بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با روزنامهی الاخبار
| فارسی | عربی | عکس |از طبقهی بالا صدای پا شنیده میشد؛ صدای پای کودکی که میان اتاقها میدوید. نوای اذان مسجد از پنجره و پردههای ضخیم میگذشت و گوشها را نوازش میداد. گلدوزی پردهها با دیگر رنگهای اتاق متناسب بود و محدودیت افق دید را در اتاق جبران میکرد. پس سید میان مردم زندگی میکند، نه زیر زمین. خودش هم کمی بعد این را میگوید و میگوید چگونه در خیابانهای ضاحیه و… میگردد، تغییرات عمرانی را دنبال میکند، خیابانها را به خاطر میسپارد و با اهالی انس میگیرد.
اهالی ضاحیه را دوست دارد. انسش را با اهل ضاحیه وقتی درک میکنیم که برق قطع میشود و چراغ یو.پی.اس تا قبل از روشن شدن موتور برق اشتراکی روشن میماند. سپس دربارهی ماهوارهی اشتراکی صحبت میکند و اینکه چطور همسایهها کانالهایی را که میشود دید و نمیشود دید بر او تحمیل میکنند. سید میان مردم زندگی میکند. این را همان وقتی میفهمی که آسانسور تو را بالا میبرد و تو نمیخواهی نگاه کنی که طبقهی پنجم هستی یا ششم چون بخشی از وجود تو نسبت به امنیت سید احساس مسئولیت میکند. با وجود عطشت برای دیدار، از این که این بچههای لطیف حزب را به زحمت انداختهای احساس گناه میکنی اما گویی بچهها از عذرخواهی برای اقدامات امنیتی خسته نمیشوند. اینقدر عذرخواهی لازم ندارد، این تو هستی که باید بابت مزاحمت عذرخواهی کنی. بچههای حزب از فرط دقت و کمحرفی مثل ماشین میمانند و البته توجهشان به جزئیات. کولر ماشین روشن است و شیشههای آب خنک برای طول مسیر تعبیه شدهاند. حاج محمد عفیف، مسئول روابط رسانهای حزب الله، مشاور رسانهای سید و همهکارهی این دیدار به مبل سمت چپ اشاره میکند و میگوید این جای سید است. ما روی مبلهای دیگر تقسیم میشویم و به نوبت به مبل منتظر چشم میدوزیم و به دری که در تب و تاب گشوده شدن است. بشقابهای خرما، کشمش و آجیل و لیوانهای آب با دقت روی میز چیده شدهاند. جوانی خجالتی که صدایش به سختی شنیده میشود چای میآورد. حالا نوبت امتحان انتظار است. امتحان قبلی البته سختتر بود. این که بدانی قرار است به دیدار سید بروی و آن را از اهل خانه، خانواده، نزدیکان و دوستان و حتی از خودت پنهان کنی! بار دیگر آن احساس به سراغت آمده که تا اطلاع ثانوی امنیت سید به تو نیز مربوط میشود.
در باز میشود. «سلام علیکم». انتظار تمام شد. سید با چهرهی باز و آغوش گشاده وارد میشود. برای لحظههای احوالپرسی کلی نقشه کشیده بودی اما همهاش نقش بر آب میشود. تلاش میکنی از تک تک ثانیههای رسم دیدهبوسی استفاده کنی و هر چه میتوانی ببوسیاش. به نظر میرسد سید از فرط خجالت و تواضع در حال آب شدن است. همه را شما خطاب میکند. میپرسد ضبط روشن است؟ و نگاهش را به طور مساوی میان اعضا تقسیم میکند.
این خود سید است که رو به رویت نشسته. این دیگر تلویزیون نیست. شباهتها شگفتزدهات میکنند. از صحنههای «فصل الخطاب» که المنار پخش میکند جوانتر به نظر میرسد. به دستها و انگشتهایی که خیلیها را از کوره است در برده نگاه میکنی. سفید و نرم به نظر میرسند. تلاش میکنی روی صدای آرامش تمرکز کنی اما نمیتوانی از خودت نپرسی آيا واقعا این همان مردی است که روی منبر هوادارانش را آنگونه میخروشاند؟
سید غافلگیر کردن را دوست دارد؛ آن هم نه فقط دربارهی دشمن که حتی دربارهی مهمانانش. الاخبار وقتی میشنود سید خوانندهی همیشگیاش است غافلگیر میشود. سید در هشتمین سالگرد پیروزی پرآوازهاش بر صفحات الاخبار ظاهر میشود. به قول سردبیر، جوزف سماحة، او در زمان مناسب و با انتخاب روشن و صریح جبههاش وارد یک ماجراجویی حسابشده شده است. غافلگیری دوم این بود که ما را مهمان سفرهی شامش کرد و غافلگیری سوم: این شبنشینی در محضر سید که تا طلوع فجر ادامه یافت:
[بخش اول]
الأخبار: برگردیم به ۱۲ جولای ۲۰۰۶ . آیا شما میدانستید عملیات اسیرگیری آن دو اسیر اسرائیلی آن روز انجام خواهد شد؟ چه اقداماتی انجام دادید؟ و کارها چگونه پیش رفت؟
سید حسن نصرالله: اصولا تصمیم اسیر کردن سربازان اسرائیلی چند ماه قبل از اجرای عملیات در شورای حزب الله اتخاذ شده بود. روش کار ما هم این است که وقتی شورا تصمیمی از این جنس میگیرد اقدام و اجرا به شورای جهادی سپرده میشود. در تشکیلات حزب الله دبیر کل رئیس این شوراست و شورا از گروهی از فرماندهان اصلی جهادی تشکیل میشود.
مسئلهی اجرا از جهات مختلف در مجلس جهادی مورد بحث قرار گرفت. از جمله مکان مناسب برای اجرای موفق عملیات، زمان، تاکتیک، نقشهی عملیات، گروههای عمل کننده، مدیریت عملیات، واکنشهای احتمالی و احتیاطات لازم. معمولا دربارهی همهی این مسائل در مجلس جهادی بحث میشود و با اجماع یا شبه اجماع تصمیم گرفته میشود. یعنی نیازی به رأیگیری نیست.
مکان، گروههای عمل کننده و مدیر عملیات معین شد ولی کار ساده نبود و اجرایش چند ماه زمان نیاز داشت. برادران بارها در منطقه و حتی داخل خاک فلسطین اشغالی حضور پیدا کردند. مدتی کمین میکردند و باز میگشتند و به دنبال فرصت مناسب بودند. گاهی هدفهایی در دسترس قرار میگرفت ولی معلوم نبود غیر نظامی هستند یا نظامی. ما تأکید داشتیم سرباز اسیر گرفته شود نه شهرکنشینان تا گفته نشود ما آدمربایی کردهایم. همهی اینها زمان برد تا این که عملیات انجام شد. قاعدتا افراد مرتبط با مدیریت مسئله در بیروت چه در سطح تصمیمگیری و چه در سطح جهادی وقتی صحبت از احتمال انجام عملیات بود در جریان قرار میگرفتند. هیچ کس غافلگیر نشد. چند روز قبل از اجرای عملیات ما احتمال قوی میدادیم برادران همین روزها موفق به اجرای عملیات خواهند شد.
در لحظهی اجرای عملیات هم مطلع بودیم و اقدامات و احتیاطهایی را که برنامهریزی کرده بودیم انجام دادیم. از همان دقایق اول فرماندهی عملیات به مکانی که باید در آن میبودند منتقل شدند. در ساعات اولیه پیامدهای شدید و خطرناکی وجود نداشت. هر اتفاقی که ممکن بود روز اول بیافتد به خوبی کنترل شد چون ما به خوبی آمادهی رویارویی با آن بودیم. پس از یقین به موفقیت عملیات و این که اسرا به دور از خط آتش منتقل شدهاند بنده از اتاق عملیات به کنفرانس خبری رفتم و اعلام شد دو سرباز با هدف مذاکرهی غیر مستقیم و آزادی اسیرانی که دست دشمن داشتیم اسیر شدهاند.
الأخبار: نقش دبیر کل در این موقعیتها دقیقا چیست؟ همهی نقشههای جایگزین تخلیه، انتقال و… در اختیار شما بود؟
سید حسن نصرالله: دبیرکل تصمیمگیر نهایی عملیاتهای جهادی است. البته قاعدتا یگانهای جهادی، جنگی و میدانی و همچنین عملیات را به معنای نظامی آن مستقیما مدیریت نمیکند. فرماندهان جهادی یا کسانی که ما آنان را معاونان جهادی مینامیم این مسئولیت را بر عهده دارند. و البته آنان کار را با دبیر کل هماهنگ میکنند. چون تمام سیاستهای ترسیمشدهی شورای تصمیمگیر در اختیار دبیرکل است و وی مدیر برخی اختیارات جانبی و آگاه از شرایط جهادی و ظرفیتهای موجود و شرایط سیاسی است. پس دبیر کل تصمیمگیر است. حتی گاهی در مسائل میدانی با مشاوره و احیانا طی توافق با اعضای شورای جهادی تصمیم میگیرد. مثلا افراد حاضر در میدان در مورد مناطقی که داخل فلسطین اشغالی هدف موشک قرار میدادیم، تصمیم نمیگرفتند. ما تصمیم میگرفتیم. وقتی تصمیمی گرفته میشود مسئولان جهادی اجرایش را دنبال میکنند و میکوشند میان یگانها، اطلاعات و توپخانهها و سکوهای پرتاب موشک هماهنگی ایجاد کنند. یعنی وقتی میگوییم ما وارد مرحلهی حیفا شدهایم این یک تصمیم است. نوع سلاحی که استفاده میشود یک تصمیم است. زدن ساعر پنج نیز یک تصمیم است. چنین تصمیمهایی را شورای جهادی میگیرد. نقش دبیرکل هم رئیس مجلس و انجام مشاوره و توافق با برادران است. مجریان هم [عملیات را] مدیریت میکنند و بنده در جریان اجرا هستم.
چرا میگوییم اینها تصمیم است؟ چون هر حرکتی جایگاه خود را دارد. مثلا زدن ساعر پنج یعنی ما تصمیم گرفتهایم هدف ویژهای را بزنیم که پیامدهای زیادی خواهد داشت. از جمله این که ما یک سلاح را برای اولین بار است که استفاده میکنیم. این یعنی شورای جهادی تصمیم گرفته است سلاحی را رونمایی کند که تا پیش از این مشخص نبود آن را در اختیار داریم. پس از این تصمیم دیگر بحث تکنیک، فن، اقدام و اجرا میشود که به بنده ارتباطی ندارد و بنده وارد آن نمیشوم. اینها مربوط به متخصصان است. بله وقتی برادران با من تماس میگیرند مثلا میگویند همه چیز سر جایش است یا موانع یا دشواریهایی وجود دارد ولی درمان این مسائل مسئولیت خودشان است.
یا مثال دیگرش مسئلهی زدن تل آویو است. این یک مسئلهی اجرایی نیست بلکه یک تصمیم بزرگ است. وقتی ضاحیه و شهرهای دیگر جنوب و بقاع بمباران میشد یک بحث جدی صورت گرفت که الآن باید تل آویو را بزنیم یا نه؟ نتیجهی بحث این بود که معادلهی تل آویو در مقابل بیروت را تصویب کردیم. در حالی که ضاحیه و دیگر مناطق هدف حملات شدید بودند. گفتیم معادلهی جدیدی ایجاد کنیم چون به دلایل بسیاری اگر بتوانیم بیروت را حفظ یا در حفظ آن مشارکت کنیم بهتر است.
الاخبار: اگر آنها سال ۲۰۰۶ بیروت را میزدند تل آویو مثل امروز که از غزه هدف قرار میگیرد موشکباران میشد؟
سید حسن نصرالله: قطعا و خیلی قویتر. این مسئله روشن است. اسرائیلیان میدانند. صحبت از موشکهایی با اندازهها، کیفیتها و تعداد مختلف است. ما قطعا میتوانستیم تل آویو را بزنیم اگرنه ما تهدیدی نمیکنیم یا معادلهای را طرح نمیکنیم که نتوانیم اجرا کنیم.
الاخبار: آیا در طول جنگ مستقیما در معرض خطر قرار گرفتید؟
سید حسن نصرالله: هیچ چیز مستقیما به من اصابت نکرد و مکانهایی که در آنها حضور داشتم بمباران نشد ولی طبیعتا مناطق حضورمان بمباران میشد.
الاخبار: این درست است که هنگام جابجایی موشکی در نزدیکی شما منفجر شده است؟
سید حسن نصرالله: نه.
الاخبار: روزهای اول جنگ را چگونه میگذراندید؟ این را میدانیم که دستگاه اجرایی شما وظایف خطیری انجام میدادند و البته مذاکرات سیاسی آغاز نشده بود. آیا پیگیری شما از حوادث جنگ مستمر بود؟
سید حسن نصرالله: وقتی میگویم بنده وارد مسائل میدانی نمیشوم یعنی مدیریتش با من نیست ولی وظیفه دارم هر لحظه از اخبار جبهههای جنوب، خط مقدم، بقاع و مناطقی که بمباران میشوند، شهیدان، مجروحان، مهاجران، مردم، فضای رسانهای و سیاسی مطلع باشم. همهی اینها نیاز دارد به پیگیری.
الاخبار: آیا افراد خانوادهتان را در طول جنگ دیدید؟
سید حسن نصرالله: بله، یک بار دیدمشان.
الاخبار: اولین کسی که پس از جنگ به دیدار ایشان رفتید چه کسی بود؟
سید حسن نصرالله: وقتی جنگ تمام شد تحرک کمی دشوار بود. به یاد دارید که جنگ با آتشبس تمام نشد بلکه ترک مخاصمه صورت گرفت. باور ما این بود که هنوز در دل جنگ قرار داریم. به همین خاطر در روزهای پس از پایان جنگ همچنان تحرکات بنده محدود باقی ماند. بعضی افراد اصرار داشتند مرا ببینند ولی بنده میگفتم هم برای من و هم برای شما مایهی زحمت است. تشخیص برادران این بود که شرایط خطرناک است و حضور من در هر محلی بنده و دیگران را در معرض خطر قرار میدهد. تنها جایی که پس از جنگ رفتم محل اقامت مرحوم حضرت سید محمدحسین فضل الله بود. بنده و تعدادی از دوستان به دیدار ایشان رفتیم تا به خاطر موضعگیریهایشان از ایشان تشکر کنیم. در طول جنگ تنها کسانی را که میدیدم برادران مرتبط با فعالیتهای جهادی بودند. با المنار و روابط رسانهای هم از طریق شبکهی [کابلی] داخلی صحبت میکردم. صحبت از طریق شبکهی داخلی مشکلی نداشت. مشکل، صحبت با موبایل یا تلفنهای بیسیم بود. گاهی هم سخنانم را ضبط میکردم سپس در شبکهی بیسیم برای برادرانی که شبکهی داخلی نداشتند پخش میشد. این هم اتفاق افتاد.
الاخبار: آیا در میانهی جنگ از مهاجران هم بازدید کردید؟
سید حسن نصرالله: نیازی به بازدید شخصی من نبود چون تحرک دشوار بود ولی بنده با برادران مسئول در زمینهی مهاجران تماس داشتم. تمام سازمان حزب فعال بود و بنده با همهی مسئولین در تماس بودم. در نتیجه هر روز تصویر واضحی داشتم از بمبارانها، ویرانیها، مهاجران و طریقهی درمان مسائل و مشکلاتشان. در هر صورت مسئلهی مهاجران، موضع، شرایط، فضا و روحیهی ملت و مردم برای ما یک مسئلهی اساسی بود و مبنای تصمیمگیری قرار میگرفت.
الاخبار: آیا موضع مهاجران شما را غافلگیر کرد؟
سید حسن نصرالله: برای بنده غافلگیر کننده نبود. ولی برای خیلیها بود. بسیار به مهاجران دل بسته بودند و در میان آنها، در مدارس و… تحریک صورت گرفته بود. بعضی از طرفهای سیاسی امید داشتند این افراد تظاهراتی ترتیب دهند و خواستار پایان مقاومت، تحویل سلاح و سازش شوند. روی این کار شده بود. عظمت موضع مردم فقط به خاطر اراده، عقیده و هشیاریشان نیست بلکه برای این است که در میانهی جنگ، ویرانی، مهاجرت، کشتار، جنایت و تحریک شدید بر این عقیده باقی ماندند. اگر انسجام ملی وجود داشت و همه تشویق، تأکید و عزمها را تقویت میکردند ممکن بود موضع مردم نمرهی کمتری به دست بیاورد اما واقعیت این بود که فضا، فضای نوعی تضعیف عزم، نسبت دادن خیانت، تحمیل مسئولیت اتفاقات بر مقاومت و تحریک مردم بود ولی مردم سر باز زدند.
الاخبار: در طول جنگ کدام موضعگیری بیش از همه شما را آزار داد؟
سید حسن نصرالله: مسئلهی آزاردهنده جنایتها بود. نظامیان معمولا انسانهای محکمی هستند اما با این وجود برادران ما متأثر میشدند. بعضیهایشان وقتی با اجساد زنان و کودکان و صحنهی جنایتها مواجه میشدند گریه میکردند. دردناکترین مسئله حمله به غیرنظامیان بود. ساختمانها بازسازی میشدند و مهاجران بالاخره باز میگشتند چون برای ما روشن بود که ان شاءالله پیروز خواهیم شد. جنایتهای بسیاری رخ داد. نمیشود گفت کدام دردناکتر بود. ولی بمباران مجتمع امام حسن(ع) ویژگیهایی داشت. اولا تعداد زیاد شهدا و ثانیا شایعاتی در لبنان که میگفت اسرائیلیان آنجا را به خاطر این بمباران کردهاند که فکر میکردند بنده آنجا حضور دارم. در صورتی که من در طول جنگ حتی یک لحظه هم آنجا نرفتم.
الاخبار: در طول جنگ نگران جان چه کسی بودید؟
سید حسن نصرالله: فرد معینی وجود ندارد. تعدادی از برادران از جمله حاج عماد بودند که بنده معتقد بودم زنده ماندنشان بسیار در روند جنگ مؤثر است و مدام پیگیر وضعیتشان بودم.
الاخبار: نقش سوریه در جنگ چه بود؟ مخصوصا نقش ژنرال محمد سلیمان؟ آیا کسی هم از ارتش سوریه به شهادت رسید؟
سید حسن نصرالله: در طول جنگ، انتقال سلاح از سوریه متوقف نشد. مشخص نبود جنگ قرار است تا کی ادامه پیدا کند. به همین دلیل هر قدر امکانات، سلاح و مهمات میداشتیم بهتر بود. با وجود این که اسرائیل تقریبا همهی راهها را میزد امکان انتقال همچنان وجود داشت. با این حال از ارتش سوریه کسی به شهادت نرسید چون داخل سوریه بمبارانی صورت نگرفت.
اما در مورد شهید محمد سلیمان به نظر من این اسرائیلیان بودند که به واسطهی نقشش قبل و در هنگام جنگ وی را کشتند. چون ایشان از جانب جناب اسد مسئول پیگیری این پرونده بود. ایشان نقش بسیار شاخص و مثبتی داشت به همین خاطر پس از جنگ اسرائیلیان به دنبال حاج عماد و ژنرال سلیمان میگشتند. بعضی رسانههای عربی گفتند تصفیهی داخلی بوده است. تحقیقات و دادههای میدانی ما کاملا برایمان روشن میکنند اسرائیل پشت این قضیه است.
الاخبار: درست است که جناب بشار اسد آمادهی ورود به جنگ [سی و سه روزه] بود؟
سید حسن نصرالله: احتمال پیشرفت جنگ به سوی سوریه وجود داشت. چون اسرائیل بخشی از مسئولیت ایستادگی مقاومت و مجهز کردن مقاومت به بعضی سلاحهای ویژهی سرنوشتساز در جنگ را بر عهدهی سوریه میدانست. به همین دلیل با توجه به تحولات میدانی این احتمال وجود داشت. مخصوصا وقتی صحبت از عملیات زمینی احتمالی به سوی حاصبیا، راشیا و بقاع غربی و وسط به میان آمد. آن ایام تقریبا هفتهی دوم جنگ، ژنرال آصف شوکت که در طول جنگ با ما در ارتباط بود کسی را پیش من فرستاد و نظرم را دربارهی ایدهای که در دمشق بررسی میشد پرسید و آن این که در صورت آغاز عملیات گستردهی زمینی سوریه مجبور است در کنار مقاومت وارد جنگ شود. ادعا نمیکنم تصمیمی گرفته شده بود ولی مسئله برای رئیس جمهور و گروه تصمیمگیر مطرح بود. آنها همه چیز را دنبال میکردند و از رخدادها اطلاع جزء به جزء داشتند.
پاسخ من پس از مشاوره با برادران این بود: مجبور نیستید این کار را انجام دهید، مسئله اینقدرها هم خطرناک نیست و ظرفیت نبرد زمینی ما بسیار بالاست. حتی آرزو داریم اسرائیل وارد نبرد زمینی شود چون آن وقت نشانههای آینده روشن میشود.
در عمل آن عملیات زمینی که بحث ورود سوریه به جنگ در صورت وقوع آن مطرح میشد رخ نداد و مسئله منتفی شد و دیگر بحثی صورت نگرفت.
[بخش دوم]
الاخبار: جنگ ۲۰۱۴ تا چه حد شما را غافلگیر کرد؟ چه این که حزب روزهای اول در موضعگیری و رفتار رسانهای این پا و آن پا میکرد. آیا این نگرانی وجود داشت که مقاومت به سوی دام در حرکت است.
سید حسن نصرالله: آیا توقع این اتفاق وجود داشت؟ نه. ولی غافلگیر کننده هم نبود. غافلگیرکننده چیزی است که خلاف قاعده باشد. روشن بود که اسرائیل و نه مقاومت از هنگام ربوده شدن سه شهرکنشین مسائل را به این سو هدایت کرد.
رفتار اسرائیل رفتار کسی نبود که به دنبال ربوده شدگان میگردد. به بهانهی جستجو به دنبال سه شهرکنشین هر کاری از دستش بر میآمد در کرانهی باختری انجام داد و به حماس، جهاد، جبههی مردمی و هر چیزی که به توان مقاومت مربوط بود ضربه زد. کار مرحله به مرحله جلو رفت. به نظر بنده آنچه رخ داد درغلتیدن به یک جنگ بود. اسرائیل و مقاومت به مرور به سوی جنگ درغلتیدند. یعنی هیچ کدام برای جنگ برنامه نریخته بودند. متأسفانه بعضیها مقاومت را متهم کردند که برای احیای نقش سیاسیاش و خط ترکیه، قطر و اخوان جنگ راه انداخته است. نظر بنده این نیست.
در مقابل هم اسرائیل وقتی تغییر و تحولات منطقه را میبیند برای جنگ عجله ندارد. ولی وقتی کار به اینجا میرسد در مقابل یک فرصت و تهدید قرار میگیرد. اسرائیل میخواهد از فرصت استفاده کند و مقاومت با خطر رو به رو میشود و سعی میکند تهدید را به فرصت تبدیل کند. ما مسئله را اینگونه میفهمیم. از نظر طرف اسرائیلی ورود به جنگ یک فرصت بود. چه این که غزه تحت محاصره، جهان عرب در بنبست، ذهن منطقه و جهان مشغول جای دیگر و دغدغهی ملتهای عرب چیز دیگری بود. در روزهای اول دشمن همهی هدفهایی را که دربارهی آن اطلاع داشت زد ولی با این حال همچنان شلیک موشکها از نوار غزه ادامه داشت. به همین خاطر خود را گرفتار یک معضل بزرگ دید.
اما طرف مقابل: با وجود این که جنگ به مقاومت تحمیل شد ولی فرصتی است برای رفع محاصره. پس روشن است که مقاومت به دنبال پیروزی معنوی یا راه خروج آبرومندانه نیست بلکه به دنبال دستاوردی واقعی یعنی رفع محاصره است؛ گرچه هزینهی سنگینی داشته باشد. این همان نقطهی قوت مقاومت است. اولا چون این ارادهی همهی گروههای مقاومت غزه است. ثانیا چون ارادهی مردمی واقعی برای رفع محاصره وجود دارد.
شاید مردم در زمینهی ادارهی نوار غزه، حکومت و دولت با حماس اختلاف نظر داشته باشند همچنین شاید موضع گروههای مختلف در زمینهی حوادث منطقه کاملا متفاوت باشد اما رفع محاصره یک مطالبهی ملی مردمی و خواستهی همگانی است.
برداشت ما از ماهیت نبرد این است. به همین خاطر وقتی در روزهای اول پیشنهاد آتشبس یا متارکهی متقابل جنگ مطرح شد همهی گروهها اجماع داشتند که امکان ندارد بدون تحقق رفع حصار روی این مسئله بحث کنیم. هدف مقاومت از ابتدای نبرد این بود. به نظرم اسرائیلیها با وجود این که سعی داشتند اشتباهات جنگ سی و سه روزه را تکرار نکنند، به دام افتادند. مسئلهی جنگ دوم لبنان از ابتدای جنگ غزه در رسانههای اسرائیل مطرح بود.
الاخبار: شما هم موافقید که هدفهای دشمن بسیار جزئی بود؟
سید حسن نصرالله: این از عبرتهای جنگ جولای است. اسرائیل سعی کرد از عبرتها بهره ببرد ولی به دام مشکلات افتاد. به همین خاطر بود که هدف معین نکردند. بنده جنگ را از روز اول پیگیری کردم. هنوز نمیدانم هدف جنگ چه بود؟ هیچ صحبت رسمی نهاییای وجود ندارد. یک نفر میگوید سرنگونی نظام حماس، دیگری میگوید خلع سلاح مقاومت، پایان پرتاب موشک، جلوگیری از ورود یا ساخت موشک یا تخریب تونلها. حتی دو اسیر را هم تا آنجا که ممکن است نادیده میگیرند. چون میدانند با فشار سیاسی و نظامی به آنها دست پیدا نمیکنند و نمیشود بدون مذاکره و پرداخت هزینه دو اسیر را باز گرداند. اسرائیل در بنبست است. شاید ارزیابیشان این بود که مقاومت ارادهی ایستادگی ندارد و مردم این همه قربانی را تاب نخواهند آورد. فکر میکنم دشمن به اتمام ذخیرهی موشکهای مقاومت دل بسته بود. همان طور که شیمون پرز در جنگ خوشههای خشم ۱۹۹۶ دل بسته بود. دل بسته بودند با پایان پرتاب موشک ادعا کنند که ما جلوی پرتاب موشک را گرفتیم و به فلسطینیان هیچ امتیازی ندهند. ولی هیچ کدام از این محاسبات درست از آب در نیامد.
الاخبار: آیا فلسطینیها از شما درخواست ورود مستقیم کردند؟
سید حسن نصرالله: برادر موسی ابومرزوق در این باره صحبت کردند اما از دیگر گروهها کسی با ما صحبت نکرد. فکر میکنم همه این مسئله را درک میکنند.
الاخبار: آیا صحبت ایشان موضع واقعی حماس محسوب میشود؟
سید حسن نصرالله: اگر این مطالبه جدی باشد در حلقههای بسته روی آن بحث میشود نه در رسانه. خطوط ارتباطی ما و حماس حتی یک روز هم قطع نشد؛ حتی در دورانی که گفته میشد روابط کاهش یافته است. خطوط ارتباطی و تماسها بر قرار هستند. ایشان یا هر کدام از سران حماس میتوانستند درخواست کنند روی این مسئله بحث شود. اما مطرح کردن این مسئله در رسانهها به نظر بنده فقط سؤال ایجاد میکند و به نظرم مناسب نبود. نمیخواهم تحلیل کنم. اصل بر حسن نیت و درک متقابل است. شاید به نظرش رسیده بود شرایط کمی دشوار است و مسئله را مطرح کرده بود. ولی ما دربارهی چنین مسئلهی پر اهمیت و خطیری در رسانهها با هم صحبت نمیکنیم. به همین خاطر به این درخواست به صورت رسانهای پاسخ ندادیم چون مصلحت بودن یا نبودن این مسئله میان خودمان مورد بحث قرار میگیرد.
الاخبار: آیا در این زمینه با حماس تماسی برقرار کردید؟
سید حسن نصرالله: نه.
الاخبار: از آنها نخواستید در این زمینه بازنگری کنند؟
سید حسن نصرالله: ارتباط ما مداوم است اما نه ما در این زمینه صحبتی کردیم و نه آنها.
الاخبار: به نظرتان جنگ غزه چقدر جنگ بعدی اسرائیل علیه لبنان را عقب انداخت؟
سید حسن نصرالله: میتوانم بگویم عقب انداخت اما اینکه چقدر نمیدانم، چون روشن نیست اسرائیل در چه شرایط و با تکیه بر چه اطلاعاتی ممکن است جنگی را آغاز کند. اسرائیلیها پس از جنگ جولای و درسهایی که از آن گرفتند بنا را بر این میگذارند که هر جنگی در آینده باید به پیروزی سریع، قطعی و روشن منجر شود. در جنگ جولای همه گفتند اسرائیل شکست خورد اما شاید افرادی هم ادعای دیگری بکنند؛ چه این که اخیرا بعضیها چنین حرفی زدند و الآن کشف کردهاند که پیروز شدهاند چون جبههی جنوب لبنان باز نشد. در حالی که میدانیم این جبهه در انتفاضهی پس از سال ۲۰۰۰، عملیات سپر دفاعی، جنگ ۲۰۰۰ و جنگ هشت روزه نیز باز نشد.
اسرائیلیها پس از جولای شرط کردند که هر جنگی با لبنان باید پیروزیاش اولا سریع باشد و وقت نگیرد و به جنگ فرسایشی و بمباران شهرها تبدیل نشود و ثانیا قاطع باشد و محدود یا موقت نباشد و همهی هدفها نه هدفهایی کوچک را محقق سازد و ثالثا روشن باشد و جای بحث نداشته باشد. پس یکی از مهمترین دلایل، این ارزیابی آنهاست که هر جنگی در آینده، در لایهی هدفها، توان و امکانات موشکی مقاومت و در زمینههای مختلف بسیار سختتر خواهد بود. دشمن تحمل جنگ فرسایشی را ندارد و میبینیم که امروز با وجود این که موشکهایی که از غزه به تلآویو شلیک میشود بسیار محدود است دشمن تحت فشار است. آنها دربارهی روشن بودن گنبدهای آهنین صحبت میکنند اما در این باره بحث هست چون گنبد آهنین احتمالا میتواند تعداد مشخصی موشک را از کار بیاندازد ولی در برابر تعداد بالای موشکها واقعا دچار دردسر میشود.
دشمن تلاش کرد به لحاظ آموزش و تجهیزات از پندهای جولای استفاده کند و اینها را در غزه به کار بست. خیال کرده بودند همهی خلأها را پر کردهاند. اشراف اطلاعاتی فوق العاده به غزه را نیز به این موضوع اضافه کنید. با این حال میبینیم که ناکام ماند و خودشان این را میگویند نه ما. وقتی در مقابل غزهی تحت محاصره با امکانات مشخصش شکست میخورد قطعا باید محاسباتش را افزایش دهد. به نظرم شرایط قبل و بعد از جنگ غزه تغییر کرده است.
الاخبار: پیام شما به مقاومت و ملت فلسطین ساکن غزه چیست؟
سید حسن نصرالله: این اعتقاد، اراده و فرهنگ خودشان است. انسان میان دو گزینهی تسلیم یا جنگ قرار میگیرد و هیچ گزینهای میان ذلت یا تیزی شمشیر وجود ندارد. فرهنگ و گزینهی مقاومت در میان ملت فلسطین رشد کرده است چون افق دیگری ندارند. به اندازهی کافی مذاکره و انتظار برای شرایط منطقهای و جهانی را آزمودند. حتی غزه و به طور کلی موضوع فلسطین در زمینهی مصر شاهد یک فرصت طلایی بود که به سرعت تباه شد. کسی که در غزه زندگی میکند چه گزینههایی دارد؟ یا مقاومت کند یا به شرطهای اسرائیل تن دهد یا خودش را به دریا بیاندازد یا مهاجرت کند و به اردوگاههای پناهندگان بپیوندند. به نظرم پس از همهی این تجربهها فلسطینیها گزینهای ندارند جز گزینهای که امروز در حال پیروی از آن هستند. اینجا اگر کسی دلش برای کرامت، بقاء و وجود خودش بسوزد به این گزینه پناه میبرد و البته تعدادی از مردم نیز هستند که تسلیم میشوند. اهالی غزه تصمیمشان را گرفتهاند که تسلیم نشوند و پیامدهای هرچند گران این موضعگیری را تحمل کنند و اطمینان دارند مقاومت و راه مقاومت به نتیجه میرسد. منطق و عقل و نه شعارها میگویند که باید بجنگند.
الاخبار: روشن است که خط مقاومت و سران مصر اختلاف نظر دارند. موضوع تنها به حماس هم محدود نمیشود. موضع دولت سیسی را دربارهی پروندهی جنگ غزه و فشار بر مقاومت چگونه میبینید؟
سید حسن نصرالله: میخواهم جملهای را از یکی از فرماندهان مقاومت فلسطین نقل کنم که غزه امروز میان دو معضل گرفتار آمده: معضل اعتماد به اسرائیل که یک معضل بنیادین و جوهری است و دوم این که میان دو خط قطری ترکی و مصری سعودی اماراتی واقع شده است. دلایل این شکاف قابل فهم و شناختهشده است اما متأسفانه درست وقتی که باید به هر شکل از این شکاف عبور کرد، با شکافی سخت و شدید مواجه هستیم. مثلا بنده با مشورت برادران اخوانی در گروههای فلسطینی و برادران ایرانی به ایرانیها پیشنهاد دادم با ترکها، قطریها و مصریها و حتی اگر شده به واسطهی امارات و عمان با سعودیها تماس بگیرند. در هر صورت خط مقاومت مسئول ضبط سوء سابقه یا بهکارگیری فلان جنبش مقاومت در محاسبات داخلی و منطقهای نیست. یک هدف اصلی وجود دارد و آن توقف جنگ علیه غزه و برداشته شدن محاصره است. در زمانههای درگیری، اولویت این است که افراد با یکدیگر صحبت کنند اما در اوج حوادث مثلا موضع رئیس جمهور مصر بسیار سخت بود تا جایی که نخست وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان شخصا به رئیس جمهور مصر عبدالفتاح سیسی تاخت. حتی موضع قطریها علیه مصر است. این را میشود از الجزیره فهمید. اگر میخواهید به غزه کمک کنید باید با مصر صحبت کنید و خود فلسطینیها میگویند هرگونه راه حل یا سازشی بدون مصر غیر ممکن است.
از این دو خط که غزه میانشان گیر افتاده است درخواست داریم به هر شکلی که هست غزه را بر همهی بحثها و درگیریهای دیگر اولویت دهند. این موضوع تا این لحظه به صورت مناسب رخ نداده است.
الاخبار: رابطهتان را با جنبش حماس در مقطع پیش رو چگونه میبینید؟ نه فقط به عنوان حزب الله بلکه همچنین به عنوان ایران و سوریه… مخصوصا پس از جنگ غزه؟
سید حسن نصرالله: حتی پیش از جنگ غزه ما در پرداختن به حوادث سوریه اختلاف داشتیم ولی رابطهها و دیدارها قطع نشد و همه چیز بسیار معمولی باقی ماند.
الاخبار: همچنین پشتیبانیها؟
سید حسن نصرالله: قاعدتا همهی شرایط ما از شرایط سوریه، عراق و منطقه تأثیر پذیرفت. در زمینهی سوریه در همهی دیدارهایمان به این دعوت میکردیم که حتی اگر در ارزیابی حوادث اختلاف نظر داریم اما آنها موضع ما را درک کنند و ما موضع آنها را. میان ما بحثهای بسیار گستردهای رخ داد. البته موضوع غزه این مسیر را به اولویتها بر میگرداند تا ارتباط و همکاریمان را بیشتر کنیم و قطعا روابط حزب الله و حماس و حماس و جمهوری اسلامی را به پیش خواهد راند. موضوع سوریه متفاوت و پیچیده است و به زمان نیاز دارد و به تحولات منطقهای وابسته است و در کوتاهمدت افقی ندارد.
الاخبار: آیا وارد قدس خواهیم شد؟
سید حسن نصرالله: من در این باره یقین دارم.
الاخبار: امروز فضایی در مردم وجود دارد که میپرسند: فلسطین به ما چه ربطی دارد و چرا ما باید قدس را آزاد کنیم؟
سید حسن نصرالله: خطرناکترین معضل امروز چه در فضای لبنان و چه فضای عرب این است که به جایی برسیم که ملتهای منطقه وجود اسرائیل را طبیعی تلقی کنند و آن را تهدیدی علیه منطقه و ملتهای منطقه ندانند و اینگونه فکر کنند که اسرائیل اگر هم معضل محسوب شود فقط متوجه ملت فلسطین است نه همهی ملتهای منطقه. این موضوع جنبهی سیاسی، امنیتی و اقتصادی دارد. اسرائیل اولا یک نظام غیر قانونی است که به صورت مداوم همهی منطقه را تهدید میکند و همزیستی با این تهدید امکان ندارد. به همین دلیل فارغ از همهی معضلات و حساسیتها و حوادثی که در گذشته میان فلسطینیها و غیر فلسطنیها و شیعیان و اهل سنت و مسلمانان و مسیحیان رخ داده است یا ممکن است رخ دهد هدف نهایی این امت باید محو کردن اسرائیل از صحنهی روزگار باشد. همهی درگیریها، حساسیتها، اختلافات و نبردها نباید این فرهنگ را زمین بزند که اسرائیل یک غدهی سرطانی، شر مطلق و خطری برای همهی ملتها، دولتها، کرامت و اماکن مقدس این منطقه است و در نتیجه باید نهایتا از بین برود. آنها میخواهند ما را به همینجا برسانند و بعضی مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند و ما نباید به اینجا برسیم. قاعدتا این وقتی است که از جنبهی سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، مردمی و اینها صحبت میکنیم اما از لحاظ عقیدتی اصولا در این زمینه جای بحثی نیست. در زمینهی عقیدتی مردمِ کمتری تحت تأثیر فضا و احساسات قرار میگیرند و مطمئن هستند که دربارهی اسرائیل موضع عقیدتی دارند. موضع عقیدتی به این ربطی ندارد که ما با فلسطینیها آشتی هستیم یا اختلاف داریم.
در نتیجه رابطهی حزب الله با نبرد علیه دشمن اسرائیلی و حتی حوادث میدانی داخل فلسطین جای بحث ندارد.
[بخش سوم]
الاخبار: آیا به فوتبال علاقهمندید؟
سید حسن نصرالله: بله و در گذشته -پیش از معممشدن و پس از آن- با دوستان بازی میکردم.
الاخبار: آیا طرفدار تیم خاصی هستید؟
سید حسن نصرالله: در گذشته بله. برای تفریح و تغییر فضا باید بگویم اکثرا طرفدار برزیل و گاهی آرژانتین بودیم. مخصوصا زمانی که مارادونا در تیم حضور داشت. بازیاش واقعا شگفتزدهام میکند.
الاخبار: در جام جهانی اخیر چطور؟
سید حسن نصرالله: گفتند من طرفدار برزیل بودم اما من طرفدار کسی نبودم. در حزب الله معمولا به دلیل سابقهی تکنیک و بازی خوب برزیل طرفدار این تیم هستند. بعدا بعضیها گفتند این هواداری به دلیل وجود دو رنگ زرد و سبز در پرچم برزیل است؛ دو رنگی که رنگهای شاخص شیعیان هستند.
الاخبار: آیا امسال جام جهانی را دنبال کردید؟
سید حسن نصرالله: واقعیت این است که امسال به واسطهی حوادث لبنان و سوریه و همچنین اتفاقات غزه و عراق فضا طوری نبود که مجال پیگیری این موضوعات وجود داشته باشد.
الاخبار: هیچ کدام از بازیها را ندیدید؟
سید حسن نصرالله: بخشی از فینال را دیدم. آن هم به خاطر پسرم، نه خود بازی. چون پسرم طرفدار آلمان بود و میخواستم فضای رقابت و تشویق ایجاد کنم طرفدار آرژانتین شدم.
الاخبار: با فیس بوک کار میکنید؟
سید حسن نصرالله: به دلیل شرایط امنیتی باید از هرگونه موبایل و اینترنت دور بمانم به همین دلیل رابطهی مستقیم با فیس بوک ندارم اما به صورت مستمر و از طریق خلاصهها و گزارشهایی که میرسد از بحثها، شایعات و گفت و گوهایی که در شبکههای اجتماعی جریان دارد باخبر میشوم.
الاخبار: معمولا انسان با مکان، رختخواب و بالشتش انس میگیرد و به آنها عادت میکند و اگر روزی تغییر کنند نمیتواند بخوابد. شما چگونه با تغییر دائم کنار میآیید؟
سید حسن نصرالله: درست است اما وقتی تغییر و نقل مکان بخشی از زندگی انسان میشود، خود این تغییر نیز عادت میشود. این موضوعات مخصوصا پس از سال ۲۰۰۶ برای بنده طبیعی شده است. پیش از آن، فرمایش شما درست بود و دقیقا همین طور است.
الاخبار: غذای مورد علاقهتان چیست؟
سید حسن نصرالله: در گذشته به بعضی غذاها بیشتر علاقه داشتم اما الآن هیچ غذایی را بیشتر دوست ندارم. هر چیزی که باشد میخورم. حتی اگر بپرسند چه چیزی میخواهید میگویم برای من فرقی نمیکند. این موضوع در برههی اخیر پیش آمده است. مثل نظامیهایی که در جبهه هستند و امکان انتخاب غذای مورد علاقهشان را ندارد، هر چیزی که باشد میخورم. ولی در گذشته بله، ملوخیه، پلوعدس و ماهی دوست داشتیم.
الاخبار: آیا مدتهاست رانندگی نکردهاید؟
سید حسن نصرالله: بله، حد اقل از سال ۱۹۸۶.
الاخبار: ضاحیهی جنوبی پس از سال ۲۰۰۶ بسیار تغییر کرده است. آیا تصوری دارید که به چه شکلی درآمده؟
سید حسن نصرالله: البته. من بیرون از ضاحیه نیستم و با جزئیات میشناسمش. اسرائیل ایدهای را رواج میدهد و برخی رسانههای عرب نیز به آن دامن میزنند با این مضمون که بنده در پناهگاه و دور از مردم زندگی میکنم و آنها را نمیبینم و با آنها ارتباطی ندارم و رابطهام حتی با برادران قطع است. بنده در پناهگاه زندگی نمیکنم و منظور از اقدامات امنیتی، مخفی بودن رفت و آمد است اما این به هیچ وجه جلوی رفت و آمد، دیدار و کسب آگاهی از همهی حوادث را نمیگیرد. مشکل این است که دیگران مرا نمیبینند. بنده از ضاحیه، ساختمانها و جاهایی که کار خوب پیش میرود یا نمیرود و حوادث جنوب و مخصوصا بقاع باخبرم.
الاخبار: چه منطقهای را در لبنان دوست دارید؟
سید حسن نصرالله: سرگذشت زندگی انسان باعث میشود احساساتش دربارهی موضوعات مختلف به یک اندازه باشد. من دورهی شکلگیری شخصیتم را در بقاع گذراندم. چند سال گذشت. قبل از سال ۲۰۰۰ و کمی بعد از آن وقتی میخواستم آرامش بیابم سری به بعلبک میزدم چون در آن دوره آنجا برایم دوستیهایی شخصی شکل گرفته بود.
در عمل و با گذشت زمان، انسان کمتر و کمتر میتواند دربارهی مناطق و حتی مردمی که دوستشان داری و آنها تو را دوست دارند از علاقهی بیشتر و کمتر صحبت کند. دیگر نمیتوانی بگویی کدام منطقه یا گروه را بیش از دیگران دوست داری. احساس میکنی همه را دوست داری و همراه همه هستی و دوست داری همه همراه تو باشند. اگر وارد قلب من شوید تا ببینید من کدام منطقه، حومه یا روستا را بیشتر دوست دارم خواهید دید هیچکدام بر دیگران برتری ندارد.
الاخبار: فیلم یا سریال هم میبینید؟
سید حسن نصرالله: اگر وقت داشته باشم. بعضی قسمتهای سریالهای التغریبة الفلسطینیة، یوسف پیامبر، حجاج بن یوسف، الغالبون و… را دیدم.
الاخبار: آیا رمان هم میخوانید؟
سید حسن نصرالله: در گذشته تعداد زیادی رمان خواندم اما از پنج سال پیش هیچ کتابی در این زمینه نخواندم. مدتی قبل کتابی با نام عین الجوزة هدیه گرفتم و خواندمش. وقتی در چهارچوب مسئولیت قرار میگیرید همهی اینها متوقف میشود و اولویت مطالعه به کتابهای مرتبط با شرایط تعلق میگیرد. مثلا امروز در زمینهی فرهنگی، در رابطه با درمان پدیدهی تکفیر مطالعه میکنم: تاریخ تکفیر، دلایل و رویکردهایش. در میان شیعیان و اهل سنت کتابهای بسیار خوبی در این زمینه وجود دارد. امروز این موضوع واقعا مبتلی به است. در برههی پس از ۲۰۰۶ نیز مطالعاتم را بر موضوع اسرائیل از جمله خاطرات ژنرالها، اهالی سیاست و رهبران احزاب متمرکز کردم چون این نبرد ماست و در این زمینه تخصص یافتهایم.
الاخبار: آیا روزنامهی الاخبار را میخوانید.
سید حسن نصرالله: البته. مگر میتوانیم نخوانیمش؟ مثل روزنامههای دیگر به دستم میرسید اما اخیرا تغییری رخ داده و این روزنامه را از طریق بریدههایی که مرکز مشاوران تهیه میکنند و شامل اکثر مقالههای روزنامه و خلاصههاست، میبینم.
الاخبار: آیا شبکههای تلویزیونی غیر از المنار را دنبال میکنید؟
سید حسن نصرالله: در زمینهی تلویزیون من مدام میان شبکههای مختلف میگردم. اصولا در این باره بحث دارم که یک تلویزیون تا حد مشخصی مخاطب دارد. مثل چیزی که آمارها نشان میدهند. به نظرم این آمارها دقیق نیستند. فکر نمیکنم هیچ تلویزیونی هواداران انحصاری داشته باشد. فکر میکنم این روحیهی بنده در دیگران هم وجود دارد. هر کدام از ما وقتی جلوی تلویزیون مینشیند کنترل را بر میدارد و کانال میزند و اگر گفت و گوی جالبی ببیند و ببیند حرفهایش مفید است در همان کانال میماند و به نام کانال توجهی نمیکند. در زمینهی اخبار بنده چند کانال را دنبال میکنم و به یک کانال متکی نیستم. در میان ماهوارههای عربی سه کانال المیادین، الجزیره و العربیه را میبینم. طبیعتا المیادین را بیشتر میبینم اما به العربیه و الجزیره نیز سر میزنم چون میخواهم فارغ از موضعم نسبت به مواضعشان، حرفها و مخصوصا اخبارشان را بفهمم. همهی شبکههای لبنان را نیز نگاه میکنم تا بفهمم چه میگویند. همچنین چکیدههایی را که بخش روابط رسانهای از مباحث رادیوها، تلویزیونها و سایتها تهیه میکنند میخوانم. وقتی این محتواها را میخوانید یک دید کلی به دست میآید.
الاخبار: آیا نویسندههای مشخصی هستند که دنبالشان کنید؟
سید حسن نصرالله: بدون ورود به نامها، مجموعهای از نویسندهها هستند که اصرار دارم مقالههایشان را بخوانم.
الاخبار: این نویسندهها به لحاظ سیاسی حامی شما هستند؟
سید حسن نصرالله: نه، به هیچ وجه. بعضیهایشان حامی هستند و برخی نیستند. این که فقط از حامیانتان بخوانید کافی نیست. باید از هر دو طرف بخوانید تا نگاههای مختلف را بشناسید.
الاخبار: آیا به زبانهای دیگری غیر از عربی و فارسی تسلط دارید؟
سید حسن نصرالله: به زبان انگلیسی نیز تسلط داشتم اما به دلیل استفادهی کم، فقط میفهمم اما زیاد صحبت نمیکنم. اخبارهای انگلیسی را گوش میکنم و میفهمم و وقتی با سفیران خارجی دیدار میکنم یا رسانههای خارجی را میبینم سؤالات و بحثها را متوجه میشوم. به زبان فارسی نیز با این که رابطهام با آن اولا سیاسی بود، به صورت کامل تسلط دارم. با گذشت زمان متوجه شدم عربها از بخشی از فرهنگ اسلامی به دلیل این که به زبان فارسی است، محرومند.
[بخش چهارم]
الاخبار: شما همیشه میگویید حاج عماد مغنیه فرمانده دو پیروزی است. این حرف در عمل چه معنایی دارد؟
سید حسن نصرالله: در تشکیلات اواخر دههی نود حزب، مدیریت همهی فعالیتهای اجرایی جهادی تحت فرماندهی حاج عماد قرار گرفت و تعداد زیادی از برادران کمکش میکردند. این قاعده تا هنگام شهادت وی ادامه یافت. به همین دلیل وقتی آزاسازی سال ۲۰۰۰ و جنگ ۲۰۰۶ رخ داد، حاج عماد(رحمت الله علیه) مسئول و مدیر عملیاتهای جهادی بود. اگرچه در زمینهی جنگ جولای نمیشود از یک مسئول مشخص و واحد صحبت کرد.
ما این پیروزی را به یک نفر منتسب نمیکنیم چون جنگ تموز یک کار گروهی در مقاومت و کل کشور بود اما حاج عماد در پیروزی اول و دوم نقشی بنیادی و اساسی داشت البته اگر زنده میماند او را فرمانده دو پیروزی نمینامیدیم.
الاخبار: وعدهی انتقامتان در چه وضعیتی است؟
سید حسن نصرالله: این موضوع در جریان است. در چندین مناسبت گفتم بعضی از مردم فکر میکنند شاید چند نفر یا گروهی از شهرکنشینان اسرائیلی یا مسافران اسرائیلی در کشورهای مختلف هدف انتقام قرار بگیرند یا علیه یک مکان عملیاتی صورت بگیرد و ماجرا تمام شود و انتقام حاج عماد گرفتهشده تلقی شود. در واقع ما اینگونه فکر نمیکنیم. ما دو انتقام برای حاج عماد در نظر داریم. اول همین تداوم و تحول توان و امکانات و اقتدار و آمادگی مقاومت برای هر رویارویی و پیروزی در آن است چون نام، روح و عقل حاج عماد در همهی اینها جاری است و دوم این که اشغالگران اسرائیلی درک کنند این انتقام گرفته خواهد شد حتی اگر زمان زیادی بگذرد.
اسرائیلیان فکر میکنند ما به دنبال شخص یا هدفی معادل حاج عماد هستیم در حالی که در واقع آنها به لحاظ اعتبار سیاسی و معنوی، شخصی معادل وی را ندارند.
الاخبار: یعنی مجموعهای از افراد و سران تصمیم میگیرند؟
سید حسن نصرالله: بله. فرض اسرائیلیها این است که هدف، در این اندازه است. به همین دلیل اقدامات امنیتی اطراف نخستوزیر، وزیران جنگ، رؤسای فعلی و پیشین ستاد مشترک و فرماندهان فعلی و پیشین دستگاههای امنیتی را تشدید میکنند. آنها فکر میکنند حتی اگر زمان ببرد، هرگونه انتقامی برای شهید عماد مغنیه نمیتواند پایینتر از این سطح باشد.
الاخبار: یادتان هست یک بار از شما دربارهی وی پرسیدند و شما گفتید او را نمیشناسم و نمیدانم کیست؟
سید حسن نصرالله: نگفتم نمیشناسمش. یک بار سال ۱۹۹۳ در اولین مصاحبهای که با تلویزیون لبنان داشتم در پاسخ به سؤالی که آیا حاج عماد در حزب الله سمت فرماندهی دارد؟ گفتم نه و واقعا آن زمان حاج عماد در حزب الله نبود. او و گروهی از برادران که ارکان عملیاتهای جهادی هستند وارد سازمان حزب الله نشده بودند. تشکیلات مستقلی داشتند و از آن طریق عملیات میکردند. بگذریم که آن تشکیلات مستقل همچنان وجود دارد یا نه. این بحث دیگری است و به بخشهای خطرناک نزدیک نمیشویم.
الاخبار: آیا ترور حاج حسان لقیس را در راستای ترور حاج رضوان میدانید؟ یا این تعیین خط قرمز تازهای از جانب اسرائیل بود چون حزب الله خط قرمزی را گذرانده بود؟
سید حسن نصرالله: معتقدم این بخشی از جنگ بدون مرز امنیتی با دشمن است. موضوع خط قرمز نیست. ما باخبریم افرادی وجود دارند که اسرائیل هر وقت بتواند به آنها دست پیدا کند تأخیر نمیکند و منتظر خطوط قرمز نمیماند. دقیقا مثل موضوع حاج عماد(رحمت الله علیه). همچنین تعدادی هدف مرتبط با پروندهی حاج عماد مغنیه وجود دارد و این بخشی از جنگ بدون مرز امنیتی ما و اسرائیل است.
[بخش پنجم]
دبیرکل حزب الله در میانهی جنگی است که نتیجهاش آیندهی شرق عرب را رقم خواهد زد و کسانی که پشت این جنگ قرار دارند میخواهند سوریه را به جبههی مقابل بکشانند. البته خطر این چینش تازه فقط متوجه سوریه نیست. عراق در دل تاریکی است؛ ظلماتی که بازیگر اصلی آن داعش است. این تشکیلات خود را به سوی سعودی و اردن و حتی ترکیه گسترش میدهد. نصرالله در شرق، یک بازیگر درجهی دو محسوب نمیشود بلکه یک تصمیمگیر ردهی اول است. او دشمنان تازهاش را با همان چشمی میبیند که دشمن همیشگیاش را یعنی اسرائیل. آنها را دست کم نمیگیرد اما در موردشان مبالغه نیز نمیکند. در بخش دوم مصاحبهی اختصاصی سید حسن نصرالله با الاخبار در سالگرد پیروزی بر دشمن اسرائیلی، سید دیدگاهش را در مورد ماجراهای منطقه کامل میکند. او از جشن پیروزی سال ۲۰۰۶ میگوید، از سخنرانی ابوبکر بغدادی در مسجد موصل و از… همهی آنچه پس از آن رخ داد.
الاخبار: بعضی میگویند حزب الله به عنوان یک جنبش اسلامگرای بدون مرز کارش را آغاز کرد و در مرحلهی بعد به یک جنبش مقاومت ملی اسلامگرا تغییر یافت. البته همهی اینها پیش از آن بود که با جنگ سوریه و البته زمزمههای حضور در عراق و یمن به یک جنبش بدون مرز تبدیل شود. این صحبتها چقدر صحیح است؟ با اینها چقدر موافقید؟
سید حسن نصرالله: گذشته از بحثهای فکری و سیاسی دوست دارم موضوعات را شفاف بیان کنم. نبرد در سوریه در درجهی اول برای دفاع از لبنان، مقاومت لبنان و بدون استثناء همهی لبنانیها بود. حادثهی اخیر عرسال هم بر این نگاه ما صحه میگذارد حتی اگر مخالفان سیاسی مغرور ما بخواهند آن را طور دیگری توضیح دهند.
بعضیها گفتند ما در سوریه دست به جنگ پیشدستانه زدیم. بنده این تعبیر را دقیق نمیدانم چون جنگ در مرزهای ما بود. امروز بعضی از ۱۴مارسیها که تمامیت و عدم دخالت از زبانشان نمیافتد نمیدانند که مثلا سرزمینهای عرسال با دهها کیلومتر پهنا یا سرزمینهای بقاعی دیگر از ابتدای حوادث سوریه تحت اشغال گروههای مسلح بود و پیش از آنکه حتی یک رزمنده از حزب الله به سوریه برود در آن مناطق یعنی در داخل خاک لبنان پادگانهای آموزشی، اتاق عملیات، بیمارستان صحرایی، پادگان و نقاط تجمع ساخته بودند. میگویند شما رفتید آنها هم آمدند. برادر، آنها خیلی وقت بود که آمده بودند. موضوع، جنگ پیشدستانه نیست. القصیر در مرز ما قرار داشت و قطعا -همان طور که هر روز بیشتر روشن میشود- اگر نبرد القصیر نبود گروههای مسلح به زودی وارد هرمل و بقاع شمالی میشدند. جنگ ما در سوریه با جنبهی ملی مقاومت تعارض ندارد چون ما در حال دفاع از میهنمان در مرزهایش هستیم. درست است که ما وارد بعضی مناطق سوریه شدیم اما اصل نبرد در مناطق مرزی است.
مهمترین چیز آن است که امروز خطر متوجه همه است. آنچه را ما سه سال قبل میگفتیم امروز همه میگویند. حتی مخالفان سیاسی ما میگویند حوادث منطقه همهی نظامها، کشورها، جوامع و ملتهای منطقه را تهدید میکند. همهی منطقه در معرض خطر است. منافع بزرگترین کشورهای جهان در معرض تهدید قرار گرفته است. به نظرم امروز بر هر کسی که توانش را دارد واجب است بخشی از این نبرد برای دفاع از لبنان، سوریه، عراق، فلسطین، منطقه، قضیهی فلسطین و مسلمانان و مسیحیان و اقلیتهای دینی باشد. همهی بحثهای فکری، استراتژیک و تاکتیکی و نظریهپردازیهای سیاسی و فکری را کنار بگذارید.
یک خطر بزرگ وجود دارد که در مینوردد، پیش میآید، دست به جنایتهای هولناک میآلاید و هیچ مانع و مرزی نیز در لایهی فکر، اخلاق، شرع و انسانیت نمیشناسد. یک حیوان وحشی در منطقه از قفسش گریخته است. حالا اگر یک نفر به جنگ با این حیوان وحشی رفت و جلوی دریده شدن ملتها، کشورها و نظامهای منطقه توسط او را گرفت آیا باید از او تشکر کرد یا محکومش کرد؟ البته این که چه کسی این حیوان وحشی را ساخت و چه کسی پرورش و رشدش داد بحث دیگری است که ان شاء الله به آن میرسیم. همچنان معتقدم زمانی میرسد که مخالفان سیاسی ما و افرادی که امروز غرور میورزند خواهند گفت: حق با شما بود و متشکریم.
الاخبار: یعنی مطمئنید که این اتفاق خواهد افتاد؟
سید حسن نصرالله: فضای مردم تغییر کرده است. اهالی سیاست آخرین کسانی هستند که میشود فضایشان را تغییر داد چون محاسباتشان بر اساس منفعت است. مثلا در مورد عرسال: آیا فضای امروز مردم مثل پیش از حوادث اخیر است؟ در تلویزیون صحبتهایشان را میشنویم و البته صحبتهای بعضی سران جریان المستقبل را که میپرسند: آیا مزد عرسال که از پناهندگان استقبال کرد و آنان را پذیرفت این است؟ قاعدتا بعضیها در عرسال بیش از اینها مایه گذاشتند و آن را به یک پایگاه پیشرفتهی نظامی برای گروههای مسلح تبدیل کردند. نشانهاش هم بیانیهی جبههی النصره پس از حوادث است که در آن به واسطهی جایگاهی که عرسال برایشان داشت به اشتباهشان در مورد این منطقه اشاره کردند. عرسال -نمیگویم اهالی عرسال- به عنوان یک جغرافیا و موضع جغرافیایی چیزهایی در اختیار مخالفان مسلح گذاشت که هیچ جای دیگر لبنان مانند نداشت. اما اینها مزد اهالی عرسال را چگونه دادند؟ حتی پیش از نبرد اخیر بعضی از گروههای مسلح وارد شهرک شدند و دست به دزدی، غارت، قتل و آدمربایی زدند. اهل عرسال حتی پیش از حوادث اخیر درخواست حفاظت کرده بودند چون حاکم واقعی آنجا داعش و النصره بودند.
یا فضای مسیحیان لبنان را در نظر بگیرید. تغییر نکرده است؟ امروز در بقاع شمالی دیگر مسیحی ۸مارسی و مسیحی ۱۴مارسی وجود ندارد. هر کس میخواهد از خانه، روستا و املاکش حفاظت کند حاضر است در کنار ارتش و در مقابل گروههای مسلح مخالف سوری سلاح دست بگیرد. اینجا دیگر بحثی نیست. اطلاعات میدانی و روستاها این را نشان میدهد. امروز فضای لبنان این است. اما منافع بعضی شخصیتهای سیاسی غرور را اقتضا میکند. امروز بعضی میگویند به زودی وارد نبرد علیه تندروی، کندروی و تروریسم میشوند. خیلی خب، لطفا بگویید منظورتان چه کسی است؟ اگر دولت لبنان تا این لحظه لیست سازمانهای تروریستی وضع نکرده اما کسی هست که چنین لیستی تعیین و مشخص کرده است چه کسانی تروریستند.
الاخبار: آیا موضع جناب ولید جنبلاط را در همین راستا ارزیابی میکنید؟
سید حسن نصرالله: قطعا. این بخشی از تقسیمبندیهای اوست اما مردم برای این حیوان وحشی که داعش نام دارد به دوست، مخالف سیاسی، همپیمان و دشمن تقسیم نمیشوند و برایشان قاعدههای جداگانهای ندارد. در نبرد با اینها مشکل فقط سلاح یا نبرد میدانی نیست. میدان نبرد بر اساس فکر، اعتقاد، ایمان، فرهنگ، عاطفه و احساس تعریف میشود. کسی نمیتواند به آسانی به اندازهی این افراد حقد و کینه و آمادگی روانی برای خونریزی به این شیوه کسب کند. کجا این در تاریخ سابقه دارد؟ مسئولیت این حرف بر عهدهی سازمان ملل اما داعش کودکان و زنان ایزدی را زندهبهگور کرده است. اینها با سر بریدن تفریح میکنند. چگونه به اینجا رسیدند؟ سالها روی این فکر کار شده است تا به اینجا رسیدند. در هر حال امروز این خطر چه کسی را تهدید میکند؟ تجربهی داعش را در سوریه نگاه کنید. هر کسی غیر از خودشان را کشتند. بعضی میگویند در عراق جنگ شیعه و سنی در جریان است. در کل نینوا و صلاح الدین چقدر شیعه وجود دارد؟ اینها امام جماعت مساجد و بزرگان عشیرههای اهل سنت را به دلیل سر باز زدن از بیعت با خلیفه کشتند. بخش عظیمی از اهل سنت را مهاجرت دادند و مساجد، مرقدها و مزارهای اهل سنت را قبل از مرقدها و مزارهای شیعه نابود کردند. تا چه رسد به اقلیتهای دینی دیگر مثل مسیحیها و ایزدیها؟ کدام منطق در دنیا اجازه میدهد دهها هزار نفر به کوهها مهاجرت داده شوند و محاصره شوند تا جلوی چشم جهان از گرسنگی و تشنگی بمیرند؟
این خطر، شیعه و سنی و مسلمان و مسیحی و درزی و ایزدی و عرب و کرد نمیشناسد. این حیوان وحشی فقط رشد میکند و بزرگ میشود. در سوریه و عراق جبهههای مشخصی در برابر داعش ایستادگی میکنند و همچنین وضعیت جبهههای دیگری در فلان شهر یا فلان روستا بهبود یافته است ولی به نظر میرسد امکانات، اعداد و توان داعش بسیار عظیم و بزرگ است و این است که موجب نگرانی همه میشود و باید هم نگران باشند.
مثلا کردها محاسبات غلطی داشتند. وقتی حوادث موصل رخ داد، کردها وارد مناطق مورد اختلاف با عراق شدند ولی دلیلی ندیدند وارد منطقهی دیگری شوند و گفتند این مسئولیت دیگر عراقیها از جمله شیعیان، سنیها، ایزدیها و مسیحیان است و ببینند میخواهند چه کنند. سران کرد عقیده داشتند داعش به مرز مشخصی میرسد و میایستد و چیزی منطقهی کردستان را تهدید نمیکند. شاید این اطمینان خاطر از یک تحلیل یا وعدهها و ضمانتهای داعش یا حامیان منطقهایاش سرچشمه میگرفت. اما آنچه رخ داد این بود که داعش به ۳۰ و ۴۰ کیلومتری اربیل رسید تا جایی که سران کرد مجبور شدند فریاد بزنند و از آمریکا، غرب، ایران، عراق و… کمک بخواهند. پس داعش مرز نمیشناسد و کشورها و جناحهای مختلف واقعا در معرض تهدید و نگرانند. چه یکی از ویژگیهای این تشکیلات قدرت جذب همهی پیروان فکری القاعده و وهابیت است. چه اشکالی دارد که اعضای النصره به داعش بپیوندند؟ مشکلی نیست چون هر دو یک عقیده، تفکر، ادبیات، روش و رفتار دارند. اختلافشان یک اختلاف تشکیلاتی بر سر فرماندهی ابو محمد جولانی یا ابوبکر بغدادی است. در نتیجه اگر یکی از اعضای النصره احساس کند داعش هدفهای او را تحقق میبخشد به آن خواهد پیوست. داعش میتواند النصره را در خود هضم کند؛ نه لزوما هضم نظامی بلکه در قالب پیوستن پیروان النصره به داعش. دهها سال روی پیروان این تفکر تکفیری وهابی کار شده و میلیاردها دلار رویشان سرمایهگذاری شده است. اینها هر جای جهان باشند آرزو، امید، پروژه و آیندهشان را در داعش میبینند. بعضی از کشورها میدانند چه چیزی را به وجود آورده و پرورش دادهاند به همین خاطر تشخیصشان از خطر داعش بیشتر، مهمتر و دقیقتر از تشیخیص مثلا ماست چون آنها از خودشان خبر دارند. امروز بدون مبالغه واقعا درون کشورهای خلیج و سعودی نوعی وحشت وجود دارد چون دهها سال است این تفکر در مدارس و برنامههای درسی به مردم تلقین میشود به همین دلیل میگوییم یک خطر بزرگ وجود دارد و همه باید نگران باشند. یک خطر واقعی متوجه نظامها، جوامع، کشورها و ملتهاست و قطعا همهی اقلیتهای دینی و درون دایرهی اسلام همهی اقلیتهای مذهبی و همهی سنیهای اشعری که اکثریت اهل سنت هستند در معرض خطری واقعیاند. خون، اموال، نوامیس، کودکان، زنان و اماکن مقدس همهی اینها در خطر است. قطعا میشود با این خطر رو به رو و بر آن چیره شد و شکستش داد اما این موضوع به جدیت نیاز دارد. ما در القصیر، قلمون و… با جیش الحر و سکولارها و لیبرالها نمیجنگیدیم بلکه با این تفکر جنگیدیم و شکستش دادیم. اما مردم نیز باید موضع بگیرند و هشیار و متوجه شوند.
الاخبار: آیا بازگشت جناب سعد حریری آغاز شکلگیری این احساس در سعودی است که باید شرایط را التیام بخشید و رهبری جریان اعتدال را در مقابل تروریسم به ایشان سپرد؟
سید حسن نصرالله: شاید.
الاخبار: در دیدارهای اخیرتان با شخصیتهای سیاسی، حملهی داعش را به سمت کردستان پیش از وقوعش پیشبینی کرده بودید. به نظرتان چرا به سمت شمال رفتند و نه به سمت سعودی، اردن و ترکیه؟
سید حسن نصرالله: نوبت آنها هم خواهد رسید. هر جا پیروان تفکر تکفیری وجود داشته باشد، زمینهی داعش نیز وجود دارد. این زمینه در اردن، سعودی، کویت و کشورهای خلیج هست. اگر کشوری هست که فکر میکند میتواند این تشکیلات را حمایت کند و آن را به کار بگیرد، بداند وقتی نوبتش برسد داعش به آنها رحم نخواهد کرد. در هر صورت همهی اینها به اطلاعات میدانی و جغرافیایی مربوط است. حتی ترکها در حال اشتباهند. آیا داعش با چتر از آسمان میآید؟ همه میدانند جنگجویانی که از همهجای جهان آمدند از چه مرزهایی وارد شدند و چه کسانی تسهیلات، پول، سلاح و امکانات در اختیارشان گذاشتند. نظر ما از ابتدا این بود که اینها مار در آستینشان پرورش میدهند. این مار را خودشان به وجود آوردند، در آستینشان بزرگ شد و علیه خودشان شورید؛ چه آمریکاییها، چه ترکها و چه کشورهای خلیج. هر کس خیال میکند میتواند این بازی را مدیریت کند و بر دستنشاندههایش و مسیرهایشان حکم براند در توهم و اشتباه است.
الاخبار: آیا ارتش سوریه و عراق در مورد رشد داعش مسئولیت ندارند؟ و این که به صورت زودهنگام با آن به مقابله برنخاستند؟
سید حسن نصرالله: نمیشود سوریه را سرزنش کرد چون از ابتدا فارغ از نامها و عناوین به مقابله با گروههای مسلح برخاست.
الاخبار: آیا ارتش سوریه در یک برهه نسبت به داعش بیطرف نبود؟
سید حسن نصرالله: در آن دوره ارتش سوریه و داعش نقطهی تماس نداشتند. در مورد عراق بحث زیاد است. حوادث موصل بسیار خطرناک بود و البته نتیجهی دلاوری داعش نبود اگرنه چرا خزش داعش در بسیاری از مناطق به محض تلاش برخی نیروهای رسمی و مردمی عراق متوقف شد؟
الاخبار: به نظرتان خزش به سمت بغداد متوقف شده است؟
سید حسن نصرالله: بر اساس اطلاعات بنده تا حد زیادی بله.
الاخبار: نظر شما دربارهی ظهور رسانهای ابوبکر بغدادی چیست؟
سید حسن نصرالله: سیاست او آن نبود که در رسانهها ظاهر شود اما فکر میکنم در رسانه حضور یافت تا یک مشکل فقهی را درمان کند چون وقتی داعش بحث خلافتش را طرح کرد میان علمای اهل سنت در جهان اسلام بحث شد که چگونه ممکن است با کسی بیعت کنیم که نام و هویتش را نمیدانیم و هیچ اطلاعاتی دربارهاش نداریم؟ چون نمیشود با فرد مجهول بیعت کرد. باید با فرد معلوم بیعت کنیم. او مجبور شد ظاهر شود تا معلوم باشد و باب بیعت باز شود. این موضوع به مدیریت و جنبششان ربط داشت.
اما این که خود را قریشی اعلام کرده است چون حدیثی وجود دارد که میگوید امامان از قریش هستند و بر اساس مذاهب فقهی خلیفه باید از قریش باشد در حالی که اینها فرمانروای کشور از جمله پادشاه، امیر یا رئیس جمهور را خلیفهی مسلمانان نمیدانند. خلیفهی مسلمانان باید قریشی باشد و چون پروژهی ابوبکر بغدادی خلافت است باید به آنها بگوید من از قریش هستم تا بیعت با او صحیح باشد. او میخواهد بگوید من قریشی و از اهل بیت هستم چون موضوع اهل بیت در میان شیعیان و اهل سنت تأثیری شاخص دارد. سنیها اهل بیت را دوست دارند و به آنها احترام میگذارند و در این زمینه بحثی ندارند. یک طبقهی خاص وجود دارد که گاهی دربارهاش مغالطه صورت میگیرد. عبارت نواصب یا ناصبی یک اصطلاح شیعی نیست، اصطلاحی اسلامی است که علمای شیعه و اهل سنت برای کسانی به کار میبرند که بنای دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام) میگذارند، به آنها کینه میورزند، به آنها توهین میکنند و ناسزا میگویند. این یک اصطلاح شیعی نیست. کتابهای رجال اهل سنت را که به ارزیابی رجال میپردازد ببینید. میگویند فلانی ناصبی بود. اهل سنت این اصطلاح را به کار میبرند. پس نواصب یک مورد خاص هستند. کلیت اهل سنت به اهل بیت علاقهمندند و به آنها احترام میگذارند. این محبت از کشوری تا کشور دیگر تفاوت دارد. به این دلایل او میگوید من قریشی و از اهل بیت هستم. من نمیدانم آیا ادعایش راست است و آیا حسنی، حسینی یا قریشی است؟ الله اعلم.
[بخش ششم]
الاخبار: آیا حزب الله خود را مسئول شیعیان عرب اعم از دوازدهامامیها، اسماعیلیها، علویان و… میداند؟
سید حسن نصرالله: افرادی به صورت مستمر میخواهند ما به این تعریف تن دهیم. حزب الله در داخل کشور و منطقه یک نیروی مقاومت ضد اسرائیلی است که در این نبرد، دستاوردها و پیروزیهای بزرگی نیز رقم زده. برای دولتهای عربی و همهی نیروهای سیاسی نیز روشن است که حزب الله اگر نگوییم جدیترین حد اقل یکی از جدیترین نیروهایی است که مقابله با پروژهی صهیونیسم را وظیفهی خود میدانند.
در نتیجه در پیوند میان حزب الله و نبرد با دشمن اسرائیلی و وقایع میدانی داخل فلسطین بحثی نیست. به همین دلیل وقتی تحولات منطقه پیش آمد سعی کردند در همهی عرصهها از این بهره ببرند. در مصر چون شیعه و سنی وجود ندارد، نبرد را نبرد نظام و مخالفان خواندند. در لیبی و تونس هم همینطور. اما در عراق سراغ تحریک فرقهای و مذهبی رفتند. کشورها و رسانههایی که عراق را حتی در زمان اشغال آمریکا و پس از عقبنشینی آمریکاییها به ورطهی چنین تحریکهایی غلتاندند شناختهشدهاند. وقتی حوادث سوریه پیش آمد نیز نبرد را به یک نبرد فرقهای و مذهبی بدل کردند و از آن برای بسیج، تحریک، سخنرانی و جذب جنگجو از همهی جهان بهره بردند.
اما حزب الله وقتی در میدان نبردی کمکی میکند، محاسباتش مذهبی نیست بلکه بر مبنای چیزی است که ما آن را نبرد و پروژهی امت و منافع میهنها و ملتهایمان مینامیم. مثلا هنگام اشغال عراق توسط آمریکاییها بخش عظیمی از مردم عراق به واسطهی ظلمهای صدام حسین به ملت و جنگهای پیاپی و محاصره، نظر مساعدی نسبت به مقاومت نداشتند و این طبیعی بود چون مردم به ستوه آمده بودند. اما بنده این مطلب را در حالی بیان میکنم که دیگر پنهان نیست. چه کسانی همهی گفتمان سیاسی و توان رسانهای و روابط و تماسهایشان را از روز اول [علیه اشغال عراق] به کار بستند؟ و سپس به رابطهی میدانی با مقاومت عراق مخصوصا در حوزهی شیعیان پرداختند؟ حزب الله در جهت همراهی با فضای شیعه وارد نشد بلکه وارد شد تا از هر راه ممکنی در برابر اشغال عراق توسط آمریکا مقاومت کند. مقاومت عراق شکل گرفت و بخش عمدهای از آن داخل پرانتز شیعه بود یعنی گروههای مقاومتی که دست به عملیات میزدند فرزندان شیعهی عراق بودند. از تعداد زیادی از این عملیاتها فیلمبرداری و عکسبرداری شد ولی ماهوارههای عربی الجزیره، العربیه و… نپذیرفتند آنها را پخش کنند. عجیب است؟ چرا؟ چون اینها نمیخواهند -قاعدتا این اتهام علیه اهل سنت نیست بلکه علیه بعضی نظامهاست- وجود مقاومتی شیعه مرتبط با مقاومت عراق را به رسمیت بشناسند.
پس از ابتدا در زمینهی عراق، سوریه و لبنان سراغ تحریک مذهبی رفتند. اصرار دارند که مقاومت لبنان شیعه است. ما به آنها میگوییم این مقاومت لبنانی و ملی و متعلق به همهی لبنانیهاست. تصادفا شیعیان در مرزهای رژیم دشمن حضور داشتند و به همین دلیل مبارزه میکنند اما آنها اصرار دارند ما یک مقاومت شیعه، ایرانی و… هستیم. هر کس میخواهد همچنان این تعریف را ارائه کند مختار است. ما از ابتدا اصرار داشتیم که حضورمان در سوریه مبنای فرقهای ندارد و کمکمان به مقاومت عراق نیز مبنای غیرفرقهای داشت. همچنین ما به حماس، جهاد و گروههای فلسطینی در حالی کمک کردیم که اهل سنت هستند. مدام میخواهند همکاریهای فلسطینی ما را بپوشانند تا به ما جنبهی فرقهای و مذهبی بدهند. ما میگوییم: هر جا دفاع از فلسطین، خط مقاومت و مردم وجود داشته باشد و ما بتوانیم حضور داشته باشیم و کمکی بکنیم خواهیم کرد. اگر حزب الله برای دفاع از خانواده، ملت و قضیهی امتش اراده و آمادگی دارد، جنایت و گناه نکرده است. باید از بقیه پرسیده شود چرا مسئولیتشان را بر عهده نمیگیرند و دفاع نمیکنند؟
اگر حزب الله در القصیر و قلمون نجنگیده بود نبرد اخیر فقط در عرسال پیش نمیآمد بلکه بقاع از دست رفته بود و آنها به جبل، عکار و ساحل رسیده بودند و نبرد در بیروت و جنوب رخ میداد. این قطعی است. شهید دادن برای حفظ این نفوس، نوامیس، خونها و اموال یک واجب عقلی، دینی، شرعی، اخلاقی، ملی و بشری است.
الاخبار: گفتید که حزب الله یک وضعیت است و نه حزب و در نتیجه در شرایط فعلی نمود کل شیعه است. شیعیان در هنگام آسایش احتمالا با مقاومت هستند ولی ممکن است در موضوع توسعه، شهرداریها یا پارلمان مخالف حزب الله باشند. در هر حال حزب الله متهم است که بر شیعیان سلطه دارد.
سید حسن نصرالله: من نمیتوانم به این تعریف تن بدهم ولی در هر صورت این نتیجه، طبیعی است. حزب الله یک مجموعهی انسانی است. یک عرصه برای جانفشانی وجود دارد که حزب الله در آن فعالیت میکند به همین دلیل این امکان وجود دارد که شاهد باشید همهی مردم ذیل عنوان مقاومت طرفدارش هستند اما وقتی به عرصههای دیگر میروید شاید این موضوع به اندازهی عرصهی مقاومت برای مردم روشن نباشد. کسانی که در عرصههای دیگر کار میکنند احیانا مرتکب اشتباهاتی میشوند. تفاوت اینجاست که در بعضی عرصههای مشخص کاری اشتباهها بروز میکند اما در بعضی عرصههای دیگر افراد احیانا مرتکب اشتباهاتی میشوند که مردم نمیبینندشان. در هر صورت سخت است که یک مجموعهی انسانی احتمالا با نام حزب یا جریان وجود داشته باشد که در همهی حوزهها کار کند و همهی مردم را نیز راضی نگه دارد یا نمود آمال و آرزوها و توقعات همهی مردم باشد.
حزب الله در زمینهی اخلاق، جدیت، تعهد و وفاداری ویژگیهای زیادی دارد اما اینها هم انسانند و امکانات و تواناییهایشان محدود است؛ حتی با وجود این که در بسیاری از عرصهها ما اصرار داریم سازماندهی کنیم و تنوع ببخشیم و بهتنهایی مسئولیت را بر عهده نگیریم. مثلا در شهرداریها. بسیاری از شهردارها هستند که نمیتوانم بگویم پیامدهای تجربهشان حتی اگر موفق باشند بر عهدهی حزب الله قرار میگیرد. شاید دلیل موفقیتها بیش از تکیه بر برنامهریزی، مربوط به ویژگیهای شخصی باشد. در موضوع شهرداریها سنتها و عادتهایی وجود دارد که حتی حزب الله نتوانست از آنها خارج شود؛ منظورم نمایندگی عشیرهای است. شما حتی شورای شهرهایی را که به ظاهر در اختیار حزب الله هستند نمیتوانید سازمانهای حزب الله بنامید. به همین دلیل در این زمینه انسان دائما نیازمند تحول است. همچنین رفتار، اعتقادات و ذائقهی افراد و مسئولان در هر منطقه و شخص متفاوت است. همهی اینها مؤثرند. میماند موضوع مقاومت. بنده هوادار این ایده هستم که حتی اگر مردم تفکیک قائل شوند مشکلی نیست. قاعدتا منظورم تفکیک کامل نیست. شاید کسی بگوید: من در موضوع مقاومت همراه حزب الله هستم اما در موضوع شهرداری، فلان کرسی وزرات یا موضعگیری دربارهی فلان قانون همراهشان نیستم. این طبیعی است. یک بار بنده گفتم میان مقاومت به عنوان مقاومت و یک قضیهی حق با موضع یا اختلاف با حزب دربارهی فلان فرد منتخب و فلان تجمع دانشجویی و حتی موضوع ریاست جمهوری تفاوت قائل شوید. شاید دربارهی پروندههای دیگر اختلاف نظر داشته باشیم اما مگر میتوانیم به گونهای عمل کنیم که اختلافاتمان با مردم یا نیروهای سیاسی در زمینهی مقاومت بروز نیابد؟
الاخبار: بعضی از مردم احساس میکنند با وجود این که شهید داده میشود اما کسی قدردانی نمیکند و این موضوع این سؤال را ایجاد میکند که آیا ارزشش را دارد؟
سید حسن نصرالله: حتی در عراق نیز مانند لبنان کسانی این سؤال را میپرسند. میپرسند چه چیزی حزب الله را به سوریه کشانده است؟ با ما در مورد جنبههای مختلف موضوع و دلایلش بحث میکنند. پس از حوادث عراق نگاه ما را تأیید کردند. امروز چه در عراق و چه در سوریه فضای مردم در حال تغییر است و فضای مردم برای ما مهم است. تشکرهای بسیاری به بنده میرسد.
الاخبار: از سوی مردم یا سیاستمداران؟
سید حسن نصرالله: این موضوع به سیاستمداران ربطی ندارد. مردم جامعهی ما این نبرد را درک میکنند و در محیطهای دیگر نیز این درک و احساس خطر در حال رشد و توسعه است. نامههای بسیار مهمی به بنده رسید. بعضی از مردم از صحبت در رسانهها خودداری میکنند. البته مطمئن باشید اهالی سیاست هر قدر هم جلو برویم راضی نمیشوند و اذعان نمیکنند. متأسفانه بعضی از سیاستمداران گرفتار دشمنی ذاتی شدهاند. دیگر اهمیتی ندارد که کارهای ما صحیح است یا نه. در بعضی دورهها برخی جناحهای بین المللی و منطقهای بعضی گروههای دنبالهروشان را مأمور به مخالفورزی با ما میکردند اما دشمنی اینها تا جایی استحکام پیدا کرده است که امروز جناحهای حامیشان به آنها تذکر میدهند که اولویتها تغییر کرده است. راه حلی برای این افراد وجود ندارد.
الاخبار: آیا سوریه میتواند با دادن مجوز بازگشت، به صورت جدی به درمان پروندهی آوارگان کمک کند؟
سید حسن نصرالله: مشکل اینجاست که آیا آوارگان میخواهند برگردند؟ اگر بخواهند همهی ما آمادهی یاریشان هستیم. بعضیها میتوانند برگردند و در امنیت زندگی کنند. مناطقی در حومهی دمشق، قلمون، حمص و… وجود دارد که گروههای مسلح سه سال با حکومت جنگیدند سپس وارد سازش شدند و امروز هیچ کس به کارشان کاری ندارد. اینها کسانی بودند که میجنگیدند تا چه رسد به کسی که فرار کرده است. پس بگذارید به دنبال دلایل واقعی پناهندگی بعضیها مخصوصا به لبنان بگردیم. این اولا نیازمند ارادهی جدی آوارگان است و ثانیا تصمیمگیری برخی نیروهای سیاسی در جهت توقف بهکارگیری پناهندگان علیه نظام در سطح بشری، اخلاقی، امنیتی و سیاسی. اینها جنگجویان را تشویق میکنند که خانوادههایشان را به لبنان بیاورند تا برای جنگ در آن سمت خیالشان راحت باشد. در همین زمینه تأکید میکنم بعضی گروههای مسلح در برخی مناطق سوریه همچنان از حمایتهای مالی و تسلیحاتی و هماهنگی، توجه و جهتدهی لبنانی برخوردارند. قاعدتا دور از رسانهها. این موضوع تداوم دارد و هیچ چیز تغییر نکرده است. باید تصمیم سیاسی برای بهکارگیری آوارگان وجود نداشته باشد و سپس باب همکاری با دولت سوریه برای بازگشتشان به کشورشان فراهم شود. تا جایی که بنده با خبرم سوریه برای همکاری در این زمینه بسیار آمادگی دارد.
الاخبار: آیا مشارکتتان در جنگ سوریه موجب ضعف مادی و بشری حزب شده است؟ و تا کجا میشود این ابتلا را تحمل کرد؟
سید حسن نصرالله: اینکه گفته شود موجب ضعف شده نوعی مبالغه است اما در هر صورت قربانیهای حزب در سوریه از ابتدای ورودش تا امروز بسیار کمتر از میزان قابل پیشبینی و هزینههایی است که اگر حزب الله وارد سوریه نمیشد حزب و همهی لبنانیها باید در آینده میپرداختند.
الاخبار: آیا جنگ در سوریه از تاکتیکهایی پرده برداشت که حزب الله برای غافلگیر کردن اسرائیل کنار گذاشته بود؟
سید حسن نصرالله: قاعدتا آنچه برای اسرائیل آماده شده با نبردی که علیه گروههای مسلح انجام میدهیم متفاوت است در نتیجه فکر نمیکنم چیزی وجود داشته باشد که حزب الله آن را برای نبرد با اسرائیل آماده و پنهان کرده بود اما برملا شد. حتی برعکس، یکی از نتایج جانبی -که قاعدتا دلیل رفتن به سوریه نبود- این است که این نبرد تجربه و شناختی از افقهای گستردهی هجومی و دفاعی در اختیار ما گذاشت که میشود در هر نبردی در آینده علیه دشمن به کارشان بست. اسرائیل با دقت تجربهی حزب الله را در سوریه دنبال میکند. در بحثهای اسرائیلی بسیار مطرح شده است که آیا حزب الله میتواند درسها و چکیدههایی از تجربهی قصیر و قلمون را در نبرد [آزادسازی] الجلیل به کار ببندد؟ نبرد سوریه گاهی مزیتهای ویژهای را برای نبرد با دشمن اسرائیلی در اختیار ما گذاشت و چیزی که شاید در نبرد با دشمن مفید میبود از دست ما نرفت.
الاخبار: آیا در سوریه با اسرائیل برخورد داشتید؟
سید حسن نصرالله: به صورت مستقیم نه.
الاخبار: آیا حضور حزب الله در سوریه به اهالی جولان برای راهاندازی جنبش مقاومت مردمی کمک کرد؟
سید حسن نصرالله: این به ارادهی خودشان بر میگردد. وقتی دربارهی مقاومت در هر منطقهای صحبت میکنید، اگر اهالی منطقه و ساکنان محلی همان سرزمین ارادهی مقاومت داشته باشند شما میتوانید به آنها کمک کنید. سال ۱۹۸۲ ایرانیها یا سوریها نیامدند در لبنان بجنگند. لبنانیها ارادهی جنگ برای آزادسازی خاکشان را داشتند و آن وقت کمک معنا پیدا کرد.
الاخبار: قبل و بعد از حادثهی مین در شبعا، عملیاتهای بسیاری در جولان رخ داد. آیا حزب الله با این عملیاتها ارتباطی داشت؟
سید حسن نصرالله: تا جایی که بنده میدانم آنجا یک تشکل واقعی وجود دارد. تشکلی مردمی که تعبیر نوعی اراده است و آنها هستند که عملیات میکنند نه ما.
الاخبار: آیا این درست است که شما در برههی گذشته با مخالفان سوری دیدارهایی داشتید و بعضی از آنها مواضعشان را تغییر دادند؟
سید حسن نصرالله: دلیلی وجود ندارد افرادی که با آنها دیدار کردم مواضعشان را تغییر دهند. میتوانم بگویم آنها موضع ما را درک کردند.
الاخبار: آیا شما میان مخالفان سوریه تمایز قائلید؟
سید حسن نصرالله: در شرایط فعلی مخالفان خارجی عملا داخل سوریه حضور ندارند. اصلا به نظر بنده از ابتدا هم حضور و تأثیری داخل سوریه نداشتند. اینها تعدادی شخصیت سیاسی، فرهنگی یا فکری بودند که در چهارچوب یک پروژهی سیاسی معین گردآوری شدند و اکثرشان مقیم سفارتخانه و هتلها هستند و همچنان هم وضعشان همین است. این فقط ارزیابی من نیست، ارزیابی خودشان است. شخصیتهای بزرگ به اصطلاح ائتلاف ملی معارض این را در جلساتشان با دوستان لبنانیشان میگویند. میگویند اینها صحبت میکنند، جلسه میگذارند و بیانیه میدهند و سفارتها و کشورها و کسانی که به اصطلاح دوستان سوریه نامیده میشوند آنها را بیش از پیش دچار تفرقه میکنند. واقعیت مخالفان خارجی این است.
به همین دلیل میپرسم جایگاه مخالفان خارجی امروز در معادلهی سیاسی و میدانی کجاست؟ دیگر هیچ ارزش و تأثیری ندارند. گروههای مسلح بر میادین مسلطند. حتی جیش الحر دیگر ارتش نیست بلکه تجمیعی از گروههای مسلح متشتت است که گاهی با هم هماهنگند و بسیاری مواقع در حال نبرد بر سر غنائم، پستهای بازرسی و گذرگاههای مرزی. در عمل امروز بخش اصلی میدان در اختیار داعش است و بخش کمتری در اختیار النصره و بخشی در اختیار آنچه در گردآوری اخیر جبههی اسلامیه نامیده شد.
اما صحبت دربارهی گروههای مردمی، سکولار و مدنی بیمعنی است. نمیخواهم به سخن اوباما استناد کنم اما او اینها را میشناسد. سفیر آمریکا بخش عظیمی از این مخالفان را مدیریت میکند. واقعیت مخالفان امروز این است: از گروههای مسلحی تشکیل شدهاند که اکثرا تندرو هستند و با یکدیگر میجنگند. واقعیت به اینجا کشیده است. به همین دلیل حتی اگر بخواهیم به دنبال نیروهای سیاسی مشخصی در میان مخالفان بگردیم تا با آنها تفاهم یا گفت و گو کنیم، نخواهیم یافت.
[بخش هفتم]
الاخبار: قدرت خطابهی سید حسن نصرالله از همان آغاز تحصیل علوم دینی در نجف، برجسته بود. در طول سالها و مسئولیتها، تواناییاش در سخنرانی بسیاری را شگفتزده کرد و اسرائیلیان این را موضوع بحث و تحلیل قرار دادند. رهبر مقاومت سخنرانیهای آتشینش را چگونه آماده میکند؟ و راز این سخنرانیها چیست؟
الاخبار: سخنرانی کردن را دوست دارید؟
سید حسن نصرالله: نمیتوانم بگویم دوست ندارم سخنرانی کنم. ما روحانی هستیم و این بخشی از کار ماست. در دههی هشتاد [میلادی] هر شب یک سخنرانی میکردم؛ در حی السلم، در اوزاعی، در بیروت، در شیاح. بله، دوست دارم سخنرانی کنم مخصوصا چون چیزی برای گفتن دارم.
الاخبار: اما به نظر میرسد این اواخر حضور و سخنرانیهایتان را [از قبل] تدوین میکنید.
سید حسن نصرالله: پس از سال ۲۰۰۶ هر کلمه، جمله و بروزی حساب خودش را پیدا کرد. نسبت به سخنرانیها موضعگیری میشود و هر کدام پیامدهایی دارد. سخنرانیها کاملا رصد میشود و دوست و دشمن آن را پیگیری میکنند. در نتیجه بنده در موضع مسئولیت خطیرتر و بزرگتری قرار گرفتهام. میزان توقعها تغییر کرده است. دیگر به سلیقهی من بستگی ندارد که سخنرانی را دوست دارم یا نه. موضوع دیگر شخصی نیست. من وظیفه پیدا کردهام اشتباهاتم را کم کنم. در هر صورت هیچ کدام از ما معصوم نیست.
الاخبار: چه کسی زمان حضور و سخنرانی شما را مشخص میکند؟
سید حسن نصرالله: در حزب الله تصمیمی وجود ندارد که فلانی در هر بازهی زمانی مشخص سخنرانی بکند یا نکند. این از اختیارات دبیرکل است. این را که سخنرانی یا عدم سخنرانی به مصلحت است، خودم تشخیص میدهم. گاهی برادران پیشنهاداتی میدهند که الآن خوب است یک سخنرانی داشته باشیم اما این موضوع جزء اختیارات بنده است و به ذائقه و خواست من بستگی دارد.
الاخبار: این برداشت وجود دارد که سخنرانیهای شما نیازی به آماده کردن ندارد. شما روی صحنه میآیید و هر چه در نظر دارید میگویید.
سید حسن نصرالله: نه، این طور نیست. این طور نیست که من بیایم و بدون ضابطه و بحث با برادران، هر چه میخواهم بگویم. مخصوصا در زمینهی سخنرانیهای حساس که در آنها موضعگیری میشود. در هر صورت اینجا چیزی هست که به اصل ترکیب حزب الله مرتبط است. دبیر کل حزب الله، رهبر و تصمیمگیر حزب الله نیست. تصمیمات سیاسی اصولا در شورای تصمیمگیری گرفته میشود. شوراست که خطوط کلی را مشخص و مواضع و تصمیمات اصلی را اتخاذ میکند. قاعدتا دبیرکل سهم بهسزایی در تصمیمگیری دارد اما تصمیمگیر، او نیست.
مثلا اگر الآن من یک کنفرانس خبری سیاسی بگیرم، آن کسی که مشخص میکند آیا ما خواستار انتخابات پارلمان هستیم یا تمدید مدت پارلمان را میپذیریم یا مثلا کسی که تصمیم ورود به نبرد القصیر را میگیرد، من نیستم. اینها تصمیمات دبیرکل است؟ نه، تصمیمات شورای حزب الله است. حتی اعلان یک موضوع، تصمیم شوراست. چیزی که باقی میماند چگونگی بیان این موضع، دلایل، منطق بیان، زبان و ادبیات است. در زمینهی جهادی هم همین طور. مثلا در گذشته وقتی تهدیدهای اسرائیلی مطرح میشد بنده با برادران جهادی در مورد چگونگی واکنش بحث میکردم و میپرسیدم آیا الآن وقت مناسبی برای مطرح کردن این معادله است یا آن را بگذاریم برای بعد؟
الاخبار: مثل معادلهی چند ساختمان در تل آویو در مقابل هر ساختمان در ضاحیه؟
سید حسن نصرالله: یا مثلا معادلهی فرودگاه بن گوریون یا معادلهی دریا. بنده با برادران بحث میکنم. در مورد اساس معادلهای که در اختیار داریم صحبت میکنیم.
الاخبار: منظورتان از معادلهای که در اختیار داریم چیست؟
سید حسن نصرالله: یعنی ما در مورد چیزی که وجود ندارد حرف نمیزنیم. اینجا به این نکته اشاره میکنم که جنگ روانی در مکتب حزب الله مبتنی بر صداقت است. در جنگ روانی این امکان برای شما وجود دارد که مبالغه کنید و جو بسازید ولی باید صداقت را حفظ کنیم. من اگر حزب الله توان این کار را نداشته باشد نمیتوانم بگویم اگر بیروت را زدید تل آویو را میزنیم. غیر ممکن است چون اولا نتیجهی جنگ شکست خواهد بود و ثانیا مقاومت لبنان بر این صداقت اصرار دارد و آن را با انباشت تجربه و تخصص جا انداخته است تا جایی که ارتش، دولت، احزاب و مردم اسرائیلی میگویند ما حرفهای فلانی یا فلان طرف را باور میکنیم ولی حرفهای بسیاری افراد را در جهان عرب باور نمیکنیم.
الاخبار: غیر از معادلات نظامی، آیا سخنرانیهای دیگر را هم از قبل آماده و دربارهشان بحث میکنید؟
سید حسن نصرالله: بله، این هم گاهی رخ میدهد. گاهی برادران مرتبط با سیاست جمع میشوند و مجموعهای از موضوعات را ارائه میکنند که باید در یک سخنرانی مشخص به آنها واکنش نشان داده شود.
الاخبار: تصور مردم متفاوت است. حتی افرادی وجود دارند که میان شما و حزب الله تفاوت قائل میشوند.
سید حسن نصرالله: مردم به زعیم، رهبر و نماد عادت دارند. حتی اینجا وقتی ما به آنها گفتیم در حزب الله ساز و کارهای تصمیمگیری و طرفهای برنامهریزی وجود دارند و دبیرکل یکی از اعضای مجموعه است بعضی از مردم باور نمیکنند چون ذائقهی عربی و شرقی به زعیم، رهبر و قهرمان عادت دارد. این نیاز به توضیح دارد. داخل حزب الله این شناختهشده است که ساز و کارهای تصمیمگیری چیست و طرفهای تصمیمگیر کدامند. وقتی میگویم تصمیم، هر تصمیم سطحی دارد. داخل حزب این شناختهشده است اما خارج حزب و به دلیل رابطه و محبتی که با مردم شکل میگیرد، مردم تأثیر میپذیرند. چه این که ماهیت، روش، ادبیات، فرمول و زبان سخنرانی نیز در این میان نقش دارد. بدون شک حزب الله در کارنامهاش ادبیاتی را ارائه کرد که قبل از آن در فعالیتهای مقاومت وجود نداشت. جنگ جولای به تعمیق این ادبیات کمک کرد. به همین دلیل میبینیم امروز بخش زیادی از این ادبیات در جنگ غزه وجود دارد؛ با وجود این که کارنامهی آنها خصوصیات و ویژگیهای خود را دارد و ادبیاتش متفاوت است اما به طور کلی نزدیکند.
الاخبار: وقتی سخنرانی را آماده میکنید آیا ولو به صورت اولیه روی روند آن کار میکنید؟ این که کجا صدا یا انگشتتان را بالا ببرید چون بالا بردن انگشتتان موضوع تفسیرهای مختلف قرار میگیرد. یا این که این موضوع به صورت بداهه و به میزان ارتباط با مخاطبان صورت میگیرد؟
سید حسن نصرالله: بالا یا پایین بردن صدا که قاعدتا عمدی است. موضوع به ماهیت مناسبت و مخاطبان مربوط است. چیزی را که باید با صدای بلند گفت نمیشود با صدای کوتاه گفت. برعکسش نیز هست. هر وضعیتی سخن، حالت، صدا و حالت انگشت خود را دارد.
الاخبار: آیا بالا بردن انگشتتان عمدی است؟
سید حسن نصرالله: در گذشته یک موضوع معمولی بود اما وقتی دیگران دربارهی این موضوع صحبت کردند من نیز این را وارد محاسبات کردم و برای این که کی انگشتم را بالا ببرم تصمیم میگیرم.
الاخبار: آیا بعدا سخنرانی خودتان را نگاه میکنید؟
سید حسن نصرالله: نه، مگر بخشهایی از سخنرانی که در اخبار پخش شود. اما این که نوار سخنرانی را بگیرم و نگاه کنم، نه ولی گروهی از برادران و دوستان هستند که نکات مثبت و منفی را از لحاظ قالب و محتوا به من میدهند و معمولا به این نکات توجه میکنم.
الاخبار: آیا برای سخنرانی یا فرماندهی آموزش دیدهاید؟
سید حسن نصرالله: بعضی گزارشهای اسرائیلی را خواندم که گفته بودند من احتمالا آموزشهای متنوعی در زمینهی مدیریت جنگ روانی دیدهام یا این ویژگی را به صورت فطری و غریزی دارم. واقعیت این است که من هیچ آموزشی در زمینهی جنگ روانی، مدیریت و فرماندهی ندیدهام. من و برادرانم این ویژگی را در نتیجهی تراکم تجربه به دست آوردیم.
الاخبار: در مورد اندازهی اطلاعاتی که در طول سخنرانی ارائه میکنید نیز همین طور؟
سید حسن نصرالله: بله، همهی اینها حاصل تجربه، تراکم و بحث است. وقتی یک نفر پیگیر، درگیر مدیریت، داخل بازی و از اطلاعات کامل برخوردار باشد و به طور مداوم در بحث دربارهی مواضع مناسب یا نامناسب، حرف مناسب برای گفتن به دشمن، چیزهایی که خوب است دوستان بدانند، چیزهایی که باید پنهان شود و چیزهایی که باید علنی شوند حضور داشته باشد آن وقت میفهمد اندازهی اطلاعاتی که باید بدهد چقدر است.
الاخبار: آیا محتوای سخنرانیتان را از قبل آماده میکنید؟
سید حسن نصرالله: بله، در اکثر اوقات آماده میکنم و موضوعات را روی کاغذهایی مینویسم که در طول سخنرانی رو به رویم میگذارم. احترام به مردم اقتضا میکند که سخنران خود را آماده کند. همچنین اصرار دارم موضوعات در یک زمینه یا با هم متناسب باشند. همچنین وقتی به لحاظ سیاسی مجبور باشم، سخنرانی را به چند بخش تقسیم میکنم اما در زمینهی دینی حتی اگر سخنرانیام چهل و پنج دقیقه یا یک ساعت باشد به یک موضوع میپردازم و روی آن تمرکز میکنم. در هر صورت در میانهی سخنرانی «الکلام یجر الکلام» میشود، اندیشهها واکنش میدهند و حاضران شیوهی سخنرانی را به تو تحمیل میکنند.
الاخبار: چطور؟
سید حسن نصرالله: من سه حالت را تجربه کردهام. یا بین مردم صحبت میکنم، یا از طریق ویدئوکنفرانس با حضور مردم و یا از طریق ویدئوکنفرانس بدون حضور مردم. وقتی پیام تلویزیونی میدهم جلوی دوربین مینشینم و مردم فرضی هستند. آنها رو به روی تلویزیون نشستهاند و پیام را میشنوند و این حالت با وقتی مردم در محل سخنرانیام حضور دارند متفاوت است چون در آن حالت اگرچه در میانشان نیستم اما آنها را میبینم و از آنها تأثیر میگیرم.
الاخبار: مثل اولین سخنرانیتان پس از جنگ جولای در جشن پیروزی ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۶ که فضا بسیار عاطفی بود.
سید حسن نصرالله: بله، من این را حس کردم. شخصیتهای سیاسی را میدیدم که احساساتی شده بودند و گریه میکردند ولی من تقریبا توانستم جلوی خودم را بگیرم.
الاخبار: عبارت مشهور «شریفترین مردم» را که آن روز گفتید از قبل نوشته بودید؟
سید حسن نصرالله: آن روز این عبارت در متن نبود. بسیاری از ایدهها در میانهی سخنرانی به ذهن فرد میرسد و اهمیت سخنرانی میان مردم همین است. اما آن طور که یادم میآید در نامهای که در میانهی جنگ به مجاهدان نوشتم، بخشی نیز خطاب به مردم بود که زیاد به آن پرداخته نشد و گمان میکنم این تعبیر در آن بخش بود.
الاخبار: گفته میشود که ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۶ در لحظات آخر شما شخصا تصمیم گرفتید در مراسم حاضر شوید؟
سید حسن نصرالله: بله، در مورد حضور علنی یا ویدئوکنفرانسی بنده بحث وجود داشت. در نهایت موضوع به بنده و حاج عماد مغنیه سپرده شد. ما با هم در ساختمان مجاور محل جشن بودیم و در نیم ساعت آخر تصمیم نهایی را گرفتیم. حاج عماد میخواست جنبهی امنیتی را غالب کند و بحثی طولانی بین من و او صورت گرفت. در واقع من بودم که تصمیم حضور علنی را گرفتم و اگر آن روز اتفاقی میافتاد مسئولیتش بر عهدهی من بود. به حاج عماد گفتم چیزی بر عهدهی تو نیست و با توکل بر خدای سبحان آغاز کردیم.
الاخبار: شما بر اساس چه محاسباتی این تصمیم را گرفتید؟
سید حسن نصر الله: برای من روشن بود که سخنرانی از طریق ویدئوکنفرانس در آن جشن و با چنان حضور عظیمی مایهی دلسردی مردم خواهد شد. من از طریق تلویزیون مراحل آمادهسازی را دنبال میکردم. دیده بودم که مردم از بقاع و جنوب پیاده آمده بودند. از سوی دیگر، در اهمیت حضور علنی به لحاظ جنگ روانی بحثی نیست. به عبارتی محاسبات من سیاسی، روحی، اخلاقی، عاطفی و مردمی بود ولی به لحاظ امنیتی درک میکردم که وقتی پشت تریبون بروم احتمال دارد تریبون را با موشک بزنند. احتمال ۷۰ یا ۸۰ درصد نبود اما قابل توجه بود. یادم هست آن روز با حاج عماد توافق کردیم که یک ربع یا بیست دقیقه صحبت کنم ولی من از این زمان عبور کردم و حاج عماد مدام به من کاغذ میداد که تمام شد بیا پایین، تمام شد بیا پایین.
الاخبار: آیا بسنده کردن به بیست دقیقه سخنرانی به مدتی مربوط است که هواپیمای اسرائیلی برای رسیدن به آسمان آن منطقه نیاز دارد؟
سید حسن نصرالله: نه، منظور اختصار در حد امکان بود. این که آنها ۱۵ دقیقه وقت لازم دارند حرف دقیقی نیست.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران