریکا ناظر باشد. اگر ناظر مذاکرات امریکا باشد که همهچیز حل است ان شاءالله دیگر (خنده). هم مرزها را میگیرند و هم نفت را! امریکا از همین ابتدای کار به منافع اسرائیل متعهد است و منافع چیزی به نام لبنان و منافع و خاک و آب و نفت و گاز لبنان برایش هیچ اهمیتی ندارد. در نتیجه امریکا میخواهد بیاید همهی دوستیها، فشارها و ارعابش را برای تحقق منافع اسرائیل به کار بگیرد. پس اصرار لبنان بر نظارت سازمان ملل، چند علت استراتژیک و تاکتیکی دارد اما اینطور پیش نمیرود.
دوم: دریا و خاک. برخی متخصصانی که ما به صورت مستمر از طریق برادرانمان با آنها در ارتباطیم، در روزهای گذشته نکتهای را گفتند و بنده دوست دارم نقلش کنم. شاید خودشان هم نوشته و گفته باشند اما حالا که امروز در حال مصاحبه هستیم، خوب است بنده هم بگویم: عبارت ترسیم مرزهای زمینی، خطاست. مرزهای زمینی قرار نیست ترسیم شوند. مرزهای زمینی مدتهاست ترسیمشده هستند. فقط مزارع شبعا مانده که آن هم ترسیمش با رژیم اسرائیل نیست، با سوریه است. ما اصلا جولان را اسرائیلی نمیدانیم که بگوییم مرزهای مزارع شبعا را دشمن اسرائیلی باید ترسیم کند. مرزهای زمینی ما کاملا ترسیمشده هستند. هدف، تلاشهایی تکنیکی و فنی و مطمئن شدن بر سر یک متر این طرفتر یا آن طرفتر است. مثل اتفاقی که پس از آزادسازی سال ۲۰۰۰ و بازگشت خاک لبنان به لبنانیان افتاد.
اما فریبکاری اسرائیل اینجا چگونه است؟ آنها میخواهند بازی تبادل خاک را در مرزهای لبنان اجرا کنند. این چیز خوبی نیست. به لحاظ روحیهای و ادبیاتی میگویم. شاید آنها بیایند لبنانیها را بفریبند و بگویند من مثلا اینجا ۱۰۰ متر از خاک شما میگیرم و آنجا ۵۰۰ متر میدهم. شاید برخی لبنانیها خوششان بیاید و بگویند عجب، قبول! برادر، آرام باش. آن ۱۰۰ متر یک تپهی مشرف و یک دیدگاه نظامی بسیار خطرناک و مهم است و به آب و مسائل دفاعی ارتباط دارد. در حالی که آن ۵۰۰ متر هیچ ارزشی ندارد تا بخواهید با آن ۱۰۰ متر مبادله کنید. این تازه جدا از مسئلهی اصل پذیرش چنین کاری است. این موضوع را اصولا نباید بپذیریم. با این حال ما دخالت نکردیم. یعنی تصمیمش با حکومت است که چه چیزی را بپذیرند. پس در زمینهی مرزهای زمینی، این متخصصان چنین تذکری دادند و به نظر میرسد تذکر درستی است چون این افراد متخصص هستند. من در این زمینه تخصص رسمی ندارم. پس ترسیم دهها سال است انجام شده و هدف، اجراست.
بله، مرزهای دریایی ترسیم نشدهاند. اینکه لبنان و -اینجا باید انصاف بدهیم و بگوییم- به ویژه شخص جناب رئیس نبیه بری مشخصا بر همزمانی تعیین مرزهای زمینی و دریایی اصرار دارند، علتی طبیعی دارد. من تعجب میکنم که برخی مسئولان لبنان شاید روی این موضوع بحث داشته باشند. موضوع چیست؟ ترسیم مرزهای دریایی از کجا آغاز میشود؟ از نقطهی پایان مرزهای زمینی. خب، اگر این نقطه، نقطهی پایانی مرزهای زمینی مورد توافق باشد، ترسیم مرزهای آبی از مجاورت آن آغاز میشود. اگر ما دربارهی نقطهی اول اختلاف نظر داشته باشیم، یعنی در بخش دوم نیز نیز اختلاف خواهیم داشت. امریکاییها یا در برههای اسرائیلیان آمدند گفتند ما همهی بخشها را میپذیریم فقط مرز ناقوره [روستای متصل به دریا] را که به آن B1 یا نمیدانم چه میگویند، به تعویق بیاندازیم. خب، اصلا همهی مشکل همین جاست. اگر ما دربارهی مناطق داخلی اختلاف نظر داشته باشیم اما روی این نقطه توافق کنیم، این میتواند آغازی منطقی برای ترسیم مرزهای دریایی باشد. اما اگر روی همهی مرزهای زمینی توافق کردیم و دربارهی این نقطه اختلاف نظر داشته باشیم، یعنی نقطهی آغاز مرزهای دریایی گم است.
اما دربارهی آن نقطه. اول: ما آمدیم گفتیم این مرز ما در این نقطه است و آنجا صخرهای وجود دارد که روی آن نوشتهاند X و از آن عکس گرفتهاند و ارتش لبنان عکس آن را در سال ۲۰۰۰ دارد. اما اسرائیلیان پیشروی کردند و یک صخرهی دیگر کاشتند و رویش نوشتند X! اسرائیلیها به تحریف تاریخ معروفاند و حال که دیگر کاری ندارد. خب، این فاصله چه تفاوتی ایجاد میکند؟ اگر ۱۰ یا ۲۰ یا ۱۰۰ متر تفاوت داشته باشد تفاوتش کجا مشخص میشود؟ در دریا.
دوم: این نقطه نسبتش با مرزهای لبنان چگونه است؟ چون گویا دو روش برای ترسیم مرزهای دریایی وجود دارد. مثلا اگر مرزهای خاکی مستقیم باشد، مرزهای آبی نیز مستقیم میروند اما اگر مرزهای خاکی کج باشند، مرزهای آبی نیز کج میروند یعنی ما در دریا مساحت از دست میدهیم. این که قرار است از کدام روش استفاده شود نیز مشخص نیست. اصلا هیچ منطقی برای بحث بر سر مرزهای دریایی بدون مشخص شدن تکلیف مرزهای خاکی و حد اقل آخرین نقطهی خاکی یعنی منطقهی ساحلی وجود ندارد. وقتی اسرائیل اصرار دارد امریکاییها ناظر باشند و سازمان ملل به طرز خجالتآوری کنار گذاشته شود و اصرار دارد ترسیم دریایی و خاکی مجزا باشند و ارتباطی نداشته باشند، در واقع در حال نابود کردن مبانی علمی، قانونی و واقعبینانهی هرگونه مذاکرهی غیرمستقیم در این باره است. با این حال همهی صحبتهای بنده برای روشن کردن افکار عمومی لبنان بود و مسئولیت، بر عهدهی حکومت لبنان است. وقتی میگویم حکومت لبنان منظورم چیست؟ رؤسای سهگانهی [حکومت، کابینه و مجلس] و کابینه و پارلمان چون موضوع دربارهی حق حاکمیت است و دربارهی جزئیات نیست.
عماد مرمل: آیا پیشبینی میکنید که لبنان با وجود همهی فشارها و تهدیدهای اسرائیل بتواند از ثروتهای نفتی و گازیاش استفاده و آنها را استخراج کند؟ به عبارت دیگر آیا این ثروتها در دامنهی پاسداری مقاومت هستند؟
سید حسن نصرالله: قطعا، قطعا. بنده این حرفها را نمیزنم که لبنان را به مشکل بیاندازم. جناب عماد، در این گونه مسائل نوعی زورآزمایی و جنگ ارادهها حاکم است. در جنگ ارادهها اگر من از اول خوددار باشم، چیزی به دست نمیآورم. اگر در منطقهی مورد اختلاف، ترسیم مرز صورت نگیرد، ما لبنانیها این بخش را دریای خودمان تلقی میکنیم.
عماد مرمل: یعنی کار را شروع میکنیم؟
سید حسن نصرالله: در زمینهی خاک وقتی میگوییم: اینجا خاک ماست، بلافاصله میگوییم اگر اسرائیل جرأت دارد وارد شود ببیند چه اتفاقی میافتد! شما فقط بگویید:«اینجا خاک ماست» و این را مصوب کنید، آن وقت خواهید دید که اسرائیل جرأت نمیکند واردش شود. لبنان ضعیف نیست. این برخی مردم لبنان هستند که خودشان را ضعیف میدانند. کشور را با خودشان مقایسه میکنند. لبنان ضعیف نیست، امروز و در معادلهی فعلی بسیار هم قوی است. خب، اگر ما آمدیم و گفتیم این آبها متعلق به ما هستند و میخواهیم با شرکتهایی در این بخش قرارداد ببندیم، دولت لبنان خواهد گفت شرکتها حاضر نیستند در این منطقه فعالیت کنند. میپرسم هیچ کدام از شرکتهای فرانسوی، روسی، چینی و…؟ شما به روسیها پیشنهاد دادید و آنها نیامدند؟ به چینیها پیشنهاد دادید نیامدند؟ اگر هم پیشنهاد دادهاند من خبر ندارم. با این حال اگر شرکتی نیافتند که حاضر باشد در این منطقه فعالیت کند، من تعهد میدهم برایشان یک شرکت میآورم!
عماد مرمل: عجب!
سید حسن نصرالله: البته من آخرین نفری هستم که نفت به من مربوط است (خنده) و هیچ از آن سر در نمیآورم. بنده امشب متعهد میشوم که یک شرکت برایشان بیاورم که این قرارداد را بپذیرد و برود در منطقهای که لبنان ادعا میکند متعلق به ماست، کارش را شروع کند و اسرائیل اگر جرأت دارد نزدیک شود! نفت در برابر نفت. گاز در برابر گاز. شما نفت دارید، ما هم نفت داریم. شما گاز دارید ما هم گاز داریم. آنها میخواهند بگویند این منطقه مورد مناقشه است؟ من حتی قبول ندارم منطقهی آبی که شما از آن گاز و نفت استخراج میکنید هم اسرائیلی است. این منطقه متعلق به فلسطین و عرب است و من یک عرب هستم. قبول؟ یعنی من در آن سهم دارم. بنده دعوت میکنم که لبنانیها در این موضوع خود را قوی بدانند و ارعاب دشمن را نپذیرند و به حق حاکمیتشان متعهد باشند. آن وقت ما گزینههای مختلفی داریم.
عماد مرمل: حضرت سید، نفرمودید که این شرکت کیست و اهل چه کشوری است؟
سید حسن نصرالله: لزوما ایرانی نیست. شاید ایرانی باشد و شاید غیر ایرانی. بله، پیدا میشود. مردمی هستند که شجاعت و آمادگی و اطمینان دارند و میگویند من میروم در خاک لبنان کار میکنم و اسرائیل چه کاری میتواند انجام دهد؟ اسرائیل بازداشتهشده است. همه اتفاق نظر دارند که اسرائیل بازداشتهشده است. به جنگ جولای برگردیم: اسرائیل میآید و افتخار میکند که حزب الله بازداشتهشده است. ماجرا اصلا حزب الله نیست. شما ۷۰ سال است همهی جهان عرب را بازداشته اید (خنده) و هیچگاه بازداشته نمیشدید. اما نتیجهی جنگ این شد که شما بازداشته شدید. در مورد اینکه بنده بازداشتهشدهام یا نه نیز با گذشت زمان خواهیم دید. قبول؟ این موضوع هم هنوز قطعی نیست. اما شما بازداشتهشدهاید و در این زمینه اجماع وجود دارد. اسرائیل بازداشتهشده و لبنان قدرتمند است. لبنان با این امکانات کم و از این مساحت کوچک این معادله را رقم زده است. موضوع بر سر امکانات و مساحت نیست. موضوع، انسان و ایمان، اراده، شجاعت، عقل، حضور، آمادگی فداکاری، وفاداری و اخلاص اوست و اینها در لبنان فراهم است.
عماد مرمل: بسیار عالی. پیام در این زمینه مخابره شد. حضرت سید، برویم سراغ پروندهی سوریه…
سید حسن نصرالله: شما از من پرسیدی شما در این باره با جناب بری مذاکره کردهاید؟ من گذاشتم تا روی آنتن پاسخ دهم. در مورد جناب بری به کار بردن عبارت مذاکره درست نیست. ایشان صاحب پرونده [و صاحب خانه] است و کسی با صاحب پرونده [و صاحب خانه برای دفاع از خانه] مذاکره نمیکند.
عماد مرمل: تعبیر جالبی بود.
سید حسن نصرالله: درست؟ در این زمینه ایشان صاحب پرونده است. معنی ندارد که حزب الله یا غیر حزب الله با او در این باره مذاکره کنند. جایگاه ایشان در مقاومت، مسئولیت ایشان در لبنان و بهویژه جنوب و جایگاه ایشان به عنوان ریاست پارلمان و فرماندهی مشترک جنگ جولای [ایشان را صاحب پرونده میسازد].
عماد مرمل: قطعا همین طور است. حضرت سید، برگردیم به موضوع سوریه. آیا جنگ سوریه به پایانش نزدیک شده یا نه، حتی اگر حکومت اکثر خاک را بازگردانده باشد، بحران لزوما به پایان نرسیده است.
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، اگر بخواهیم حوادث سوریه را توصیف کنیم، باید بگوییم تا این لحظه حکومت، رهبری، ارتش و ملت سوریه و بدون شک خط مقاومت و همچنین روسیه در کنار ایشان پیروزی بزرگی به دست آورده است. چون روسیه بخشی از خط مقاومت نیست. روسیه یک موضوع مستقل است. همچنین باید بگوییم بدون شک پروژهی مقابل یعنی جنگ جهانی علیه سوریه شکست بزرگ و مفتضحانهای خورده است. ما در سال اول و دوم و سوم شاهد کنفرانسهای دوستان سوریه با حضور ۱۴۰ و ۱۲۰ کشور بودیم. یعنی همهی جهان جمع شده بودند. امروز همهی آن صدها میلیارد دلار، دهها هزار تُن اسلحه و مهمات و دهها هزار اگر نگوییم صد و دویست و سیصدهزار جنگجو که از همهجای جهان به سوریه آورده شدند در حال فرو ریختناند. این یک توصیف صحیح است. حکومت سوریه نیز تا حد زیادی در حال بازیابی سلامت و تسلطش و گسترش وجود و نظام خود است. بله، همچنان برخی پروندهها ناتمام باقی ماندهاند. موضوع شرق فرات، ناتمام است. موضوع ادلب، ناتمام است. چون باقیماندهی گروههای مسلح عمدتا در ادلب و برخی بخشهای شمال هستند. پروندهی سیاسی و پیشروی در زمینهی سیاست و راه حل سیاسی نیز ناتمام است. این سه پرونده ناتمام هستند و دارد تلاش میشود هر کدام به تناسب شرایط خودش درمان شود. اما در مجموع من معتقد نیستم سوریه به عقب باز خواهد گشت. یعنی پروژهی مقابل توان پیشروی، رقم زدن هیچگونه پیروزی، تغییر معادله، تغییر نتیجهی درگیری و… را ندارد.
عماد مرمل: آیا درست است که روسیه به شما ابلاغ کرده نبرد ادلب در صورت وقوع به حزب الله ربطی ندارد؟
سید حسن نصرالله: اولا باید در زمینهی نوع روابطمان توضیح دهم که ما از روسیه دستور نمیگیریم. روابط ما به شیوهی دوستانه است. برخی مردم اشتباه متوجه شدهاند و به ما خرده میگیرند که روسها فلان رفتار را با اسرائیلیان داشتند. برادر، چه کسی گفته است روسها بخشی از خط مقاومت هستند؟ بنده از روزهای اول در این زمینه شفاف صحبت کردم تا تحلیلهای اشتباه و توقعات غلط و مبالغهآمیز شکل نگیرد. پس ما در زمینهی سوریه از روسیه دستور نمیگیریم. طرفی که ما وظیفه داریم با آن هماهنگ باشیم، فرماندهی نظامی سوریه است. یعنی وزارت دفاع و فرماندهان جبهههای سوریه. آنها هستند که به ما میگویند اینجا شما را لازم داریم یا نداریم. یا اینجا از شما کادر اداری یا فرماندهی یا چنین تخصصهایی یا چنین رزمندگانی میخواهیم. در نتیجه طرف ما برای ایجاد رابطه و هماهنگی، سوریها هستند نه روسها. روسها نه در این مورد و نه در موارد دیگر به ما چیزی نمیگویند. نبردهای امروز، نبرد آینده و بزرگ آزادسازی ادلب نیست. در نبردهای امروز که در خطوط مقدم و برای برخی درمانها و ایجاد تغییراتی مشخص در قواعد نبرد و مناطق جغرافیایی و… به ویژه پس از ناکامی توافق ترکیه و روسیه بر سر مناطق عاری از سلاح صورت میگیرد، برادران سوری از ما درخواست حضور نکردند. ازشان متشکریم (خنده) و ناراحت نیستیم. دوست دارم مردم بدانند که در دورهی حضور در سوریه ما هیچ وقت سینهمان را سپر نکردیم. بالعکس، شعاری مطرح کردیم که: ما هر جا که واجب باشد حضور خواهیم یافت. حتی بنده در یک سخنرانی گفتم: اگر حضورمان جایی مستحب باشد، باید بحث کنیم که آنجا نیز حضور خواهیم یافت یا نه. اینکه کجا واجب است را فرماندهی سوریه مشخص میکند نه من. آنها به ما میگویند ما شما را در این بخش نیاز داریم. در نتیجه وقتی از من حضور یا وجود کامل را درخواست نمیکنند یا از من کمکی محدود و معین را درخواست میکنند من به تصمیمشان احترام میگذارم و آن را میپذیرم.
عماد مرمل: در زمینهی همین تحولات میدانی، به روشنی به نظر میرسد امروز دیگر نیاز ضروری به شما در سوریه وجود ندارد. آیا روند کاهش حضور نظامیتان را در خاک سوریه آغاز کردهاید؟ آیا نوعی عقبنشینی تدریجی آغاز شده است؟ مخصوصا که حضرتعالی میدانید تحریمها و ریاضت اقتصادی و کاهش هزینهها به شما تحمیل شده است و شاید منفعت در این باشد که بارهای حاصل از استقرارتان در سوریه را کاهش دهید. آیا اینها موجب شده شما در سبک حضورتان در سوریه بازنگری کنید؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، ما معمولا در این باره در رسانهها صحبت نمیکنیم ولی مشکلی نیست کمی توضیح دهم. در زمینهی اصل استقرار و تعداد نیروهای موجود باید بگویم: ما در سوریه همانطور که گفتم هر جا لازم باشد حضور داریم. اما دربارهی نبردهای امروز: ارتش سوریه سلامت خود و تشکیلات و نیروهایش را تا حد زیادی باز یافته و نیروها به صورت گسترده به آن پیوستهاند. از سویی عدهای به سربازی اجباری متعهد هستند و همچنین عدهای داوطلبانه بسیار به ارتش تعهد دارند. سوریها به این نتیجه رسیدند که [در نبردهای امروز] به ما نیاز ندارد. بسیار عالی. به همین علت ما حداقل در نبردهای فعلی حضور نداریم.
در جبهههای دیگر نیز ارتش سوریه با قدرت و استحکام و آرامش حاضر است. ما هیچ منطقهای را کاملا خالی نکردیم. در هر منطقهای که پیشتر حضور داشتیم، امروز نیز حضور داریم. اما دلیلی نداشت که تعداد نفرات همان تعداد زمان نبرد بماند. همهی جهان فارغ از تحریم و ریاضت اقتصادی اینگونه رفتار میکنند. فرض کنیم تحریم و ریاضتی نبود. اگر در فلان منطقه ۵۰۰ نیرو برای من کافی است من چرا باید ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ نیرو بفرستم و از زن، خانواده، فرزندان و کشورشان دورشان کنم. قبول؟ به همین علت نگاه میکنیم ببینیم هرجا چقدر نیرو لازم است و به همان تعداد کاهششان میدهیم. مثلا در یک برهه برخی صفحات شبکههای اجتماعی مخالفان سوری تلاش کردند تصویر غلطی از مناطق زبدانی و قلمون ارائه دهند. ما در زبدانی و قلمون پراکندگی گستردهای در مرزهای لبنان و سوریه، داخل خاک سوریه داشتیم. ما و ارتش سوریه دهها پایگاه داشتیم. اما دیگر نیازی نیست. امنیت در دو طرف مرز برقرار است. چرا باید همچنان روی کوهها در برفها نگهبانی بدهیم؟ خوشمان میآید بالای کوه بنشینیم (خنده)؟ پس در پراکندگی و استقرارمان بازنگری کردیم. به عنوان جمعبندی: در هر جایی که پیش از این حضور داشتیم، همچنان حضور داریم اما نیروهایمان را متناسب با شرایط فعلی محدود کردیم. ضمن اینکه از لبنان تا سوریه یک قدم راه است. یعنی اگر خدای ناکرده دوباره اتفاقاتی افتاد به راحتی میتوانیم این نیروها را از لبنان به سوریه ببریم. بله، این اتفاق در این چهارچوب رخ داده است. دوباره تأکید میکنم این ربطی به تحریمها و ریاضت اقتصادی ندارد. همین لحظه با وجود تحریمها و ریاضت اقتصادی اگر شرایط اقتضا کند که همهی آنها که از سوریه بازگشتهاند دوباره به آنجا بروند، همهشان و بیش از همهشان به سوریه خواهند رفت.
عماد مرمل: با توجه به تحولات میدانی و توازن نیروها در سوریه، آیا لحظهی عقبنشینی کامل حزب الله نزدیک است؟
سید حسن نصرالله: نه، هنوز کار دارد.
عماد مرمل: هنوز کار دارد؟!
سید حسن نصرالله: باید منتظر نتیجهی موضوع شمال و ادلب و نتیجهی شرق فرات بمانیم. البته تصمیم اینجا نیز با سران سوریه است. ما برای مقابله با یک پروژه به آنجا رفتیم. آیا آن پروژه تمام شده است یا نه؟ ما برای کمک به رهبری و حکومت سوریه در جهت نجات سوریه از یک جنگ جهانی به آنجا رفته بودیم. آیا کار به پایان رسید یا نه؟ پروندهها همچنان باز است.
عماد مرمل: حضرت سید، سرنوشت حضور نظامی سوریه در چگونه خواهد بود؟ دقت خبرهای حاکی از درک درخواست اسرائیل از روسیه برای خروج ایران از سوریه تا چه اندازه است؟
سید حسن نصرالله: چیزی که ایرانیان و سوریها و همچنین برخی برادران ما (چون ما در بعضی دیدارها حضور داریم) در سوریه در دیدارهای مشترک از مسئولان روس شنیدهاند این نیست که روسیه گفته باشد من قانع شدهام ایران یا مثلا حزب الله باید از سوریه خارج شوند. حد اقل تا این لحظه روسیه به چنین اعتقادی نرسیده و آن را نپذیرفته است. روسیه میفهمد که در سوریه همچنان به کمک ایران و دیگر طرفهای خط مقاومت نیاز هست. روسیه این را میداند. الآن از جنبهی عقیدتی، اخلاقی، وفاداری به جنگی که دوشادوش هم داشتیم و… صحبت نمیکنم بلکه با نگاه مصلحتجویی، منفعت و پراگماتیسم خالص، تا این لحظه خروج ایران از سوریه به نفع روسیه نیست. این تا این لحظه است. آینده را خواهیم دید چه پیش میآید. این پاسخ این سؤال بود که آیا اسرائیلیان توانستهاند روسها را قانع کنند؟
بله، روسها در سوریه میکوشند تنشزدایی کنند. تلاش میکنند نوعی درمان و سازش صورت بگیرد که جلوی نبرد اسرائیل و سوریه یا اسرائیل و ایران را در سوریه بگیرد. گاهی پیشنهادها، ایدهها و اقداماتی ارائه میکنند اما بیش از این نه.
عماد مرمل: خب، اگر موسکو در آینده قانع شد که ایرانیها باید از سوریه خارج شوند آیا ممکن است اختلافی میان روسیه و ایران صورت بگیرد؟
سید حسن نصرالله: نه، اختلافی صورت نمیگیرد. نگاه کنید، برخی مسئولان و شبکههای ماهوارهای عرب در توهمات و دروغهایی به سر میبرند که خودشان ساختهاند. مثلا هر روز میخوانید و در برخی اخبار میبینید و برای اینکه دروغ بزرگتری گفته باشند به صورت خبر فوری میگویند: درگیریهای خونین در دیرالزور میان نیروهای روسیه و ایران (خنده). اینها خندهدار است. برخی برادران پرسیدند نمیخواهید بپرسیم؟ من گفتم دلیلی ندارد بپرسید چون در دیرالزور نیروی روسی وجود ندارد (خنده). این شبکهها احمق هستند و این را نمیدانند. دیروز یک خبر آمد که در بوکمال درگیری شده است. صبح دیروز خبر دیگری رسید که در حلب درگیری شده است. اینها همه دروغاند و چنین اتفاقی نیافتاده است. بنده میخواهم تکذیب کنم و بگویم: به هیچ وجه برخورد و درگیریای صورت نگرفته است. نه ایرانیها اهل این کار هستند و نه روسها. این از یک سو.
از سوی دیگر: روسیه و ایران بسیار هماهنگ هستند؛ آن هم نه فقط در زمینهی میدانی، حتی در مسئلهی سیاسی. سفرهای متقابلی مدام میان مسکو و تهران و در سطح نمایندگان، فرستادگان، مسئولان و وزیران صورت میگیرد. به کسانی که به ماجرای روسیه و ایران و اختلاف میان این دو دل بستهاند میگویم: اگر فرض کنم بحران سوریه ۸ یا ۹ سال عمر دارد، امروز روسیه و ایران در بسیاری از پروندهها از همیشه به یکدیگر نزدیکتر هستند.
عماد مرمل: عجب! این حرف متضاد ذهنیت رایج است.
سید حسن نصرالله: این از برکات جناب ترامپ است (خنده)! پس مشکلی از این بابت وجود ندارد.
عماد مرمل: آیا امکان ندارد ناگهان منافعشان با یکدیگر تضاد پیدا کند؟
سید حسن نصرالله: امکان دارد. اصولا رویکرد روسیه و ایران در سوریه بر هم منطبق نیست. انطباق رویکرد وجود ندارد ولی بله، همپوشانی بزرگی وجود دارد. -در عراق تقاطع به معنای موازات است نه همپوشانی پس بهتر است از واژهی همپوشانی استفاده کنیم تا برادران عراقی که میشوند هم راحت باشند-. پس رویکرد ایران و روسیه در سوریه همپوشانی گستردهای دارد ولی انطباق ندارد. این طبیعی است و با گفتوگو حلش میکنند و اختلافاتشان را بین خودشان سامان میدهند. در مجموع: ایرانیها اعلام کردهاند و واقعیت نیز همین است که تصمیم باقیماندن یا خروج ایران از سوریه، با رهبری سوریه و جناب رئیس جمهور، بشار اسد است، نه با روسیه یا امریکا یا هیچ کس دیگر.
عماد مرمل: خیلی خب. افزایش اخیر تجاوزهای اسرائیلی به سوریه را چگونه تفسیر میکنید؟ به ویژه که از آسمان لبنان استفاده میشود.
سید حسن نصرالله: من نمیتوانم اسمش را افزایش بگذارم. یک روند است که مدتی است پی گرفته میشود. مثلا بمباران اخیر، یک ماه بعد از بمباران قبلیاش بود. یعنی میخواهم بگویم نوعی مداومت است ولی تا این لحظه افزایشی در کار نبوده.
عماد مرمل: اما کیفیت حملهها…
سید حسن نصرالله: نه اینطور نیست.
عماد مرمل: کیفیت حملهها تغییری نداشته؟ میگوید حملهی اخیر، سخت بوده است.
سید حسن نصرالله: زیاد با حملههای سابق تفاوتی ندارد و جالب توجهتر آنجاست که هدف کیفیای را نزدهاند. با اینکه مدام میگویند اگر سلاح برهمزنندهی توازن جابهجا شود… [چنین و چنان میکنیم]. بنده شخصا در این رابطه با برادران بحث کردم. یکی از فرضیههای ما این بود که اسرائیل هدفی در سوریه ندارد که بزند، اما نتانیاهو میخواهد به اسرائیلیها یادآوری کند هنوز وجود دارد و به منطقه بگوید عامل مؤثری در معادلهی سوریه است. به همین علت برخی از این هدفهایی که زدند بسیار عادی است. در هر صورت ما نمیگوییم افزایش ولی میگوییم استمرار و تداوم. گرچه گاهی فاصلهی زمانی حملهها متفاوت است. البته در زمینهی هدفها به تدریج تغییراتی داد. در ابتدا میگفت من بمباران میکنم تا سلاح به لبنان نرسد. الآن دیگر زیاد این را نمیگوید. چرا؟ چون سلاحها رسید و تمام شد. من حتی یک و دو سال پیش به آنها گفتم دارید خودتان را بیهوده به زحمت میاندازید. یعنی بدون هدف در حال تیراندازی هستید و دارید ملت خودتان را فریب میدهید. یعنی نتانیاهو در حال فریب دادن ملتش است. جنابعالی گفتید اسرائیلیان دربارهی «سخنرانی نقشه» صحبت کردهاند؛ یعنی نقشهای که من با خودم آوردهام اینجا. تفاوتش اینجاست که آنچه من میگویم درست و واقعی است و چیزی که نتانیاهو دنبال آن است، دروغ است. تفاوت تختهی من و تختهی نتانیاهو این است. در هر صورت، وی ملت خود را فریب میدهد و به آنها میگوید من در حال جلوگیری از رسیدن فلان سلاح به حزب الله هستم. اما بنده به شما میگویم آن سلاحها مدتهاست رسیده و تمام شده و زیاد هم هست و پروندهاش بسته است. اینجا بود که دشمن هدف بزرگتری را اعلام کرد. گفتند ما بمباران میکنیم تا ایران را از سوریه خارج کنیم. [بنده میگویم:] این روش به نتیجه نمیرسد. حتی بالعکس، اسرائیل در حال ماجراجویی است. آیا کسی ضمانتی دارد که اگر این بمبارانها ادامه یابد، وضعیت همینطور باقی خواهد ماند؟ اسرائیل در این زمینه در حال راه رفتن لبهی پرتگاه است. در هر صورت بنده به اسرائیلیان و نتانیاهو میگویم: هر کاری دوست دارید بکنید ولی ایران از سوریه خارج نخواهد شد چون این ارادهی جناب اسد، سران سوریه و همچنین ایرانیان است. در نتیجه به نظر من این یک عمل کور و برای ایجاد اغتشاش است و ممکن نیست به نتیجه برسد.
عماد مرمل: حضرت سید، اما آیا نمیشود صحنه را از زاویهی دیگری دید؟ آیا احساس نمیکنید اسرائیل توانسته ابتکار عمل را در سوریه به دست بگیرد و قواعد درگیری متناسب با منافع و اهداف خود را تثبیت کند؟ این یک. دوم و داخل پرانتز: چرا به حملات اسرائیل پاسخ داده نمیشود تا اسرائیل لگام زده شود و این کارها را تکرار نکند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، اگر بخواهیم یک توصیف دقیق داشته باشیم، حملات اسرائیل در هدف خدمتهایش نیست. این را که در خدمت اهدافش نیست، توضیح دادم. نمیتواند در خدمت هدفهایش باشد. اگر همهی بمبارانهای اسرائیل را از ابتدا جمع بزنیم و بپرسیم هدف این بمبارانها چه بوده و به چه اهدافی دست یافتهاند نتیجه هیچ است. هیچ. صحبتم از زاویهی نظامی است. حالا شما میگویید آنها ابتکار عمل را به دست دارند. بله، به دست دارند. این زشت نیست که بنده این را بپذیرم. اما ابتکار عمل را در عملیاتهای کور و عملیاتهای ایجاد اغتشاشی به دست دارند که به هیچ نتیجهای منجر نخواهد شد.
در مورد بخش دوم: معمولا اینها سؤالاتی است که به آنها پاسخ داده نمیشود اما اینکه پرسیدید خوب است و امشب میخواهم به آن پاسخ دهم تا به قول معروف افکار عمومی روشن شود. نگاه کنید، در سوریه نبرد یک فرمانده دارد. فرمانده نبرد، حزب الله نیست که کسی به حزب الله در سوریه بگوید فلان جا در نزدیکی شما بمباران شده و شما پاسخ ندادید. البته بنده متعهد هستم که اگر اسرائیلیان یکی از بچههای حزب الله را در سوریه بکشد، ما در لبنان پاسخ خواهیم داد و اسرائیلیها هم مراقب هستند پایشان را کج نگذارند. این چیز تازهای نیست. این را در سخنرانی احتمالا سالگرد شهید سید ذوالفقار(رحمت الله علیه) گفتم.
عماد مرمل: این معادله همچنان وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: همچنان وجود دارد و اسرائیل حواسش هست. به همین علت اجتناب میکند. یک بار وقتی یک وسیلهی نقلیه را زده بودند، از زدن برادر ما که رانندهی این وسیلهی نقلیه بود اجتناب کردند. چون میدانستند به این موضوع پاسخ داده خواهد شد. به اصل سؤال بازگردم. فرمانده نبرد در سوریه نه حزب الله است و نه ایران. فرمانده نبرد در سوریه، فرماندهان سوری هستند. ایران و حزب الله عوامل کمکی هستند. اگر شما نام آن را عوامل مؤثر هم بگذارید، درست است. خب، سران سوریه تا این لحظه اولویتبندی کردهاند. یعنی رفتارشان ناشی از ترس نیست. به علت اولویتبندی است که اولویت را به مبارزه با تروریسم و گروههای مسلحی در سوریه میدهد که از همهی جهان آورده شدهاند و همچنان در کمین سوریهاند. در نتیجه، اگر این اولویت را بپذیریم، اولویت سوریه امروز ورود به جنگ با اسرائیل نیست. این به چه معناست؟ یعنی تمرکز اصلی نظامی سوریه همچنان متوجه گروههای مسلح است و از طریق ضدهواییها با تجاوز اسرائیل مقابله میکند. این ضدهواییها توانستند یک هواپیما را سرنگون کنند و احتمال دارد چندین هواپیمای دیگر را نیز سرنگون کنند. امروز اگر موضوع S300 عملی شود این بر توان اسلحهی دفاعی سوریه خواهد افزود. چون میدانی که افسران سوریه برای آموزش رفتهاند. نمیدانم دورهشان تمام شده یا نه و سلاحها رسیده یا نه. همین که سوریه تصمیم گرفته با ضدهوایی اینها را بزند که قاعدتا تصمیمی شجاعانه و دلیرانه است و به این آسانیها نیست… چون کشورهایی وجود دارند که… مثلا لبنان. اشکالی ندارد بگذارید کمی هم از خودمان انتقاد کنیم. منظورم از لبنان همهی لبنان شامل حکومت و ارتش و مقاومت و ملت است. تا این لحظه اسرائیل هر روز حریم آسمان ما را نقض میکند و ما هیچ کاری انجام نمیدهیم. حتی ما [یعنی مقاومت]. ما باید تجدید نظر کنیم چون معتقدم ۱۳ سال [از جنگ جولای] گذشته و حکومت لبنان هیچ کاری انجام نداده و ما باید در این زمینه فکری برداریم. پس سوریها مصوبهای شجاعانه دارند که بله، مقابله میکنیم. ضدهواییها مقابله کنند. ارتش سوریه دلاوری کرد و افراد ارتش برای مقابله با موشکها و هواپیماهای اسرائیل به شهادت میرسند. به عنوان جمعبندی: اولویتبندی شده و دفاع در حال انجام است. این را هم بیافزایید که این تصمیم، نهایی نیست. این تصمیم تا زمانی است که ارزیابی این باشد که برادر، قابل تحمل است و تا زمانی است که اسرائیل در زمینهی ماهیت و شدت ضربه، از برخی مرزها عبور نکرده باشد. پس این مدام در حال بررسی است. و به همین علت است که بنده به اسرائیلیان میگویم: شما دارید لبهی پرتگاه راه میروید. یعنی اینگونه نیست که این روند، ثابت باشد. تا این لحظه سیاست و نگاه این بوده اما ذیل همین سیاست و نگاه، ممکن است شما حملهی مشخصی انجام دهید و سران سوریه و موضعگیری عمومی آن را تحمل نیاورند و آن زمان قطعا سیاست دیگری در پیش گرفته خواهد شد. این تحلیل این وضعیت است.
عماد مرمل: بله، صحنه روشن شد. شفاف میپرسم، موضع روسیه دربارهی حملههای مکرر اسرائیل به برخی هدفها در سوریه چیست؟ به نظر میرسد موسکو تا حدی چشمپوشی میکند.
سید حسن نصرالله: روسیها آرزومند این هستند که چنین حملاتی صورت نگیرد. این قطعی است. یعنی اگر کسی ادعا میکند روسیها از این حملات خوشحالند، بنده چنین اعتقادی ندارم. به نفع روسیه نیست که ایران و حزب الله و سوریه در سوریه هدف قرار بگیرند. اگر کسی مدعی است روسها خوشحالاند، موافقاند، مشکلی برایشان ندارد و از این موضوع عبور کردهاند، این طور نیست. اما نمیتوانند جلوی حملات را بگیرند. یعنی شاید منافع، موضعگیریها و محاسبات معینی وجود دارد که نمیتوانند حتی فشار بیاورند… من تلاش نمیکنم موضع روسیه را توجیه کنم بلکه میگویم روسیه باید تلاش کند جلوی زده شدن هرکدام از طرفها در سوریه را توسط نیروی هوایی اسرائیل بگیرد.
عماد مرمل: آیا اخیرا با رئیس جمهور سوریه، بشار اسد دیدار داشتهاید؟ معمولا دیدار دارید؟
سید حسن نصرالله: ما مدام دیدار داریم اما بنده به علتهای امنیتی زمانها را اعلام نمیکنم.
عماد مرمل: ما تاریخ یا روز نمیخواهیم.
سید حسن نصرالله: مدام دیدار داریم.
عماد مرمل: خیلی خب. حضرت سید، به پروندهای میرسیم که بسیاری افراد منتظر طرحش هستند. تقابل ایران و امریکا در منطقه. یک سؤال ذهن بسیاری افراد را به خود مشغول کرده است: اگر جایی اشتباهی در محاسبات صورت بگیرد، آیا منطقه واقعا در آستانهی یک جنگ فراگیر است؟ یا نه و شما مسائل را در این راستا نمیبینید و احتمالا واشنگتن و تهران و کشورهای خلیج از گزینهی تقابل نظامی هراس دارند و به همین علت همه در لبهی پرتگاه راه میروند ولی به درون آن نمیافتند. آیا این توصیف درست است؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، باید ببینید چه فرضیههایی وجود دارد. میخواهم کمی توضیح دهم. چون این یک پروندهی اصلی در گفتوگوی ماست اجازه دهید کمی تشریحش کنم.
اگر منظور جنگ ابتدایی است، ایران آغازگر هیچ جنگی نخواهد بود. حضرت امام خامنهای(دام ظله)، حضرت رئیس جمهور، شیخ روحانی(حفظه الله) و همهی مسئولان ایرانی بالاجماع این را اعلام کردهاند. حتی بیش از این: آنها گفتهاند ما آغازگر هیچ جنگی با هیچ کسی نخواهیم بود (خنده). یعنی میگویند ۴۰ سال است فقط به ما تجاوز میشود. پس جنگ از طرف ایران آغاز نخواهد شد.
الآن صحبت از فرضیهی درغلتیدن به جنگ نیست. اما در زمینهی اینکه امریکا جنگی را علیه ایران آغاز کند، ترامپ تا این لحظه میگوید من جنگ نمیخواهم. به این صورت که ترامپ با دولتش جلسه بگذارد و با موافقت یا بدون موافقت کنگره علیه ایران اعلام جنگ کند. بسیاری از مسئولان امریکا نیز میگویند ما جنگ نمیخواهیم. پنتاگون بیش از همه جنگ نمیخواهد چون از پیامدهای این جنگ باخبر است. البته در امریکا کسانی وجود دارند که امریکا را به سوی جنگ میرانند. پس در زمینهی این فرضیه میگویم به نظرم بسیار بعید است که امریکا دست به جنگی ابتدایی علیه ایران بزند.
اینجا داخل پرانتز بگویم این به آن معناست که امریکا برای بنیامین نتانیاهو کار نمیکند. بر خلاف تصور بسیاری افراد مبنی بر اینکه اسرائیل حاکم امریکاست، بنده اینطور فکر نمیکنم. اسرائیل اهرم خاورمیانهای… یا اگر بخواهیم از ادبیات حضرت امام خامنهای استفاده کنیم: اسرائیل اهرم غرب آسیای پروژه و هژمونی امریکا برای تسلط بر نفت، گاز و… منطقهی ماست. ترامپ نه برای محمد بن سلمان کار میکند، نه برای محمد بن زاید و نه چنین افرادی. بلکه ترامپ منافع ایالات متحدهی امریکا را در نظر میگیرد و در امریکا سازمانهایی هستند که جلسه میگذارند و تصمیم میگیرند. بعد اگر خواستید تحلیل میکنیم اما میخواهم خلاصه کنم و بگویم: بسیار بعید میدانم امریکا دست به جنگ ابتدایی علیه ایران بزند.
خودش گفته جنگ ما اقتصادی است و به موضوع اقتصادی دل بسته. اطلاعاتی که ترامپ در اختیار دارد نشان میدهد از روزی که از توافق هستهای خارج شده… یا حد اقل آنچه میگوید نشاندهندهی سطح اطلاعات اوست. اگر سازمانهای اطلاعاتیاش چنین اطلاعاتی به او دادهاند که واویلا. اما اگر اینها اطلاعات خودش است و نه میخواند و نه میشنود و نه میبیند این هم واویلایی بزرگتر است. او معتقد است از روزی که از توافق هستهای خارج شده هر روز در ایران تظاهرات است و ایرانیها در حال مبارزهی مدنی هستند و قیامت شده و به قول ما اهالی بقاع: اوضاع خر تو خر است (خنده). او اینطور وانمود میکند. واقعا عجیب است. حضرت رهبری(حفظه الله) در دیدار مسئولان گفتند ترامپ میگوید چنین است اما اشتباه میکند. «میگوید هر جمعه در تهران علیه نظام راهپیمایی است؛ اولا جمعه نیست و شنبه است، تهران نیست و پاریس است». به نظر میرسد گزارش را اشتباه خوانده. در هر صورت او به موضوع اقتصادی دل بسته و بعید میدانم وارد جنگ شود و امریکا میداند جنگ بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار هزینه دارد. پس فرضیهی آغاز جنگ توسط ایران قطعا منتفی و فرضیهی آغاز جنگ توسط امریکا بسیار بعید است.
سومین فرضیهای که در منطقه بسیار از آن میترسند، درغلتیدن به جنگ است. یکی از این طرف بزند و یکی از آن طرف و دوباره از این طرف و…. به نظر من ممکن است از این سو و آن سو حملاتی صورت بگیرد ولی هر دو طرف با قدرت خواهند کوشید این موضوع به جنگ منجر نشود. اینها کشور و سازمانهایی عظیم هستند. در امریکا و در ایران سازمانهایی عظیم وجود دارند. در نتیجه به نظر بنده حتی فرضیهی درغلتیدن به جنگ، فرضیهی قدرتمندی نیست. البته آن را متنفی نمیدانم ولی احتمال این نیز ضعیف است.
بنده نشانهای دارم که هر دو طرف بسیار مراقباند. آن نشانه هم همین حادثهی اخیر است. بنده خواندم و نمیدانم این اطلاعات صحت دارد یا نه ولی برخی مراکز پژوهشی و سایتهای نظامی گفته بودند: امریکاییها از این هواپیمای جاسوسی (که خودشان به آن میگویند هواپیمای اطلاعاتی) فقط چهار عدد دارند. من مسئولیت این اطلاعات را بر عهده نمیگیرم و منابع این اطلاعات، حزب الله نیست. دوم: قیمت این هواپیما ۲۰۰ میلیون دلار است. سوم: بسیار پراهمیت است. بنده شخصا از یکی از متخصصان نظامی شنیدم که وقتی این هواپیما در نزدیکی ایران از زمین بلند میشود، یکسوم ایران به علت تجهیزات عظیمی که در آن وجود دارد، تحت اشراف اطلاعاتی قرار میگیرد. پس چیزی که سرنگون شد یک پهپاد معمولی نیست بلکه یکی از مهمترین هواپیماهای کمتعداد ویژهی امریکایی است و آن را گل سرسبد صنایع نظامی امریکا برمیشمارند. یعنی درست است که خونی ریخته نشد اما واکنش امریکا باید خشمگینانه میبود. خب، بعدا ترامپ آمد گفت ما جلسه گذاشتیم و تصویب کردیم که حمله کنیم. آمد تهدید کرد و خط و نشان کشید و گفت ایرانیها اشتباه بسیار بزرگی انجام دادند و خبرنگاران پرسیدند پاسخ چیست؟ و ترامپ گفت فردا خواهند فهمید میخواهیم چهکار کنیم. ما گفتیم الله اکبر قرار است چه اتفاقی بیافتد. اما گذشت و هیچ اتفاقی نیافتاد. خودش ابتدا توضیحی نداد اما پس از اینکه رسانهها رسوایی به بار آوردند، آمد و گفت مصوبه و عملیاتی وجود داشت ولی ۱۰ دقیقه قبل از اجرا لغو شد. ترامپ گفت ۱۰ دقیقه قبل و رسانهها گفتند ۲ ساعت قبل از لحظهی آغاز. شاهد بنده چیست؟ حرف ترامپ چیست؟ میگوید من عملیات را متوقف کردم چون موجب کشته شدن ۱۵۰ نفر میشد. یعنی در جلسهی اول که اهداف مختلف را بررسی میکردهاند، ژنرالها و مسئولان تعداد کشتهها را به او نگفتند؟ بهویژه آنکه برخی از آنها مخالف حمله بودهاند. اطلاعات ما نشان میدهد نظامیان مخالف بودهاند. چون معمولا عدهای نیروی امنیتی حضور دارند و عدهای نیروی نظامی. در امریکا نیروهای امنیتی خواستار جنگاند ولی نظامیان نه. آن موقع نگفتند و ۱۰ دقیقه قبل یادشان افتاد؟ با حفظ احترام رئیس جمهور امریکا (خنده)، این یک حرف بیخود است که هیچ کس در جهان باورش نمیکند. روایت درست این است: ایرانیها ظهر روزی که صبحش هواپیما را زدند، از طریق یک کشور ثالث، پیامی فرستادند. یعنی صبح هواپیما را زدند و ظهر آن روز وقتی ترامپ گفت این یک اشتباه بزرگ بود و تهدید کرد و خط و نشان کشید پیام فرستادند که -مثل دقیقا مثل ادبیات خودمان است:- اگر هر هدفی را در ایران یا هر هدفی متعلق به ایران را بزنید، ما یعنی [حکومت] ایران، چندین هدف امریکایی را میزنیم. پیام به کشور ثالث رفت و کشور ثالث به امریکا فرستاد و به دست امریکاییها رسید و به مسئول مرتبط و سپس به ترامپ. این پیام ۲ ساعت یا اصلا بگوییم ۱۰ دقیقه قبل از زمانبندی حمله، به دست ترامپ رسید. ترامپ عملیات را متوقف کرد. چرا؟ چون نظامیان آمدند و گفتند ما بحثمان بر سر این بود که اگر برخی هدفها را زدیم ممکن است ایران چشمپوشی کند. مخصوصا اگر در حملههای ما کسی کشته نشود. اما پیام ایران روشن است. ایرانیها پاسخ میدهند. بعدش ما چه کنیم؟ اگر ما دیگر پاسخ ندهیم مایهی خفت است و اگر بزنیم به جنگی کشیده میشویم که تو [یعنی ترامپ] نمیخواهی. ترامپ هم به آنها گفت عملیات را متوقف کنید. داستان واقعی این است. این بود پاسخ سؤال شما دربارهی فرضیههای جنگ. البته این به آن معنا نیست که کار تمام شده است. اصولا این فرضیه و حال و هوای جنگ، وجود دارد و همه باید حتی پیش از وقوع جنگ دربارهی مسئولیتمان برای مقابله با این حال و هوا صحبت کنیم. امروز و در این لحظه ما همه در منطقه مسئولیت داریم جلوی چنین جنگی را بگیریم.
عماد مرمل: در این باره صحبت خواهیم کرد ولی میخواهم در همین رابطه بپرسم آیا حمله به هواپیمای جاسوسی امریکا توسط تهران چند هفته قبل، یک ماجراجویی حسابشده و پیام عمدی بود؟ یا نه، ایرانیها هم زیادهروی کردند؟
سید حسن نصرالله: نه، بنده با آگاهی به شما میگویم ایرانیها کاملا همه چیز را محاسبه کردهاند و نقشههایشان آماده است و در سطح بسیار بالایی از آمادگی هستند و میدانند دارند چهکار میکنند. فرضیههای کوچک و بزرگ را چیدهاند و میدانند باید با هر واکنشی در هر فرضیه چگونه برخورد کنند. همچنین به نحو بسیار دقیقی سازوکارهای پیگیری و مدیریت تعیین کردهاند. رفتارهایشان هیجانی نیست. با آرامشی بسیار بالا رفتار میکنند. اما اصول، شجاعت، روحیه و منافع خود را دارند و این در تصمیمگیریهایشان دیده میشود.
عماد مرمل: حال که نبرد بزرگ و بیواسطه فعلا بعید است و همچنین آنطوری که حضرتعالی توضیح دادید، فرضیهی درغلتیدن به جنگ نیز اساسا منتفی است…
سید حسن نصرالله: احتمالش وجود دارد اما ضعیف است.
عماد مرمل: بله، با همهی این اوصاف، پس چه چیزی این خلأ را -اگر تعبیر درستی باشد- پر خواهد کرد. آیا احتمال مذاکره در بازهی زمانی نزدیک یا دور وجود دارد؟ یا ایران تا زمان انتخابات ریاست جمهوری امریکا ایستادگی و صبر پیشه میکند تا شاید از طریق صندوقهای رأی از دست ترامپ راحت شود؟
سید حسن نصرالله: (خنده) یک به یک پاسخ میدهم.
عماد مرمل: بفرمایید.
سید حسن نصرالله: اول: ایران با امریکا به صورت دوجانبه مذاکره نخواهد کرد. این قطعی است. میخواهم بگویم و این نیز با آگاهی است: این موضوع در ایران محل اختلاف نیست. شاید کسی باشد که خیال کند این موضع حضرت امام خامنهای است اما موضع مثلا رئیس جمهور نیست. اینطور نیست. این موضع همهی مسئولان جمهوری اسلامی و حکومت، دولت، مجلس، علما و مراجع و ملت است. حتی این موضع کسانی است که داخل نظام هستند اما با سیاست خارجی فعلی نظام اسلامی موافق نیستند. حتی این موضع کسانی است که از موضع ایرانیگرایی یا ملیگرایی مخالف نظام اسلامی هستند. همهی اینها اتفاق نظر دارند که ایران زیر فشار، محاصره، ارعاب به جنگ، تهدید و تحریم نمیتواند مذاکره کند. در ایران در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد. همانطور که دربارهی فلسطینیان گفتیم، اینجا هم میگوییم هیچ چهرهی شاخص ایرانی حتی مخالف نظام وجود ندارد که بگوید بله، باید برویم مذاکره کنیم. این از مذاکره.
مذاکرهی غیر مستقیم هم که دیگر نامش مذاکره نیست، طرحهای بین المللی است. مثلا فرانسویها بیایند بگویند ما طرحی برای درمان داریم. ایرانیها مشکلی ندارند که روی هرگونه طرح فرانسویها بحث کنند. یا مثلا اگر روسیها طرحی داشته باشند ایران مشکلی ندارد. یعنی ایران درها را روی طرحهای فرانسوی، اروپایی، روسی، چینی یا… نبسته است و آمادهی بحث برای رسیدن به درمان است. اینطور نیست که گزینهاش جنگ باشد. نه، ایران میگوید من جنگ نمیخواهم، من درمان میخواهم. اما منطق ایران روشن است. میگوید ایالات متحده باید گام اول را در این مسیر بردارد چون آنها منطقه را به این تنش و تنگنا کشاندهاند. حرف ایران این است: تحریمها برداشته شوند و به توافق هستهای بازگردیم، آن وقت همه چیز قابل بحث خواهد بود. اما بنده به شما بگویم: اگر نه فقط امریکاییها بلکه همهی جهان و کرهی زمین بیایند و بخواهند به ایران تحمیل کنند که در سایهی تحریم و تهدید به جنگ و محاصره با ترامپ یا غیر ترامپ مذاکره کند، ایرانیها زیر بار نخواهند رفت. اما درهای ایران به روی هر طرحی که منافع و عزتشان در آن حفظ شود باز است.
عماد مرمل: یعنی آیا میتوانیم بگوییم استراتژی امروز ایران، صبر و ایستادگی است؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، وقتی من میگویم ایرانیها کاملا همه چیز را محاسبه کردهاند، یعنی الآن دارند چه کار میکنند؟ اولا موضوعی وجود دارد به نام تحریم و محاصره. ایرانیها در برابر تحریم و محاصره، تسلیم نمیشود. اگر کسی دل بسته است ایران بعد از یک، دو یا سه سال در برابر تحریمها کمر خم کند بنده به او میگویم ایران به هیچ وجه کمر خم نخواهد کرد. ایران مدام تهدیدها را به فرصت تبدیل میکند. امروز این تحریمها ایران را وادار میکند مشکلات اقتصادیشان را حل و تولید داخلی ایران را تقویت کنند و ایرانیها را به مسیری سریعتر برای پیادهسازی اقتصاد مقاومتی، که یک چشمانداز استراتژیک کامل است، خواهد کشاند. همچنین ایرانیها روی تقویت روابطشان با کشورهای همسایه و دیگر کشورهای جهان کار خواهند کرد. امروز شاهد تقویت روابط با روسیه و چین و سازمان همکاریهای شانگهای و کشورهای بریکس هستیم. شاید زمانی بود که وقت هدر میدادند اما امروز در حال تلاشاند. امروز فضای ایران به گونهای است که تقریبا از اروپاییها نا امیدند. میگویند داریم وقت خودمان را با اروپاییها هدر میدهیم و باید برویم سراغ شرقیها. خب، امروز روابط برخی کشورهای بزرگ جهان با ایران خوب است و بدون دلار و با ارزهای ملی با ایران مبادلات اقتصادی دارند. درهای ایران روی این موضوعات باز است و مشکلی نیست. پس اینطور نیست که ایران دستبسته نشسته باشد و بگوید ای وای بیچاره شدیم و در محاصره و گرفتار تحریم هستیم. نه، در حال تلاشاند تا توانشان را رشد دهند و پایداری و رشد اقتصادی داشته باشند. ذهن ایرانی در این زمینه خلاق است. این یک مسیر؛ مسیر ایستادگی اقتصادی و بلکه ایجاد یک توان اقتصادی درونی واقعی.
مسیر دوم: توافق هستهای. آمدند مهلت ۶۰ روزه تعیین کردند. گفتند پس از ۶۰ روز از ۳۰۰ کیلو اورانیوم غنیشده پا را فراتر خواهیم گذاشت. اروپاییها هیچ کاری نکردند. باور نکردند. گفتند شاید ایرانیها دارند روی ما فشار میآورند و تهدید میکنند. ۶۰ روز تمام شد، میزان اورانیومها را افزایش دادند و یک تهدید دیگر مطرح کردند. گفتند اگر در این تعداد روز موضوع را حل نکنید، ما سطح غنیسازی را از ۳ و خردهای درصد به میزانی که در ایران به آن نیازمندیم افزایش میدهیم. یعنی اعلام نکردند میزانش چقدر خواهد بود. نگفتند ۴ یا ۵ یا ۲۰ درصد. گفتند تا اندازهای که در ایران به آن نیازمندیم. اروپاییها گوش ندادند و فرصت تمام شد و ایرانیها درصد غنیسازی را افزایش دادند. اینجا دیگر اروپاییها احساس کردند ماجرا جدی است. به همین علت ماکرون وارد عمل شد و نمایندهاش را فرستاد. همچنین انگلیسیها و دیگران وارد عمل شدند. بنده نیز به شما میگویم این یک مسیر جدی است. ایرانیها این مسیر را ادامه خواهند داد. تهدید نمیکنند. تا این لحظه گفتند ۶۰ روز و عملی کردند. گفتند سطح غنیسازی را افزایش میدهیم و عملی کردند. مسیر و زمانبندی تعیین کردهاند. البته من نمیدانم ترتیبش چگونه است. اما بعد از مدتی نیروگاه اراک را دوباره راهاندازی خواهند کرد. شاید سراغ فردو هم بروند. شاید سطح غنیسازی را تا سطح پیشبینیناپذیری افزایش دهند. شاید تعداد سانتریفیوژها را افزایش دهند. یعنی گزینههایشان در زمینهی هستهای بسیار قدرتمند است. در نهایت میدانید اولین مسئول یافتن راه حل کیست؟ اروپاییها. چون ترامپ که درها را قفل زده است و از خر شیطان پایین نمیآید. نمیتواند هم بیاید پایین چون یک سال و نیم دیگر انتخابات را در پیش دارد. قاعدتا همین انتخابات یکی از دلایلی است که جنگ نمیخواهد. یعنی حداقل یک نظریه وجود دارد که میگوید از امروز تا زمان انتخابات ترامپ وارد جنگ نمیشود اما اگر در انتخابات پیروز شود میشود رویش بحث کرد. این میماند برای بعد. روسیه و چین شدیدا علاقه دارند این موضوع درمان شود و منطقه به تنش و اغتشاش کشیده نشود چون همهی منطقه و جهان تأثیر خواهند پذیرفت. پس اولین مسئول که مسئولیتش را بر عهده نمیگیرد و ماجرا را ساده گرفته -نمیخواهم از عبارت دیگری استفاده کنم- اروپاییها هستند. این مسیر هستهای ایرانیان با هدف آن است که اروپاییها را وادار کند به دنبال یک راه حل واقعی و جدی باشند، نه راه حلی تشریفاتی. پس اگر امیدی برای درمان سیاسی باشد، به واسطهی طرحهای اروپاییان خواهد بود چون ترامپ قطعا از روسیه و چین چیزی را نخواهد پذیرفت چون با آنها خیلی مشکل دارد.
مسیر سوم نیز در کنار آن دو مسیر، آمادگی نظامی برای جنگ و پاسخ برابر است.
عماد مرمل: اقدام بریتانیا و توقیف نفتکش ایرانی در تنگهی جبل الطارق را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا بریتانیاییها سخت گرفتهاند و فرانسویها واقعبینتر هستند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، بریتانیاییها طبیعتا بیشتر در خدمت امریکاییها هستند. امروز نیز بیش از سالهای گذشته. به ویژه اگر این فرد جدید که حتی شبیه ترامپ میماند (خنده) فقط کوچکتر است، پیروز شود. در هر صورت همهی این اتفاقات با تحریمها و محاصرهی ایران و سوریه رابطه دارد. انگلیس میگوید این توقیف به تحریم ایران ربطی ندارد بلکه به تحریم سوریه ربط دارد. در هر صورت این کارها به هیچ نتیجهای جز افزایش تنش نمیرسد. میدانی که ایرانیها خونسرد و متین هستند و میکوشند موضوع را با دیپلماسی حل کنند. شاید کسی به آنها پیشنهاد کرده مسیر قضایی را پیگیری کنند و رفتهاند سراغ این مسیر و دیروز اعلام کردند یک وکیل بین المللی گرفتهاند و همهی اسناد را در اختیارش گذاشتهاند. اما اگر مسیر قضایی یا سیاسی به نتیجه نرسد، ایرانیها قطعا بیکار نمینشینند. این یک آغاز خطرناک است. فردا هر نفتکش ایرانی بخواهد به هر جا سفر کند یک نفر پیدا میشود و به آن تجاوز میکند و این چیزی است که ایرانیها را آن را نخواهند پذیرفت.
عماد مرمل: حضرت سید، کمی پیش دربارهی وظایف ما در منطقه برای مقابله با این حال و هوای جنگ صحبت کردید. در راستای همین موضوع میخواهم بپرسم، آيا زمان گفتوگوی ایران و سعودی فرا نرسیده است تا چاشنی انفجار بیرون کشیده شود و در اولویتها بازنگری شود؟
سید حسن نصرالله: ایرانیها همیشه آماده و پذیرای این گفتوگو بوده و حتی به آن دعوت میکردهاند. حتی وزیر امور خارجهی ایران، برادر دکتر ظریف(حفظه الله) که من با ایشان رفاقت شخصی دارم (و البته نمیخواهم با اعلام این موضوع، برایش دردسر درست کنم! ایشان خودش در دردسر افتاده [و در لیست تحریمها] است!) بارها دربارهی گفتوگوی ایران و سعودی و ایران و کشورهای خلیج صحبت کرده است اما پاسخها همیشه نه فقط سکوت بلکه پاسخهای منفی بودهاند. در پاسخ فقط تجاوز، تحریک، توطئه و خشونت سعودی علیه ایران افزایش یافته است. اینها واقعیت است.
البته این موضوع تازه است و از نگاه برادران ایرانی در این زمینه خبر ندارم اما با توجه به شناختی که از روش، مبانی و قواعدشان دارم میدانم ایران امروز پذیرای هر گفتوگویی است. نشانهاش هم سفر چند هفته پیش وزیر امور خارجهی ایران به برخی کشورهای خلیج است که امروز در هجمه علیه ایران حضور ندارند. وی به آنها پیشنهاد کرد پیمان عدم تعرض امضا کنند. خب، چه کسی جلو این پیمان را گرفت؟ امریکاییها، سعودیها و امارات. پس ایرانیها پذیرای گفتوگو هستند. آیا منافع منطقه در گفتوگوست؟ بله، قطعا. منافع خلیج، جهان عرب، یمن، غرب آسیا و کرهی زمین در گفتوگوست ولی مشکل آنجاست که طرف مقابل، تصمیمش را گرفته و انتخابش چیز دیگری است و هیچ آمادگی و زمینهای برای گفتوگو با ایران ندارد.
عماد مرمل: حضرت سید، اما شما میدانید که امریکاییها و اسرائیلیها از این تضاد ایران و عربها استفاده میکنند و میکوشند بسیاری از پروژهها را از رهگذر دامن زدن به این درگیری یا تضاد پیش ببرند. آیا فکر نمیکنید امروز به لحاظ استراتژیک مصلحت در درمان این درگیری ایران و برخی کشورهای عربی است؟ همچنین فکر نمیکنید حضرتعالی باید با توجه به چالشها و خطراتی که متوجه منطقه است اولویتبندی کنید و مقداری از کوبندگی ادبیاتتان علیه سعودی بکاهید؟
سید حسن نصرالله: نه نگاه کنید، این ادبیات به یک موضوع خاص مرتبط است. سعودیها ما یعنی مقاومت را در لبنان خیلی اذیت کردند. نقششان در جنگ جولای بسیار بد بود. البته پس از جنگ راه دیگری را در پیش گرفتند و به لبنان کمکهایی کردند و بنده به این موضوع اذعان دارم. اما این نمیشود که شما ابتدا یک نفر را برای کشتن من یا کندن قبر من یا مجروح کردن من یا جنایت علیه من بفرستید سپس برایم دارو بیاورید. با این حال ما میگوییم برای دارو متشکریم. با وجود همهی اینها بنده شخصا و همچنین همهی حزب الله علیه نظام سعودی نبرد رسانهای راه نیانداختیم. علت این ادبیات فقط موضوع یمن است. جناب عماد، آیا در زمینهی یمن چیزی هست که متوقف شده باشد؟ آیا جنایتها، محاصره، وبا، گرسنگی، کشتار انسان و غیر انسان متوقف شد؟ سعودیها تا انتها ایستادهاند. آنها دارند ویرانگری را ادامه میدهند آن وقت ما باید سکوت کنیم؟! بهویژه آنکه فریادهایی که از جهان عرب شنیده میشود بسیار بسیار بسیار کم است و بنده و حزب الله یکی از آنها هستیم. به همین علت ما معتقدیم این موضوع چیزی را در سطح زمینهسازی برای گفتوگوی ایران و سعودی عوض نمیکند. ربطی به آن ندارد. یک موضوع دیگر است.
عماد مرمل: پس تأثیر ندارد…
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، اگر کسی میخواهد سراغ گفتوگویی جدی برود، بنده میگویم به عنوان اولین گام، جنگ را متوقف کنید. یعنی توافق کنید جنگ و هجمههای رسانهای را پایان دهید و همه بنشینند پای میز گفتوگو. اما این نمیشود که ساکت شوید، دهانتان را ببندید، پشت ملت یمن را خالی کنید و اجازه دهید محمد بن سلمان کودکان یمن را در هم بکوبد و هیچ کاری نکنید تا مبادا بستر گفتوگوی ایران و سعودی از بین برود. کدام بستر؟ چنین بستری اساسا وجود ندارد.
عماد مرمل: پس حضرتعالی با اصل گفتوگوی ایران و سعودی مخالف نیستید؟
سید حسن نصرالله: به هیچ وجه. بالعکس ما همیشه حامی و منادی این گفتوگو بودیم.
عماد مرمل: فکر میکنم این یک موضعگیری جالب توجه است، بهویژه در این برههی زمانی میتواند مؤثر باشد.
سید حسن نصرالله: هیچ کس جز نتانیاهو مخالف این موضوع نیست. هیچ کس نیست که گفتوگوی ایران و سعودی را نپذیرد؛ مگر نتانیاهو و البته بولتون. ترامپ هم مخالف است چون آن وقت باید دوشیدن را متوقف کند (خنده). بنده به شما بگویم حتی برادران یمنی و ملت یمن که هر روز در هم کوبیده میشوند، امیدوارند چنین گفتوگویی صورت بگیرد چون هر گامی که به توقف تجاوز امریکایی سعودی به یمن منجر شود یا کمک کند، به نفع ملت یمن است.
عماد مرمل: یک سؤال دیگر پیش از اینکه این موضوع را تمام کنیم. حضرتعالی در سخنرانی روز قدس فرمودید در صورت آغاز جنگ علیه ایران، موضوع به مرزهای جمهوری اسلامی محدود نخواهد شد و همهی منطقه شعلهور خواهد شد و نیروها و منافع امریکا در منطقه ریشهکن خواهند شد. سؤال بنده این است که آیا این پیام هشدار از طرف همهی خط مقاومت است یا تنها از طرف حزب الله؟
سید حسن نصرالله: به قول معروف رسیدیم سر اصل مطلب (خنده)! اجازه دهید کمی در این باره صحبت کنیم.
عماد مرمل: بفرمایید.
سید حسن نصرالله: فصیح صحبت میکنم تا اگر کسی میخواهد ترجمه کند، برای انگلیسیها و اسرائیلیان و امریکاییها درست ترجمه کند. عربها هم که انشاءالله عربی میفهمند.
اول: الآن از طرف حزب الله صحبت نمیکنم. به عنوان یکی از فرزندان این منطقه معتقدم: مسئولیت همهی ملتها و دولتهای منطقه آن است که تمام تلاششان را بکنند تا این جنگ رخ ندهد. چون همه اتفاق نظر دارند فارغ از اطراف حاضر، این جنگ، جنگی ویرانگر خواهد بود. الآن داریم از جنگ امریکا علیه ایران صحبت میکنیم اما وقتی میگوییم جنگ امریکا یعنی بسیار طبیعی است که انگلیس هم همراهشان هست. احتمال دارد اسرائیل زرنگی کند و خودش کنار بکشد. اما امریکاییها قطعا مثل کاری که در عراق، افغانستان و… کردند میخواهند یک ائتلاف بین المللی با حضور ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ کشور و حتی کشورهای کوچکی که هیچ کس نامشان را نشنیده، درست کنند تا فقط بگویند یک ائتلاف بین المللی وجود دارد اما جنگ علیه ایران متعلق به امریکاست.
اول: همه باید بدانند، عقلشان را به کار بیاندازند و کینهورزی را کنار بگذارند؛ منظورم طرف مقابل است. همچنین حماسهورزی را کنار بگذارند؛ منظورم هم این طرف است و هم آن طرف. چون حتی شاید در خط ما کسانی باشند که برای وقوع این جنگ شور و اشتیاق داشته باشند. کسی خیال نکند در خط مقاومت مردم ترسیدهاند و آرزو میکنند جنگی رخ ندهد. نه، برخی مردم برای وقوع این جنگ اشتیاق دارند و امیدهای بزرگی [برای نابودی اسرائیل] به این جنگ بستهاند. صحبت بنده این است که کینهورزی باید کنار گذاشته شود. اینجا منظورم مشخصا کینهورزی سعودی و برخی کشورهای عربی ولی در اصل همان کینهورزی سعودی است. الآن خیلی صریح صحبت خواهم کرد. حماسهورزی نیز باید کنار گذاشته شود. همه باید عقلشان را به کار بیاندازند. همهی متخصصان اتفاق نظر دارند این جنگْ تفریحی و آسان نخواهد بود بلکه تمام منطقه را نابود خواهد کرد. خب، منافع چه کسی در این است که تمام منطقه به جنگی ویرانگر کشیده شود؟ امروز منافع کدام یک از ملتها، دولتها، حکومتها، نظامهای عربی یا غیر عربی منطقه در این است؟ به این موضوع نیز خواهم رسید که اسرائیل خیال میکند وقوع این جنگ به نفعش است اما بنده به آنها اثبات میکنم در اشتباه هستند. ارزیابیتان بسیار اشتباه است. همچنین در لبنان و غیر لبنان برخی نظریهپردازی میکنند و میگویند میتوانیم خودمان را از جنگ کنار بکشیم. جناب عماد، این جنگ اگر روی دهد احدی نمیتواند خودش را کنار بکشد. هیچ کس. طوری صحبت میکنند گویی ما داریم در مریخ زندگی میکنیم. نه، ما در این منطقه هستیم و پیچیدگیها، شرایط و تداخلها را میشناسیم. پس اولین گام، هشیاری و بیداری است.
الآن بنده خودم را در این موضوع، یعنی صحبت دربارهی خطرات همگانی وقوع چنین جنگی در منطقه، سهیم میکنم. مثلا بگذارید از امارات آغاز کنیم. فکر میکنم ملت، نخبگان، مردم عادی و البته حاکمان امارات در همهی امارتها از دبی تا ابوظبی و شارجه باید بازنگری کنند و فکر میکنم الآن در حال بازنگری هستند که اگر جنگی در خلیج راه بیافتد، کشور امارات کارش به کجا میکشد؟ حاکمان کارشان به کجا میکشد؟ مردم چطور؟ این شهرها که در برخی متنها نامشان را شهرهای شیشهای گذاشتهاند چطور؟ بازار چطور؟ جایگاه تجاری، خدماتی و اقتصادی امارات چطور؟ امارات چسبیده به خلیج است. محمد بن زاید کینه و محاسبات غلط را کنار بگذارد و نه به من، بلکه به ملت امارات پاسخ دهد: آیا به نفع امارات است که یک جنگ ویرانگر که در آن پناهگاهی نخواهند داشت، در منطقهی خلیج صورت بگیرد؟ قطعا اماراتیها، سعودیها و همهی کسانی که در جنگ علیه ایران مشارکت کنند، پناهگاهی نخواهند داشت. این صحبت روشن و علنی ایرانیهاست و بنده اطلاعات محرمانه بیان نمیکنم. خب، از امارات چه باقی خواهد ماند؟ از امارات آغاز کردم چون روشنتر بود. سعودی شاید بگوید من خاک گستردهای دارم و کشور بزرگی هستم و ایرانیها هرقدر بمباران کنند حکومت من باقی میماند اما امارات چطور؟
بقیهی کشورهای خلیج نیز اگر دچار خطای محاسباتی شوند و مشارکت کنند همینطور. البته هنوز برخیها موضعگیریهای خوبی دارند و بیطرفاند. اما این قاعده استثنا ندارد. هر کشوری که در جنگ علیه ایران مشارکت کند یا خاکش را برای تجاوز به ایران در اختیار قرار دهد، هزینه خواهد داد و به بخشی از جنگ تبدیل خواهد شد. آیا منافع آنها در این است؟
حتی سعودی، آیا منافعش در جنگ است؟ سعودی میداند که نمیتواند با ایران مقابله کند. امریکا اگر وارد جنگ شود اول میرود سراغ حفاظت از پایگاهها، منافع، ناوگانها و ارتشهای خودش. نمیآیند از محمد بن سلمان پاسداری کند. شما تا این لحظه شاهد ادبیات امریکاییها بودهاید. ابتدا چه میگفتند؟ میگفتند اگر به نیروها، منافع و متحدان ما تعرض کنید… اما امروز «متحدان ما» حذف شده است! همهجا میگویند نیروها و منافعمان. «متحدان» وجود ندارد.
حالا در هر صورت اگر جنگ صورت گرفت، شما میگویید ایران نابود میشود. باشد، دربارهی ایران هم صحبت میکنیم. اما اگر امارات نابود شد چطور؟ آیا منافع حاکمان و ملت امارات در این است؟ آیا اگر سعودی نابود شد، منافع حاکمان و ملت سعودی در این است؟ منافع هیچ ملت و حکومتی در منطقه این نیست. این باید مفهوم باشد و همه در مقابلش بایستیم.
در منطقهی ما نیز همینطور. فرض کنیم این جنگ صورت گرفت و اتفاقی در منطقهی ما نیافتاد. اعتقاد من چیز دیگری است ولی پیشفرض بگیریم ایران ضعیف شد، شکست خورد یا از معادله حذف شد. آن وقت به واسطهی سلطه، سرمستی و استکبار اسرائیل چه اتفاقی برای همهی ملتهای منطقهی ما میافتد؟ آن وقت لبنان دیگر میتواند دربارهی ترسیم مرزهای زمینی، دریایی، نفت و انرژی صحبت کند؟! همه چیز تمام شده است. فلسطین؟! سوریه؟! منطقه؟! چون جمهوری اسلامی در همهی سالهای گذشته پشتیبان قدرتمند و واقعی همهی ملتها، دولتها و کشورهایی بود که در برابر طوفانهای امریکایی، اسرائیلی، تروریستی و تکفیری ایستادند. اگر ایران شکست خورد آیا دیگر کشور بزرگی در منطقه باقی خواهد ماند؟ یا بر میگردیم به خاورمیانهی جدید؟ اولین کشوری که تقسیمش خواهند کرد، ایران خواهد بود و تقسیم ادامه خواهد یافت. ایران، افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، حتی این لبنان کوچک، مصر و کشورهای شمال افریقا بر اساس نژاد و مذهب تقسیم و درگیر خواهند شد و همه گرفتار منازعات مرزی خواهند بود. آن وقت نگین خاورمیانه چه کسی است؟ اسرائیل. امریکاییها هم میآیند و روی همه چیز دست میگذارند. این فقط مشتی بود نمونهی خروار. الآن فرصت نیست. این موضوع خودش یک سخنرانی، درسگفتار و مصاحبه میطلبد. بنده خواهش میکنم همهی متخصصان، نویسندگان، اهالی رسانه، متفکران، روزنامهنگاران و سیاستمداران بیایند و خطرات وقوع یک جنگ ویرانگر در منطقه را شرح دهیم. خطرات بشری و انسانی، اقتصادی، نظامی و مالی و خطرات این جنگ برای حق حاکمیت و آینده و چهرهی منطقه باید شرح داده شود. برخی مردم ساده گرفتهاند و میگویند امریکا میآید ایران را میزند و ما راحت میشویم. این سادهانگاری در حد حماقت است. مسئله و معادله به این شکل نیست. پس اولین وظیفه امروز هشیاری، بیداری، شرح و توضیح است و در نتیجهی آن: موضعگیری علیه این جنگ از سوی همهی کشورها و ملتهای عربی. این درست نیست که یک نفر بیاید بگوید من بیطرفم. کدام بیطرفی؟! باید بگویید من با این جنگ ویرانکنندهی کشورها، دولتها، ملتها و اماکن مقدسمان مخالفم. همه حداقل کاری که باید بکنیم این است که با این جنگ مخالفت کنیم. اگر بپرسید با بیطرفی، با مبارزه یا بدون مبارزه این حرف دیگری است اما موضعگیری سیاسی و رسانهای و مقابله و راهپیمایی و اعتصاب باید وجود داشته باشد و این کمترین مرحلهی ایمان است.
دوم: -در پاسخ به سؤال شما تا در زمان باقیمانده به پروندههای دیگرمان برسیم-. نگاه کنید، اینکه گفتم منطقه شعلهور خواهد شد را امشب تکرار میکنم. بله، منطقه شعلهور خواهد شد. دربارهی اینکه پرسیدید این را از طرف حزب الله میگویم یا از طرف خط مقاومت باید بگویم ما این را با همهی خط مقاومت به بحث نگذاشتهایم اما صحبتش را آغاز کردهایم. بنده میدانم چشمانداز برخی نیروهای اساسی این خط در مناطق مختلف جغرافیایی، همین است. بعدا خودشان اعلام خواهند کرد و بنده از طرف آنها صحبت نمیکنم. بنده هر چیزی را که در سخنرانی روز قدس گفتم الآن تکرار میکنم: چه کسی هزینه خواهد پرداخت؟ رژیم صهیونیستی و آل سعود. چون اینها بیش از همه تحریک میکنند. حالا امارات شروع کرده است دارد کمی کوتاه میآید. اما کسانی که بیشتر از همه سرسختی میکنند و اصرار دارند و جلویشان را نمیبینند اسرائیل و سعودی هستند. نتانیاهو دارد زرنگی میکند و به وزیرانش میگوید اظهار نظر نکنید و خیال میکند اسرائیل برکنار خواهد ماند. چه کسی گفته است اگر جنگی در آینده علیه ایران رخ دهد، اسرائیل بیطرف نگه داشته خواهد شد؟ اولین کسی که اسرائیل را خواهد زد خود ایران است.
عماد مرمل: عجب!
سید حسن نصرالله: طبیعتا این طور است. ایرانیها توانش را دارند که اسرائیل را با قدرت، شدت و درندگی بمباران کنند. امکانات و توانش را دارند.
دوم: امروز فارغ از اینکه شرایط چگونه به جنگ دربغلتد، یک بحث بزرگ در خط مقاومت وجود دارد که آیا ما تماشاچی بمانیم؟ امروز اسرائیل باید بفهمد که اسرائیل از هیچ جنگی در منطقه برکنار نخواهد بود. اینکه این جنگ توسط چه کسی و چگونه آغاز خواهد شد، بحث دیگری است و جزئیات بهشمار میآید. اما اسرائیل برکنار نیست.
عماد مرمل: یعنی حتی اگر اسرائیل جنگ را راه نیانداخته باشد؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، اگر جنگی علیه ایران راه بیافتد یعنی تمام منطقه درگیر جنگ شده است. اجازه دهید در این زمینه شفاف باشم. اهمیت این صحبت امروز در این نیست که شرایط را آشفته کنیم بلکه بالعکس…
عماد مرمل: برای جلوگیری از جنگ است.
سید حسن نصرالله: بله، این صحبتها برای جلوگیری از جنگ است. همهی حرفهای بخش اول برای جلوگیری از جنگ علیه لبنان بود. همچنین همه باید مسئولیتمان را برای جلوگیری از وقوع جنگ در منطقه و نه فقط علیه ایران بر عهده بگیریم. چون پیامدهای این جنگ برای همهی منطقه خواهد بود. بنده در هیچ کدام از این صحبتهایم مبالغه نکردم. خب، وقتی امریکا بفهمد که این جنگ ممکن است اسرائیل را ویران، ریشهکن و از صحنهی روزگار محو کند باید بازنگری کند. اسرائیل هم باید دست از تحریک بردارد. لازم است اسرائیل و نتانیاهو تحریک نکنند. همهی اسرائیلیها باید دست بردارند. لابی صهیونیستی در امریکا باید به تحریک پایان دهد. چون همه باید بدانند اسرائیل خارج از این جنگ تحمیلی به منطقه نخواهد بود. این باید کاملا شفاف باشد.
بنده چرا میگویم این مهمترین اهرم فشار است؟ -اشکالی ندارد اگر کمی هم وقت بیشتری میگیرد-. فرض کنیم کسی بیاید بگوید ما سعودی را نابود میکنیم. آیا این جلوی جنگافروزی ترامپ را میگیرد؟ به هیچ وجه. شاید حتی تشویقش هم بکند! شاید. چون چه کسی بعد از آن سعودی را خواهد ساخت؟ شرکتهای امریکایی. آن وقت هزینهی این پشتیبانی دیگر ۴۰۰ میلیارد دلار نیست بلکه ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. و این به آن معناست که ترامپ مستقیما همهی چاهها و شرکتهای نفت سعودی را در اختیار گرفته است. به همین خاطر است که من میگویم سعودیها باید حواسشان باشد. پس، تهدید به نابود کردن سعودی جلوی جنگ را نمیگیرد. این فقط جلوی تحریکهای سعودی برای جنگ را میگیرد. تهدید به نابودی امارات جلوی جنگ را نمیگیرد و بالعکس حتی ترامپ، بولتون و نتانیاهو همه خوشحال میشوند. آنچه جلوی ورود امریکا را به جنگ میگیرد این است که بفهمد نیروها و منافعش در منطقه و اسرائیل زیر آتش خواهند بود. آن وقت است که خوب محاسبه میکند. چون خط مقابل هم خط ضعیف و نزاری نیست و از ایمان و اراده و توان مادی و انسانی برخوردار است؛ آن هم نه فقط برای ایستادگی بلکه برای تغییر نتیجه. والسلام (خنده).
عماد مرمل: عجب! حضرت سید، سخنانتان بسیار استراتژیک بود. اجازه دهید سؤالی برای شفافتر شدن موضوع بپرسم. شاید کسی بپرسد ایران تحت محاصره و در قید و بند که ستون فقرات این جنگ خواهد بود، میتواند با امریکا، کشورهای خلیج و اسرائیل در کنار هم بجنگد؟
سید حسن نصرالله: بنده که به شما عرض کردم ایران در جنگ تنها نخواهد بود. صحبت من روشن بود.
عماد مرمل: حضرت سید، در پایان این بخش، میخواهم دربارهی موضعگیری ویژهی حضرت امام خامنهای و تحویل نگرفتن پیام امریکا از نخستوزیر ژاپن بپرسم. شما این صحنه را چگونه یافتید؟
سید حسن نصرالله: آمیختهای از حکمتدانی بسیار، سربلندی و عزت. برخی مردم هستند که ترامپ پولهایشان را میگیرد، میدوشدشان، بهشان توهین میکند و هر روز به آنها اهانت میکند اما یک کلمه هم اعتراض نمیکنند و اگر ترامپ یک اشاره بهشان بکند، سینهخیز در خدمتش حاضر میشوند. میدانی مشکل امروز ترامپ چیست؟ همهی چیزی که ترامپ میخواهد، این است که ایران بیاید پای مذاکره و بنشیند پای میز. به همین علت بهشان وعده میدهد. میگوید من ایران را به یک کشور بزرگ تبدیل میکنم. میدانید که همه چیز در چشم او بزرگ است. کلمهی بزرگ جزء ادبیاتش است. میگوید ایران به یک قدرت اقتصادی جهانی تبدیل خواهد شد، اگر فقط بیایید با من پای میز بنشینید. میگوید لطفا به من یک تلفن بزنید (خنده). -حالا در بخش داخلی به این موضوع میرسیم. باید کمی هم عجله کنیم-. امروز ما را تحریم کردهاند. اما آیا میدانی همین دولت فعلی -این خبر را ببین! بنده پیش از این دربارهی دولت اوباما صحبت کرده بودم اما الآن منظورم همین دولت است.- میکوشد از طریق برخی واسطهها با حزب الله لبنان کانال ارتباطی راه بیاندازد؟
عماد مرمل: چه میگویید؟! دولت ترامپ؟!
سید حسن نصرالله: بله، دولت ترامپ در حال تلاش است و برخی واسطهها را مأمور کرده است با ما تماس بگیرند تا کانال ارتباطی ایجاد کنیم. عزیز من، این امریکاییها پراگماتیست هستند. خب، وقتی اینگونه است این آقا به جایی میرسد که حتی به نزدیکترین متحدانش یعنی انگلیس توهین میکند. آنها هم تحمل نکردند و وزیر امور خارجهی بریتانیا جوابش را داد. اما ناگهان میبینید یک رهبر، یک جمهوری اسلامی، یک نظام و یک ملت، همه در کنار هم چنین موضعی میگیرند؛ که البته نماد و تیتر همهشان حضرت رهبری است. ایشان بدون نگرانی و ترس چنین موضع مستحکم، روشن و شجاعانهای میگیرد. این یک نماد است. امروز روی کرهی زمین چنین چیزی برای من بیاورید. یک سردمدار و رهبر در تمام جهان و کرهی زمین و نه فقط جهان اسلام یا عرب پیدا کنید که ترامپ همهی این کارها را انجام داده باشد و سپس بیاید به مذاکره دعوت کند و آن رهبر چنین موضعی بگیرد و چنین رفتاری بکند.
عماد مرمل: حضرت سید، میخواهیم برویم سراغ -اگر تعبیر درستی باشد- عمق منطقه. به نظر شما روند تحولات یمن به چه سمتی پیش میرود؟ و معنای افزایش ارسال پیامهای موشکی از سوی جنبش انصار الله به سوی عمق سعودی و فرودگاههای سعودی چیست؟
سید حسن نصرالله: پیام، روشن است: فشار بیشتر. برادران یمن نه خواستار تداوم جنگ هستند و نه خواستار رفتن سراغ یک جنگ گستردهتر و نه هیچ چیز دیگری. تمام هدف آنها این است که به پایان جنگ را به متجاوزان تحمیل کنند. فقط همین. فشار نظامی بیشتر و پیشروی احتمالا بتواند پایان جنگ را به متجاوزان تحمیل کند. معادلهای که بر اساس آن حرکت میکنند این است. گامهایشان نیز تدریجی است. اطلاعات بنده نشان میدهد -امشب اطلاعات زیادی دادم!-…
عماد مرمل: مایهی خوشوقتی ماست.
سید حسن نصرالله: اطلاعات بنده نشان میدهد آنها میتوانند بیشتر فرودگاههای پادشاهی عربستان سعودی و اهداف لازم در کشور امارات متحدهی عربی را بزنند. این نشان میدهد آنها چشمانداز و محاسبه دارند و زمان را در نظر میگیرند و به تدریج پیش میروند اما در مسیر قرار دارند. خواستهی انصار الله یا رهبران یمن فقط پایان جنگ است. به هیچ وجه دنبال ویرانی بیشتر نیستند. میخواهند تصمیمگیران را در طرف مقابل قانع کنند این جنگ فایدهای ندارد و شما به نتیجه نخواهید رسید. اینجا بنده اطلاعات قطعی ندارم اما به نظر میرسد در امارات…
عماد مرمل: نوعی بازنگری نمایان شده…
سید حسن نصرالله: قطعا در حال بازنگری هستند اما بنده اطلاعاتی دارم که نمیخواهم مسئولیتش را بر عهدهی کسی بگذارم ولی از برخی مسئولان اماراتی داخل کشور و ساکن امریکا و اروپا نقل شده و در برخی مکاتبات آمده است که امارات تصمیم نهاییاش را برای خروج کامل از مسئلهی یمن گرفته است. اطلاعات دیگری وجود دارد که نشاندهندهی این مقدار نیست ولی نشاندهندهی کمتر از این هست و از خروج نیروهای زمینی یا نیروهای نظامی مستقیم امارات از یمن سخن میگوید. البته مشکلاتی در هماهنگی میان اماراتیها و سعودیها وجود دارد اما علت واقعیاش ناکامیشان است. اگر امارات و رهبران امارات افق این نبرد را پیروزی و شهسواری میدانستند -میدانی که عربها به دنبال رقص شمشیر و شتر و اسب و اینها هستند- شاید ادامه میدادند اما روشن است که در حال بازنگری هستند. بهویژه تصور کنید الآن ارتش یمن و انصار الله و گروههای مردمی شروع کنند پهپادها یا موشکهای کروزشان را روانهی برخی شهرها یا پایتختهای امارات متحدهی عربی کنند. از جایگاه اقتصادی و مالیشان چه باقی میماند؟ بورس و ارز سقوط میکنند و -اشکالی ندارد بگوییم- بازار و املاکشان شدیدا دچار گرفتاری هستند. همچنین در زمینهی خدماتی و بانکی. خودشان هم میدانند که واقعا در دامنهی تهدید هستند.
عماد مرمل: حضرت سید، یعنی شما به این بازنگری امارات خوشبین هستید؟
سید حسن نصرالله: قطعا. امیدواریم سعودی هم این چنین بازنگریای انجام دهد. نگاه کنید، بنده اینجا هم اطلاع دارم که برادران یمن با کینه رفتار نمیکنند. اینطور نیست که بگویند خونی میان ما ریخته شده و تا انتها همین است. روششان انتقامگیری نیست. اینطور نیست که بگویند میان ما و کشور امارات، نظام سعودی یا… دریایی از خون وجود دارد و جایی برای صلح وجود ندارد. هدف واقعی انسانی، اخلاقی، ملی و دینی این مجاهدان و رهبرانشان از جمله سید عبدالملک و همهی برادران آنجا این است که جنگ متوقف شود.
عماد مرمل: بله.
سید حسن نصرالله: و پذیرای هرگونه بحث و گفتوگو هستند.
عماد مرمل: اگر تجاوز سعودی به یمن متوقف شود آیا ممکن است شما دورهی تازهای از روابط را با سعودی آغاز کنید؟
سید حسن نصرالله: بله امکانش هست. چرا نه؟ علت آغاز مشکل ما با آنها یمن بود.
عماد مرمل: یعنی با یمن هم تمام میشود؟
سید حسن نصرالله: ما [پیش از جنگ یمن] مدام زیر شلاق آنها بودیم ولی نزاعی آغاز نکردیم. علت نزاع ما یمن است.
عماد مرمل: حضرت سید، معانی میزبانی کارگاه یا کنفرانس اقتصادی که در راستای بسترسازی برای معاملهی قرن بهشمار میآید، توسط بحرین چیست؟ چرا مشخصا بحرین؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، یک سری اطلاعات وجود دارد و یک سری تحلیل اما من روی اطلاعات تمرکز میکنم. اطلاعات میگویند این تصمیم سعودی است. محمد بن سلمان نمیخواست کارگاه را در ریاض یا جده در کشور خودش برگزار کند. خب، به دنبال کسی بود که این موضوع برایش اهمیتی نداشته باشد. امروز چیزی به نام حقوق عربها، حقوق مسلمانان، اماکن مقدس و قدس برای نظام بحرین هیچ اهمیتی ندارد. تا جایی که در آخرین نشست، نتانیاهو با افتخار به سخنان وزیر امور خارجهی بحرین استشهاد میکند. خب، این نظام بحرین چیزی به نام ارزشها یا حقوق عربها میشناسد؟ برایش هیچ اهمیتی ندارد. در زمینهی اسرائیل هیچ مرزی نمانده که از آن عبور نکرده باشد. در زمینهی امریکا نیز همینطور. افسارش را داده دست آنها. دیگر هیچ چیز برایش اهمیتی ندارد. خب، سعودی آمد گفت چرا اول من با این طناب پوسیده به چاه بروم؟ بگذارید اول روی بحرین امتحان کنیم و آبروی نظام بحرین برود. آنها هم که برایشان هیچ اهمیتی ندارد و دیگر به آخر خط رسیدهاند. نمیخواهم صحبتم توهین تلقی شود ولی اینها واقعا توصیف است: چیزی به نام کرامت، ارزشها، اخلاق، شجاعت، ملیگرایی، عربیت، اسلام و… در قاموس نظام فعلی بحرین نیست و حاضر است تا هر جا که لازم باشد برود. چیزهایی دربارهی فلسطینیان و ملت و حقوق فلسطین میگویند که عرق سرد به پیشانی انسان مینشیند.
عماد مرمل: حضرت سید، پس از این موضعگیریهای استراتژیک و مهمی که تشریح و بیان کردید، میخواهیم میانبرنامهای ببینیم.
سید حسن نصرالله: و سپس بخش آخر.
عماد مرمل: بینندگان عزیز، پس از مشاهدهی میانبرنامه به پروندهی داخلی و تحریم اخیر چند نفر از نمایندگان حزب الله در پارلمان توسط امریکا میپردازیم. همچنین تحریم حاج وفیق صفا، مسئول واحد ارتباطات و سازماندهی حزب الله که نباید جا بیاندازیمش و ناراحتش کنیم.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران