بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، پیرامون آخرین تحولات لبنان و منطقه
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |خروج آمریکا از برجام و این فشار مدام بر ایران، تهدید به تحریم و تعقیب ایران و نفت ایران در سرتاسر جهان را باید ضمن پروژهای واحد ببینیم که پروژهی اصلی امروز آمریکاییها در منطقهی ما است و به زودی به آن اولویت داده میشود و نامش معاملهی قرن برای پاک کردن مسالهی فلسطین است.
بسم الله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین والصلات والسلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابي القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
من چند نکته برای عرض کردن دارم: چه دربارهی موضوعات داخلی لبنان و چه دربارهی حوادث منطقه و حوادثی که به گونهای به ما مربوط است. و چون تعداد این نکات زیاد است، من دربارهی هر موضوع انشاءالله تا حد امکان مختصر صحبت خواهم کرد.
اولین موضوع داخلی و نکتهی اول یا پروندهی اول: تشکیل دولت. برادران، اولا ما از ابتدا، یعنی بعد از انتخابات دائما همه را به تشکیل هرچه سریعتر دولت جدید دعوت میکردیم و همچنان هم میکنیم. دوست دارم توجهتان را به این نکته جلب کنم که این دعوت ما، آنچنان که برخی سیاسیون و تحلیلگران و نویسندگان میگویند ناشی از ترس ما از اوضاع منطقه نیست. اتفاقا برعکس، اگر کسی جایی روی تأثیر مشخصی ناشی از وضعیت منطقه بر تشکیل دولت لبنان حساب باز کرده باشد (ما نمیفهمیم که چطور و به هرحال ما این طور نمیاندیشیم) وقتش شده از این کار دست بردارند. مشخصا در حال متهم کردن نخستوزیر نیستم، بلکه منظورم دیگرانند. چراکه برعکس، تغییرات منطقهای همگی به نفع این خط و این محور [مقاومت] است؛ چه به عنوان مثال حوادث جنوب سوریه ـ که البته من کمی بعد وقتی دربارهی اوضاع منطقه حرف میزنم به این موضوع خواهم پرداخت ـ و چه به تحولاتی که در ساحل غربی یمن روی داد و ناکامی متجاوزان در فرودگاه، بندر، شهر و روستاهای حدیده را در پی داشت.
در هر حال وقتی ما خواهان تسریع تشکیل دولت میشویم این خواستهی ما بر اساس محاسبات، مصالح و نیازهای ملی است و اینکه نمیخواهیم اجازه بدهیم جای دولت خالی بماند و زمان برای رسیدگی به پروندههای ضروری نظیر پروندههای مرتبط با وضعیت اقتصادی و معیشتی از دست برود. حالا مدتی بعد کشور با بحران زباله و موضوع برق و ... اینها هم روبهرو خواهد بود. این را گفتم که همه چیز شفاف باشد و کسی خودش را با تحلیلهایی از این دست اذیت نکند.
دوم: به نظر بنده مشکل واقعیای که تا الان مانع تشکیل دولت شده، اسمش را میشود گذاشت: گم کردن معیارها. معیار چیست؟ باید معیار واحد و روشنی باشد که دولت بر اساس آن تشکیل شود. اگر چنین معیاری گذاشتیم و همه وظیفه داشتند به این معیار جاری و ساری پایبند باشند، در این صورت تشکیل دولت آسان خواهد شد. اما معیاری که قابلیت تکیه داشته باشد، چیست؟
الان در کشور گفته میشود برخی نیروهای سیاسی یا فراکسیونهای پارلمانی تعداد معینی وزیر میخواهند. همه میگویند معیار چیزی است که انتخابات پارلمانی مشخص کرده است. بسیار خوب: بگذارید سر این موضوع توافق کنیم که معیار، تعداد نمایندگانی است که انتخابات پارلمانی مشخص کرده است و آن وقت بر این اساس به یک معیار واحد تکیه کنیم. این معیار چه میتواند باشد؟ هر سه نماینده یک وزیر داشته باشند؟ هر چهار نماینده یک وزیر؟ هر پنج نماینده یک وزیر؟ هر شش نماینده یک وزیر داشته باشند؟ معیار چیست؟
چون آنچه الان در حال اجراست بر معیار واحدی تکیه ندارد. اینکه دارم میگویم تفسیر یا اعتراض نیست؛ دارم وضعیت موجود را توصیف میکنم. مثلا وقتی ما ـ با وجود اینکه ما از شمارش نمایندگان پرهیز داریم و حالا دوباره مجبوریم نمایندگانمان را بشماریم ـ دو فراکسیون «سازندگی و آزادسازی» و «وفاداری به مقاومت» ۳۰ نماینده داریم بنا را گذاشتهایم بر ۶ وزیر. خب: ۳۰ نماینده ۶ وزیر. اما [جای دیگری] ۲۰ نماینده انتظار داشتن ۷ وزیر دارد و همچنین ۱۵ نمایندهی دیگر ۶ وزیرمیخواهد. خب، معیار چیست؟ یک جا ۸ نماینده ۳ وزیر میخواهد، آنوقت یک جای دیگر ۸ نماینده اصلا حق ندارند وزیری داشته باشند! ۷ نماینده یک وزیر سهمشان است! چطور آخر؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟ معیار چیست؟
اولا اگر معیار، تعداد نمایندگانی است که انتخابات پارلمانی مشخص کرده، بسیار خب، پس باید بگویند معیار این است که هر ۴ نماینده، ۵ نماینده، ۶ نماینده [میشود یک وزیر]. نیروهای سیاسی یا فراکسیونهای پارلمانی بر چه اساسی باید تعداد وزرایشان را در دولت به دست بیاورند؟ این یکجور معیار است. اما اگر بگویند نه، معیار، حجم فراکسیونهای پارلمانی و تعداد نمایندگان نیست، بلکه معیار، نیروهای سیاسی و تعداد آرای کسبشدهی نمایندگان آنهاست ـ چون هنوز بر سر قانون انتخابات بحث و جدل هست که آیا به نمایندگی عادلانه و درستی منجر میشود یا نه ـ بسیار خب؛ اگر معیار این است، پس بنشینید بر سر اصل این موضع بحث کنیم و وقتی میخواهیم تعدادها را مشخص کنیم، تعداد آرای نمایندگانش و نیروهای سیاسی را ملاک عمل قرار بدهیم.
اما اگر نه، معیار، خواست خود گروههاست. اگر قصه نه قصهی نمایندههاست، نه تعداد نمایندگانی که در نتیجهی انتخابات حاصل شده، و نه نیروهای سیاسی و تعداد آرای مردمی و جایگاه حقیقی مردمی هرکدام، بلکه ملاک، خواست خود گروههاست، آن وقت ما هم میدانیم چطور باید سر موضوع بحث کنیم.
اگر موضوع، خواست خود گروهها، زورآزمایی، فریاد یا گرهاندازی بیش تر است، بگذارید ببینیم سرنوشت دولت میخواهد به چه سمتی برود.
نکتهی سوم در پروندهی دولت: نمیشود نام فرمولها، پیشنهادها و ایدههایی را که تا کنون مطرح است دولت وحدت ملی بگذاریم. ظاهرا ما باید حتی در نامگذاریهای دولتهای پیشین که میگفتیم دولت وحدت ملی نیز تجدید نظر کنیم. به این معنی که فراکسیونهای پارلمانی نادیده گرفته میشوند و حتی در پیشنویسهای تشکیل دولت به آنها اعتنا نمیشود یا مجموعههای قابل اعتنایی از نمایندگان، یا فرقهها، هرچند فرقههای کوچکی باشند نادیده گرفته میشوند. تا وقتی نظام ما یک نظام فرقهای است این همه اصرار برای دور نگه داشتن فرقهی علوی چیست؟ چرا برای دور نگه داشتن فرقهی سریانی اصرار میکنند؟
وقتی از دولت وحدت ملی حرف میزنیم باید همهی این جریانها را در دولت وارد کنیم تا شریک تصمیمگیریها باشند. بنابراین درست نیست اسم دولتها را وحدت ملی بگذاریم. بلکه باید بگوییم: دولتهای دارای نمایندگی مردمی، حزبی یا سیاسی گسترده. اما مطلقا درست نیست که اسمش را دولت وحدت ملی بگذاریم. اگر واقعا دولت وحدت ملی میخواهیم باید هرکسی که حق عضویت در آن را دارد، از این حق بهرهمند شود. پس این هم از نکتهی سوم. قاعدتا ما در موضوع تشکیل دولت همه را به تشکیل دولت وحدت ملی فرا میخوانیم و خواهان نمایندگیشدن کامل همه در آن هستیم.
دربارهی معیارها، ما همه را دعوت میکنیم به نتایجی که انتخابات پارلمانی مشخص کرده، دقیقا پایبند باشند. یک معیار در مورد همه، چه ما و چه جز ما، اجرا شود. ما در دو فراکسیون «سازندگی و آزادسازی» و «وفاداری به مقاومت» از روز اول به داشتن ۶ وزیر راضی شدیم و نشستیم به تماشا. در حالی که بحث بر سر تعداد وزرا هر روز دارد پیچیدهتر میشود. نه، اگر بنا نیست بر یک معیار واحد تکیه شود من از آن آدمهایی هستم که طی توافق با جناب نبیه بری ادعا خواهند کرد: ما ۳۰ نماینده داریم و خواهان سهم طبیعی و متناسبمان هستیم و حجم ما خیلی بیشتر از اینهاست: سهم ما ۶ وزیر نیست. من این را نمیگویم که اوضاع را پیچیده کنم، بلکه میخواهم دیگر جریانها را به آسانگیری و سرعت عمل و فروتنی و پیش راندن امور در مسیر درست و شایسته دعوت کنم.
یک نکته هم دربارهی تشکیل دولت بگویم و آن اینکه در بعضی از رسانهها و مقالات دیدم که میگویند فلان کشور ۱۲ وزیر دارد و فلان کشور ۲۰ تا و فلان کشور ۱۵ وزیر و... این مقایسه بیوجه است. چون آنجاها یا نظامشان نظام ریاستی است، یا حکومت توسط گروهی مشخص با اختیارات تعریفشده اداره میشود. ویژگی لبنان این است که دولتش به نوعی، صرف نظر از تعداد وزرایش، یک نیروی اجرایی یا اگر تعبیر درستی باشد شبیه مجلس فرماندهی کشور است. در نتیجه مشارکت دیگران در آن، ولو در قالب وزیران انتصابی رئیس جمهور [که نقش مشورتی دارند]، به معنی مشارکت در تصمیمات سیاسی است و اینکه حس میکند تأثیرگذار، حاضر و شریک است و این چیزی است که باید از وجود آن در کشورمان اطمینان حاصل کنیم. تنوع موجود در کشور، اجزای تشکیل دهندهی کشور و ترکیب کشور است که مدام ایجاب میکند به سمت دولتهای پرشمار برویم تا فرصت را برای نمایندگان همه یا حداقل برای فراگیرترین نمایندگان فراه میکند. در موضوع دولت به همین مقدار بسنده میکنم. چون نکاتی که بنا دارم به آنها بپردازم زیادند. بنابراین ما خواهان عجله هستیم و این خواستمان به خاطر مصالح ملی است. ما همگان را به تشکیل یک دولت وحدت ملی گسترده فرا میخوانیم که در آن علوی و سریانی و همهی مجموعههای پارلمانی و نیروهای سیاسی مشارکت داشته باشند و خواستار تکیه کردن بر معیارهای روشن و یگانه و مشخص در پرتو توجه به نتایجی هستیم که انتخابات پارلمانی برای هر طرف مشخص کرده است.
پروندهی دوم: پروندهی آوارگان سوری
اولا: از قبل عید فطر تاکنون بحثی در کشور درگرفته که در مواقعی حاد هم شد و نزدیک بود همچون بسیاری از مسائل سیاسی که در لبنان مطرح میشود، جنبهی فرقهای هم به خودش بگیرد. ما میگوییم نیازی به بحرانسازی و تندی در این پرونده نیست چون هیچ یک از نیروهای سیاسی یا مسئولان لبنان تابهحال ایدهی بازگرداندن اجباری یا بازگشت اجباری پناهندگان سوری را طرح نکرده است.
همه از بازگشت داوطلبانه و امن حرف میزنند. این چه اشکالی دارد؟ چرا میخواهند این را به مشکل تبدیل کنند؟ چرا میخواهیم موضوع را بیخود و بیجهت پیچیده کنیم؟ اگر آوارگانی وجود دارند که آمادهاند و بنا دارند به سوریه برگردند چرا ما میخواهیم پیچیدگی سازمان ملل و نمیدانم که و سازمانهای بینالمللی و شرایط منطقهای را نیز به آنها اضافه کنیم. چه نیازی به این کار هست؟ آوارگانی که با کمال میل و ارادهی خودشان خواهان بازگشت هستند و بازگشتشان امن و داوطلبانه خواهد بود برگردند. باید همهی امکانات بازگشت نیز به ایشان ارائه شود. ما مطلقا هیچ منطق و معنایی در پیچیده کردن این حرکت نمیبینیم. ثانیا: ما از خلال اطلاعات میدانیمان پی بردهایم ـ من نیامدهام از یک گروه سیاسی علیه گروه سیاسی دیگر پشتیبانی کنم. من دارم واقعیت را میگویم ـ بله در واقع طرفهای بینالمللی، سازمانهای بینالمللی و همین طور طرفهای داخلیای وجود دارند که آوارگان سوری را از بازگشت به کشورشان میترسانند و آنها را نگران و دغدغهمند میکنند و اطلاعات نادرستی به آنها میدهند. من تأکید دارم به آنها اطلاعات نادرست میدهند. بنابراین باید به این موضوع رسیدگی کرد تا از این کار دست بردارند. چون هر راهی جز بازگشت آوارگان سوری به کشورشان در واقع آزار و صدمه رساندن به آوارگان سوری و ملت سوریه و ملت لبنان و هر دو کشور است و همچنین خدمتی به منافع سیاسی یک جناح بین المللی، منطقهای یا داخلی به قیمت رنج مردم است. همین و بس. خیلی فرق میکند که آدم در یک چادر زندگی کند تا اینکه به خانه و زمین کشاورزی و مدرسه و روستا و بین مردم خودش برگردد. باید به این مردم کمک کنیم تا امکان چنین بازگشت آبرومندانهای برایشان فراهم شود.
ثالثا: من بنا دارم از طریق این سخنرانی یک چیز بگویم: ما در حزبالله، با وجود کندی یا مجموعهی از پیچیدگیهایی که بر سر راه رسیدگی به این پرونده وجود دارد و من الان قصد ورود به آن را ندارم، بر اساس روابط خوب و مستحکمی که با حکومت سوریه داریم و نیز به دلیل اینکه جزئی از وضع موجود لبنان هستیم، بر آنیم از این فرصت برای کمک، و دراز کردن دست کمک استفاده کنیم. نه اینکه فقط حرف بزنیم. ما قبلا در زمینهی رسیدگی به موضوع گروههای مسلح وارد عمل شدیم و جمعی از آوارگان نیز همراهشان خارج شدند. چنانکه در کوهپایههای عرسال و اطراف آن روی داد.
ولی الان نه، الان بنا داریم وارد این پرونده شویم. میخواهیم از این رهگذر به آنها کمک کنیم. ارتباط مستقیممان را با آوارگان سوری ادامه خواهیم داد و سازوکاری برای دریافت درخواستهای آنها مشخص میکنیم. لیستهایی درست خواهیم کرد و این لیستها را به طرفهای ذیربط سوری خواهیم داد. البته طبعا با همکاری نیروهای امنیتی لبنان که در حقیقت متولی این امر هستند و بودهاند و الان هم این مسئولیت را بر دوش دارند. با هم برای بازگرداندن تعداد هرچه بیشتری از آوارگان سوری که خواهان بازگشت امن و داوطلباناند، همکاری میکنیم. ما دست به این تلاش خواهیم زد. چون بازهی تابستان و قبل از بازگشایی مدارس فرصت مناسبی است و مردم بسیاری وجود دارند که فکر برگشت هستند. بنابراین وقتی برای از دست دادن نمانده و مردم بسیاری هستند که میگویند اگر قبل از شروع سال تحصیلی به روستا، شهر یا منطقهام در سوریه برگردم میتوانم بچههایم را در سوریه به مدرسه بگذارم و امورم را سروسامان بدهم.
ما انشاءالله آمادهی این کمک هستیم و به این کمک ادامه خواهیم داد تا این موضوع چه از نظر سیاسی و چه رسمی بین دولتهای لبنان و سوریه فیصله پیدا کند. چون در نتیجهی پیچیدگیهای مشخصی این پرونده معلق است. بر این اساس برای استفاده از فرصت و تابستان و قبل از شروع سال تحصیلی جدید و شرایطی که در سوریه وجود دارد و به واسطهی روابطی که با حکومت سوریه و مسئولان لبنانی داریم، در داخل تشکیلات حزبالله پروندهای را برای فراهم کردن امکانات و کمک به آوارگان سوری برای بازگشت تشکیل دادیم و نمایندهی سابقمان، جناب وکیل، آقای نوّار الساحلی را به اتفاق یک گروه مسئول آن کردیم. مراکزی را نیز مشخص کردیم که برادران آدرس، تلفن و نشانیهای شبکههای اجتماعی آن را اعلام خواهند کرد و آوارگان سوری از طریق آن میتوانند با این مراکز و تلفنها تماس بگیرند. ما همچنین کمیتههای مردمیای در مناطق مختلف برای ارتباط با آوارگان داوطلب بازگشت تشکیل خواهیم داد. ما نمیخواهیم به کسی اجبار کنیم بلکه میخواهیم این کمک انسانی و ملی را ارائه کنیم که به نفع هر دو ملت لبنان و سوریه و به مصلحت هر دو کشور لبنان و سوریه هم هست. این هم از پروندهی دوم.
پروندهی سوم: موضوع امنیت بعلبک و هرمل و بقاع است. در این پرونده ـ من در هر پرونده میگویم اولا و ثانیا و ثالثا. حالا در این پرونده هم اولا:ـ راستش بعد از انجام انتخابات پارلمانی گذشته و اعلام نتایج آن، اتفاق نامفهومی در بعلبک رخ داد. این حد از ناامنی، تجاوز به حریم مردم، تنش، سروصدای رسانهای و جنگ روانی از اینجا یک منطقهی ناامن را ترسیم کرده که در حال فروپاشی روانی است و مردم باید چمدانهایشان را ببندند و آنجا را ترک کنند. یعنی تا این حد! اغراقهای بسیاری کردهاند که چقدر این منطقه ناامن شده و اغراقهای رسانهای بزرگی دربارهی ناامنی وجود دارد.
در هر حال باید در این موضوع تأمل کرد. من نمیخواهم تحلیل کنم. ما اطلاعات را با دقت جمعآوری میکنیم تا بعد با دقت آنها را مرور کنیم. ولی میتوانم بگویم این وضع نامفهوم و غیرطبیعی است. اگر بخواهیم بگوییم علتش محرومیت یا فقدان توسعه است که این وضعیت ۳۰ یا ۴۰ سال است وجود دارد. بعد از انتخابات که رخ نداده. اگر بگویند که بله، حکومت حضور ندارد و ... که خب، چه فرقی بین الان و سه، چهار یا پنج سال قبل از انتخابات هست؟ حتی وقتی تروریستها در مناطق کوهستانی آن بالا بودند وضعیت امنیتی بهتر از آن چیزی بود که بعد از انتخابات شده است. چیزی هست که فقط به این بسنده میکنم که بگویم نامفهوم است و به بررسی دقیق ما، اهالی منطقه، حکومت و دستگاههای دولتی لبنان نیاز دارد. البته ممکن است این بررسیها به نتیجهای هم ختم نشود و این مسائل فقط تصادفی باشد. بالاخره این احتمال هست که قبل از انتخابات مردم منظم، مقید و مراقب رفتارشان بودند بعد از انتخابات تصادفا یک حادثه اینجا اتفاق افتاد و یک حادثه آنجا و بعد همه جا منتشر شد. ممکن است این طور باشد ولی این یک جور تحلیل و تفسیر حوادث است. اما اگر کسی هم بگوید نه، این حوادث اتفاقی نیست، این اتفاقات مشکوک است و باید دربارهی آنها تحقیق و پیگیری شود، این هم قابل تأمل است. مسئله از این جهت هم قابل بررسی است.
دوم: سپس همهی نمایندگان مجلس، وزیران، فعالان و شهردارهای منطقه دست به کار شدند و سراغ رئیس جمهور، رئیس مجلس، نخست وزیر، مسئولان حکومت لبنان، فرماندهی ارتش و دستگاههای امنیتی رفتند. همچنین جلسات مجلس عالی دفاع برگزار شد. همین جا لازم است از عنایت ویژه، ارشادات و تصمیم ریاست محترم جمهوری در جلسهی عالی دفاع مبنی بر حل مشکل بعلبک هرمل تشکر کنیم. فعالیت چند روز گذشته که قاعدتا در پی آن نیروهای ارتش لبنان و نهادهای مختلف امنیتی در منطقه انتشار و گسترش پیدا خواهند کرد قطعا اتفاق خوبی است که همهی ما باید آن را پشتیبانی کنیم و بخواهیم که ادامه پیدا کند. در همین زمینه که سومین موضوع بود میخواهم بگویم که:
الف) از ارتش و نهادهای امنیتی درخواست میکنم شب و روز و به شکل جدی و مداوم در این زمینه کار کنند و از هیچ کسی نپذیرند که واسطهی سرپوش گذاشتن بر خطای فرد دیگری شود، هر کسی که میخواهد باشد. قاعدتا امروز نیز هیچ سرپوشی از سوی حزب الله، جنبش امل، نیروهای سیاسی یا هیچ کس دیگر بر هیچ کسی وجود ندارد. ما در [حزب الله] خیلی وقت است که این را ابلاغ کردیم و این حرف تازهای نیست. هیچ سرپوشی برای اخلالگران امنیت در این منطقه و سایر مناطق وجود ندارد.
در هر صورت باید کار شبانهروزی، مداوم و با آمادگی ادامه یابد. یعنی این نباشد که یک هفته، دو یا سه هفته کار کنیم و دوباره به وضع قبلی برگردیم. این یک مسئولیت همیشگی است، چرا که علتهای این مشکل امنیتی پابرجا و همیشگی است بنابراین تلاشها باید ادامه یابد.
ب) از همهی اهالی منطقه میخواهیم که همکاری کامل داشته باشند، همکاری کامل! حتی کسانی که اجازهی حمل سلاح دارند در این مرحله دلیلی وجود ندارد سلاح حمل کنند. حتی کسانی که اجازهی حمل سلاح دارند. چه دلیل هست که میخواهند سلاح حمل کنند؟ همچنین خواستار استقبال مردم از همهی خواستهها و تصمیمهایی هستیم که ارتش و نیروهای امنیتی در منطقه اتخاذ میکنند، چرا که مصلحت همهی منطقه در این است.
ج) اینکه میخواهم اهالی منطقه اطمینان و اعتماد داشته باشند. چون حوادث چند هفتهی گذشته به جایی رسید که مردم شک کنند که اصلا میتوانند در این منطقه به زندگیشان ادامه بدهند؟ و در این مسئله خیلی مبالغه شد. به هر حال نه حکومت لبنان میخواهد که از مسئولیتش شانه خالی کند، ریاست مجلس استاد نبیه بری هم مواضع قاطعانه و محکمی در این زمینه گرفتند، در مورد حزبالله هم به شما میگویم، چه الان و چه در آینده، ما هیچ گزینه و راهی را در چارچوب اولویتها، اصول و مصالح بزرگ برای حفظ امنیت این منطقه کنار نخواهیم گذاشت. هر قدر هم که شرایط بد شود ما گزینههامان را حذف نمیکنیم، و در نهایت همهی راهها برای حزبالله باز است. نه حزبالله و نه جنبش امل و هیچ کسی نمیخواهد از مسئولیت این منطقه شانه خالی کند و امنیت و آرامش این منطقه را به وضعیت نا معلوم بسپارد. ما کسانی هستیم که خون گرانبهای فرزندان و برادران بقاعی و غیر بقاعی لبنانی را برای امنیتبخشی به مرزهای این منطقه تقدیم کردیم، حال چگونه ممکن است که وقتی ناامنی به داخل مرزهای این منطقه وارد شده غافل شویم، یا منطقه را رها کنیم و نادیدیده بگیریم. با در نظر گرفتن همهی جوانب، من به مردم عزیزمان در منطقهی بعلبک و هرمل تاکید میکنم این موضوع کنار گذاشته نمیشود، رها نمیشود، غیر ممکن است که رها شود. و درمان آن کار سختی هم نیست تا چه رسد به غیرممکن. باید همه همکاری کنند، همه با هم. من معتقدم که میشود از این مرحله و مشکلی که رخ داده به راحتی عبور کرد. ان شاء الله بین همگی در منطقه یک همکاری قدرتمند شکل خواهد گرفت تا به بهترین وضعیت امنیتی که میتوانیم محقق کنیم، برسیم.
در پیوست پروندهی امنیت بعلبک و هرمل موضوع یمونه - العاقوره قرار دارد که در چند روز گذشته رخ داد. این یک مشکل مرتبط با مستغلات است. من از آقایان نمایندگان مجلس و از رهبران سیاسی خواهش میکنم که این موضوع را به پرونده و مشکل فرقهای تبدیل نکنند. و این پرونده را از زورآزمایی دور کنند؛ یعنی کسی برای پیدا کردن وجههی مردمی با کس دیگری زورآزمایی نکند. واضح است که از چه صحبت میکنم. حل این مسئله بر عهدهی ارتش لبنان، اطلاعات ارتش و فرماندهی ارتش است. لازم است ارتش در این منطقه برنامهای را پیاده کند و شروع هم کرده است. مردم در یمونه و العاقوره باید آرامششان را حفظ کنند. این مسئله باید به شکل گفتگوی محلی یا مرکزی یا هر شکل دیگری از گفتگو حل شود. با ارتباط، آرامش و خردورزی میتوان این مسئله را حل کرد. در مقایسه با بحرانهای کشور، این مشکل را به سادگی میتوان حل کرد. اما بردن مسئله به سمت استفاده از سلاح یا تحریک رسانهای یا فرقهای مردم، مسئلهای است که به عقیدهی بنده در حد خیانت به کشور است. و بازکردن این پرونده در این زمان یعنی بعد از انتخابات مجلس و در فضای اتفاقات امنیتی هرمل و بعلبک مشکوک است. من از نهادهای امنیتی میخواهم که بروند و دربارهی پشت پردهی این موضوع تحقیق کنند. این مسئله دهها سال بود که رهاشده بود. چرا الان؟ چرا الان این پرونده باید باز شود و مردم شروع کنند دربارهاش سخنرانی کنند، حرف بزنند و بیانیه صادر کنند و با هم زورآزمایی کنند. من در این موضوع تعارف ندارم، چون مسئلهی خطرناکی است. کسی میخواهد به خاطر حسابهای روستایی، محلی، حزبی یا منافع شخصی، دو منطقه و دو فرقه را بر دهانهی آتشفشان بگذارد. این مسئله در نهایت حساسیت و خطورت قرار دارد. من میدانم که ارتش ورود کرده و منتظر بازگشت فرمانده ارتش است چون دلبستگی عظیمی به موضعگیری ایشان وجود دارد، اما مسئله را در حدی میبینم که از ریاست محترم جمهوری که همهی مناطق لبنان و همهی فرزندان لبنان برای ایشان مهم است بخواهم به این موضوع توجه ویژه داشته باشند؛ چون شفاف بگویم که حوداث چند روز گذشته مخصوصا در سطح رسانهای بسیار موجب نگرانی است.
موضوع بعدی که آخرین موضوع در مورد مسائل داخلی است، موضوع تابعیت است. چند روز قبل بخشنامهای برای اعطای تابعیت به تعدادی افراد صادر و هیاهویی در کشور بر پاشد. مردم اعتراض کردند، نیروهای سیاسی اعتراض کردند، برخی از مردم بد گفتند، برخی دیگر گروهی را متهم کردند و حرفهای زیادی زده شد. احتمالا این اولین بار است که ما [حزب الله] در این مورد صحبت میکنیم. بنده قصد دارم به این موضوع بپردازم. اولا میخواهم بگویم که حداقل ما در حزب الله اصلا هیچ اطلاعی از این بخشنامه نداشتیم. متأسفانه برخی در لبنان بلافاصله نوشتند… فکر کنم یک ایرانی در کل این بخشنامه وجود داشت و چند نام سوری که البته بعدا مشخص شد برخی درست بوده و برخی نادرست برای همین این عده آمدند و گفتند چون هم اسامی ایرانی هست و هم سوری پس حزب الله و رئیس جمهور ترتیب این موضوع را دادهاند. ما با کمال صراحت [میگوییم] و شما من را میشناسید، من خیلی صریح هستم. ما هیچ اطلاع مستقیم یا غیر مستقیمی از این بخشنامه نداشتیم. اصلا نمیدانستیم. حالا اگر میگویید این نقطه ضعف ماست مشکلی نیست، اما این واقعیت است. داخل پرانتز عرض کنم همیشه این تصویر هست که حزبالله بر لبنان حکومت میکند و هر چه در لبنان رخ میدهد، و هر کاری که دولت یا روسای آن در لبنان انجام میدهند [کار حزبالله است]. این حرف درست نیست و این هم شاهدش. اصلا ما اطلاع نداشتیم که بخشنامهای در حال آماده شدن است. یعنی تا این حد. و حتی نمیدانستیم که بخشنامه صادر شده است. تا اینکه در رسانهها منتشر شد. در کمال صداقت میگویم ما بیاطلاع بودیم تا وقتی که در رسانهها منتشر شد. ما هم مثل بقیه لبنانیها از آن مطلع شدیم و این واقعیت ماجرا بود. حالا این درست بوده یا غلط بحث دیگری است اما این توصیف واقعیت بود.
دوم اینکه ما خیلی از این اسامی را نمیشناسیم و مسئولیتی نداریم که در این پروندهها بازنگری کنیم. به هرحال سازمان امنیت عمومی مکلف شده بازنگری کند و نتیجه را بگوید که نتیجهی بازنگری را هم داده است. ما در مورد این بخشنامه ملاحظاتی داریم و پیدا کردیم، که نمیخواهیم در رسانهها به آن بپردازیم. چون ارتباط و دوستی ما و ریاست محترم جمهوری و ایمان و دلبستگیمان به ایشان و همچنین احترام ایجاب میکند که یکی از برادران ما از نمایندگان مجلس یا وزراء نزد ایشان برود و اعلام کند که جناب رئیس جمهور ما این ملاحظات را داریم؛ یک، دو، سه و... این کاری است که ما دربارهی بخشنامهای که صادر شده، انجام خواهیم داد.
سوم: ما میخواهیم نظرمان را دربارهی تابعیتدهی بیان کنیم. فارغ از بخشنامهی سابق و ملاحظات ما بر آن، ما خواستار صدور نه یکی بلکه چند بخشنامهی تابعیتدهی جدید هستیم. این طور نباشد که رئیس جمهور بخشنامه صادر نکند یا این که منتظر پایان دوره ریاست جمهوری باشد و آن موقع صادر کند. این حق قانونی و طبیعی رئیس جمهور است. نیازهای انسانی و ملیای وجود دارد و افرادی هستند که شایستهی دریافت تابعیت لبنانیاند و باید به ایشان این امکان برای دستیابی به تابعیت لبنانی داده شود. خب اشکال این کار کجاست؟ چرا میخواهیم این مسئله را به شکلی تباه یا منتفی کنیم؟ در حالی که این کار بر اساس قانوناساسی و قانون، قابل اجراست و از نظر انسانی یا ملی، منافعی را برآورده میکند. این نظر کلی ماست. بنابراین ما دعوت میکنیم که این پرونده باز شود و نه فقط یک بخشنامه بلکه چندین بخشنامه صادر شود. برای مثال طبقاتی از مردم را داریم که ۷۰ یا ۸۰ سال است منتظرند، مثل اهالی روستاهای هفتگانه که در بخشنامههای قبلی به آنها تابعیت داده نشده، باقی ساکنان وادی خالد که در جریان تابعیتدهی، برخی از آنها تابعیت گرفتند و نزدیکان آنها با همان شرایط و همان پرونده و همان دادهها به دلایل خطای اداری یا محاسبات سیاسی تابعیت نگرفتند. مخصوصا برای کسانی واقعا در لبنان زندگی میکنند باید بکوشیم عدالت را برقرار کنیم. پس بر مبنای اصول قانون اساسی، ضوابط قانونی، منافع ملی و جنبههای انسانی اگر کسی همهی شرایط را داشت، باید وارد این پرونده شود. در نتیجه این درست نیست که بگویند تابعیت لبنانی فقط به کسانی داده میشود که ثروتمند هستند یا میتوانند با اموالشان در کشور سرمایهگذاری کنند. و این در حالی باشد که یک لبنانی با پدر و اجداد لبنانی و صدها سال سکونت در لبنان که به هر دلیلی قبلا نتوانستند تابعیت بگیرند، اینها نتوانند تابعیت لبنانی بگیرند چون فقیرند و پول ندارند. این درست نیست، ابدا قابل قبول نیست. حتی در مورد بچههای همسران لبنانی که شوهر غیر لبنانی دارند؛ من میدانم که این مسئله یک پروندهی پیچیده است. اما میخواهیم که در آرامش، با حوصله و عاقلانه بررسی شود و این مسئله هم با در نظر گرفتن جوانب مختلف حل شود. یعنی اینکه اگر این موضوع را کاملا ببندیم ممکن است مصلحت نباشد و یا اگر آن را کاملا باز کنیم سبب افزایش برخی نگرانیها در کشور بشود. حداقل این است که فرصتی برای گفتگو و بحث جدی داخلی در سطح ملی برای حل این مشکل انسانی فراهم شود.
خب من به همین مقدار از صحبت دربارهی موضوعات داخلی بسنده میکنم. پروندهها اینها بودند: تشکیل دولت، موضوع کمک به بازگشت امن و داوطلبانهی آوارگان سوری، موضوع امنیت بعلبک و هرمل و تابعیتدهی.
در مورد منطقه هم چند نکته هست که به همین شکل مختصر و سریع بیان میکنم.
اول: فلسطین. روشن است که -به اصطلاح ادبیات سیاسی لبنان- موتور معاملهی قرن با قدرت شروع به کار کرده است. کوشنر چند وقت پیش در منطقه بود، نمیدانم هنوز هم هست یا نه، همچنین نمایندهی ویژهی رئیس جمهور ترامپ در مسئلهی روند به اصطلاح صلح. روشن است که ما وارد مرحلهی کار جدی آمریکایی اسرائیلی برای به نتیجه رساندن معامله قرن شدهایم. این دیگر فقط یک صحبت رسانهای یا پیشبینیهای رسانهای و اینها نیست بلکه ممکن است ما در آستانهی اعلام رسمی این معامله و این نقشهی واقعا ننگین توسط آمریکا باشیم. بنابراین در این مرحله همهی رهبران سیاسی و همهی افراد مرتبط با مسئلهی فلسطین باید این تحرکات و تغییرات را پیگیری کنند و سپس ببیند چه کار میتوان کرد.
به اعتقاد من این روند چند محور دارد. یعنی حوادث امروز داخل فلسطین را باید از از این زاویه ببینیم. همچنین حوادث منطقه و حوادث اخیر و فعلی اردن را. گاهی موضوع مرزهای لبنان، صحبت از مزارع شبعا و مرزهای زمینی و دریایی جدای از معاملهی قرن است و گاهی در چهارچوب به اصطلاح معاملهی قرن قرار دارد و تحلیل آن نیازمند تحقیق و دقت بیشتری است. بهویژه با در نظر گرفتن علاقهی همهی لبنانیها برای بازگرداندن همهی خاک وطنشان و دستیابیشان به همهی حقشان از آبهای دریا. همچنین در بررسی حوادث آیندهی سوریه باید جایی برای این پرونده در نظر بگیریم. تا برسیم به خروج آمریکا از برجام و این فشار مدام بر ایران، فشار سیاسی، جنگ روانی، فشار اقتصادی، تهدید به تحریم و تعقیب ایران و نفت ایران در سرتاسر جهان. همهی اینها را باید ذیل پروژهای واحد ببینیم که پروژهی اصلی امروز آمریکاییها در منطقهی ما است و به زودی به آن اولویت داده میشود و نامش معاملهی قرن است که میخواهد مسئلهی فلسطین را پاک کند. پس این موضوع نیازمند پیگیری و هشیاری است و مردم وظیفه دارند ببینند چه باید بکنند و چطور باید استقامت، مقابله و مقاومت کنند که دربارهی این مسئله قبلا زیاد صحبت کردیم.
در مورد موضوع فلسطین بهویژه در این ساعتها باید به همهی زنان و مردان و فلسطینیهای کوچک و بزرگ که در عصر جمعه به سمت نوار مرزی غزه با مرزهای ۱۹۴۸ فلسطین میروند، درود فرستاد. این راهپیماییهای بازگشت، نمود عزم و اصرار فلسطینیها و تداوم این عزم و این جنبش است. برای این که افراد پیگیر بدانند: در طول تمام هفتههای گذشته اسرائیل همهی تلاشش را به کار بست؛ از جمله جنگ روانی، فشار امنیتی و حتی بر هم زدن شرایط امنیتی و نظامی غزه و همچنین هدف قرار دادن نوجوانهایی که هواپیماهای کاغذی پرتاب میکردند. این غیر از فشارهای منطقهای و متنوعی بود که برای نا امید کردن و جلوگیری از ادامهی راهپیماییهای بازگشت، بر فلسطینیها اعمال میشود. راهپیماییهای بازگشت به یک چالش بزرگ [برای اسرائیل] تبدیل شده و یکی از تنها گزینههای ممکن برای ملت فلسطین است.
دوم: لازم است در برابر شجاعت و جسارت رهبران مقاومت، فرماندهان گردانهای مقاومت و جسارت و شجاعت رزمندگان مقاومت غزه ادای احترام کرد؛ چون در چند روز و چند هفتهی گذشته معادلهی پاسخ به هر تجاوزی را تثبیت کردند. یعنی فرض بر این بود که اسرائیل بمبباران میکند و میکشد و در مقابل هیچ پاسخی حتی کوچک یا مناسب یا… را دریافت نمیکند. مقاومت فلسطین در چند روز گذشته از این مرحله گذشت و میتوانیم حقیقتا بگویم این معادلهی تازه را تثبیت کرد و این محصول شجاعت و جسارت و ارزیابی حکیمانه و درست بود.
در هر حال همه وظیفه دارند در زمینهی تثبیت این معادله، در پشتیبانی از ملت فلسطین بهویژه مردم غزه برای ادامهی راهپیماییهای بازگشت و ایستادن کنار مردم فلسطین در برابر برنامههای اجرایی و عملیاتی معاملهی قرن و همهی حرفهای هفتهها و ماههای گذشته مسئولیتشان را برعهده بگیرند.
دوم: در زمینهی شرایط منطقهای، دو موضوع را در زمینهی سوریه را اشاره خواهم کرد.
اول: تحولات جنوب سوریه در روزهای گذشته و امروز. کمی قبل بنده با برادران آنجا تماس گرفته بودم. چیزهایی که در رسانهها میشنوید همه درست است. و البته چیزهایی که در رسانهها گفته نمیشود مهمتر است. همهی اطلاعات، فروپاشیهای عظیم گروههای مسلح و ترک این گروهها توسط محیط اجتماعیشان را نشان میدهند؛ در فرض اینکه بگوییم اصولا محیط اجتماعی دارند. یک موج عظیم مردمی برای بازگشت به سوی حکومت و دامن حکومت ایجاد شده و چندین شهرک و شهر آن را اعلام کردهاند. اطلاعات نشان میدهند احتمالا نه فقط بخش غربی منطقهی درعا (که احتمالا امروز و فردا تمام میشود) بلکه همهی منطقهی جنوب، چه درعا، چه قنیطره و… در حال فروپاشی و شکست هستند و هیچ افقی برای نبردشان وجود ندارد. در هر صورت اطلاعات این را نیز میگویند که بسیاری از این گروهها، در حال بازنگری و حرکت به سمت درخواست سازش و ورود به مصالحهها هستند. و از آن منطقه چیزی جز آن بخش سیاهروی داعش باقی نمیماند که سرنوشت آن هم در برههی پیش رو، روشن و قطعی است.
یعنی به طور خلاصه: ما در آستانهی یک تحول عظیم و پیروزی بسیار بزرگ در جنوب سوریه بر همهی گروههای مسلحی هستیم که تحت نظارت آمریکا و حمایت، پذیرایی و پشتیبانی اسرائیل بودند و همهنوع کمکی از سوی برخی نیروها و کشورهای منطقهای به آنها صورت گرفت. در هر صورت حوادث جنوب سوریه و ماجرای هفتههای اخیر شهر منبج و موضوع کرد، ترک و امریکاییها بسیار معنادار و رساست. باید بعدا دربارهاش صحبت کنیم. الآن وقت اجازه نمیدهد. فکر میکنم مصلحت آن است که نبرد جنوب سوریه تمام شود سپس دربارهی این معانی و پندها که همه باید از آنها بهرهمند بشوند، صحبت کنیم. این پندها محصول این نبرد سرنوشتساز و بزرگی هستند که بیش از ۷ سال است در سوریه جریان دارد.
دومین نکته در زمینهی سوریه: چند روز پیش در مرزهای سوریه و عراق، هواپیماهای دشمن، برخی پایگاههای مرزی گروههای مقاومت عراق را بمباران کردند. گروهی که بمباران شد، کتائب حزب الله عراق بودند. این حادثه موجب شهادت و زخمیشدن تعداد زیادی از افراد شد. قاعدتا این یک حادثه عظیم و مهم است. شاید برخی بگویند کار تمام شده و گذشته.
بنده اولا میخواهم شهادت این عزیزان را به خانوادهی این شهیدان گرامی و عزیز تبریک، و از دست دادن ایشان را به این خانوادهها تسلیت بگویم. همچنین به برادران و عزیزان فرمانده و همهی مجاهدان کتائب حزب الله عراق و همهی گروههای مقاومت عراق، به واسطهی شهیدانشان تسلیت میگوییم چون شهیدان هر گروه، شهیدان همه هستند.
همچنین میخواهم به همین مناسبت به خاطر همهی کمکها و پشتیبانیهایی که در سوریه ارائه دادند ازشان تشکر کنم. بدون شک این گروهها در عراق ذیل حشد شعبی، نقشی عظیم و واقعی در شکست سیاهی و ظلمت و وحشیگری داعش و پشتیبانان بین المللی و منطقهای داعش داشتند. در هر صورت در عراق در حال دفاع از خویشتن، اماکن مقدس، ملت و میهن خویش بودند اما باید از جهاد، جانفشانیها، شهیدان، زخمیها، ایستادگی، پایداری و حضور این برادران عراقی که همچنان نیز در سوریه ادامه دارد، تشکر کنیم؛ مخصوصا نیروهای مستقر در مرزهای سوریه و عراق برای قطع آخرین رگههای حیات این پیکرهی وحشی که آمریکا و اسرائیل در منطقه ایجاد کردند یعنی داعش. ما به واسطهی همهی حمایتها، پشتیبانیها و حضورشان از ایشان تشکر میکنیم. چون همانگونه که در همهی هفت سال گذشته میگفتیم، نبرد سوریه فقط نبرد سوریه نیست بلکه نبرد لبنان، عراق، فلسطین، سوریه، منطقه و آیندهی این منطقه است.
همچنین در همین زمینه: برادران کتائب حزب الله و دیگر گروههای مقاومت عراق، گفتند برای مشخص شدن کسی که این پایگاهها را بمباران کرده و موجب شهادت و زخمیشدن این تعداد از افراد شده است، تحقیق میکنند. و وقتی به نتیجهی قطعی رسیدند، این تجاوزگران را کیفر خواهند داد. این یک موضع حکیمانه و طبیعی است و ما از هرگونه تصمیم این گروههای مقاوم مجاهد حمایت میکنیم. بله، برادران گرامی و عزیز، به همهی ملتهای منطقه در فلسطین، سوریه، عراق، یمن و همهی منطقه میگویم: هر جا به مقاومان تعدی شود و خون این مقاومان از سر ظلم و تجاوز ریخته شود، این تعدی نباید بدون پاسخ، واکنش و کیفر بماند. چون دشمنان ما هیچ منطق دیگری را متوجه نمیشوند. این محصول تجربه است. نمیتوانیم به قانون بین المللی یا هیچ کدام از معیارهای اخلاقی دل ببندیم. در یمن و فلسطین و همهی منطقه شاهد این موضوع هستیم. حتی در امریکا. آیا تصویر جداکردن کودکان مهاجر از پدران و مادرانشان و نگهداری جداگانهشان، به روشنی بیانگر واقعیت وحشیگری جناب ترامپ و دولتش نبود؟ بعدا در پی فشارها کوتاه آمد اما این واقعیت چهرهاش تغییر نمیدهد. یعنی اگر مردم میتوانستند چهرهی حقیقی و به اصطلاح برزخی ترامپ را ببینند، یک حیوان درنده را مشاهده میکردند. چه کسی دست به چنین کاری میزند؟ ما در منطقه و جهانی هستیم که اگر از ملتهایمان دفاع نکنیم، انتقام شهیدانمان را نگیریم و دشمنانمان را کیفر ندهیم، این تجاوز متوقف نمیشود و اگر تسامح کنیم این تجاوز تداوم خواهد یافت و با تجاوزهای بیشتر مواجه میشویم و باید تعداد بیشتری شهید و زخمی بدهیم. بنده امیدوارم ان شاءالله برادران کتائب حزب الله و گروههای مقاومت عراق بتوانند به زودی طرف متجاوز را تعیین کنند و اقدامی را که مناسب میدانند به انجام برسانند. این تصمیم داخلی خودشان است که هیچ کس بر آنها تحمیلش نمیکند.
آخرین موضوع در بخش منطقهای: از سخنان رسانهها در چند روز گذشته آغاز میکنم. چند روز قبل چیزی که برخی آن را ائتلاف عربی یا ائتلاف سعودی و امارات مینامند و ما به آن میگوییم نیروهای متجاوز آمریکا و سعودی به یمن، دو خبر را اعلام کردند. شبکهی العربیه و برخی رسانههای عرب و همچنین رسانههای لبنانی نیز که این اخبار را بسیار شنیدنی میدانستند، از آنها استقبال کردند.
اول: در پی بمباران هوایی منطقهای در صعده، ۸ نفر از افراد به قول خودشان حزب الله لبنانی از جمله یک فرمانده به شهادت رسیدند.
همزمان خبر دیگری را نیز پخش کردند. به این دو خبر دقت کنید. گفتند ۸ نفر از حزب الله اسیر شدند. یعنی آن دروغگویی که این اخبار را توزیع میکرده، یک بار میگوید ۸ نفر کشته شدند و یک بار میگوید ۸ نفر اسیر شدند. در هر صورت بعد از چند ساعت خبر اسارت به نفع خبر کشته شدن کنار رفت. چون اگر اسیری در کار بود باید در تلویزیون نشانشان میدادند. قطعا اگر الآن یا در گذشته چنین اسیری وجود داشت… میدانید در ماههای گذشته مدام میگفتند یکی از افراد حزب الله یا ایران را اسیر کردهاند. بالاخره یک روز قیامت شد و خیال کردند گنج پیدا کردهاند و یک ایرانی را در یکی از مناطق یمن دستگیر کردهاند. سپس مشخص شد یک کارگر پاکستانی سادهدل بوده که گم شده بوده است و اینها تفاوت زبان اردو و فارسی را نمیدانستهاند. در هر صورت خبر اسیران خود به خود از بین رفت و کسی دیگر در موردش صحبت نکرد. اما در طول ۲۴ ساعت میگفتند ۸ نفر از جمله یک فرمانده از حزب الله به شهادت رسیدهاند. بنده میخواهم به خاطر حوادث گذشته و امروز در مورد این خبر اظهار نظر کنم و سپس چند کلمه دربارهی یمن سخن بگویم.
اول: در برههی گذشته و همچنین امروز، ما به علتها و مصلحتهای مشخصی تا این لحظه نگفتهایم در یمن حضور داریم یا نه. به این موضوع نپرداختهایم. بله، بنده روزی گفتم ما به یمن رزمنده نفرستادهایم چون برادران یمنی نیازی به رزمنده ندارند. آیا چیزهای دیگری وجود دارد؟ ما به علت چندین مصلحت، نه تکذیب میکنیم و نه تأیید. این اول.
دوم: چه ما آنجا حضور داشته باشیم و چه حضور نداشته باشیم، بنده قاطعانه این خبر را تکذیب میکنم که شهیدی از حزب الله در یمن وجود داشته باشد؛ چه در روزهای گذشته و چه در سالهای گذشته.
سوم: این اولین بار نیست که رسانههای سعودی از شهید یا اسیر شدن افراد حزب الله در یمن صحبت میکنند.
چهارم: فرض کنیم یک روز چنین چیزی به واقعیت پیوست و افرادی از حزب الله در یمن به شهادت رسیدند، بنده در کمال صراحت به شما میگویم: اگر چنین فرضی به واقعیت بپیوندد، ما این موضوع را پنهان نمیکنیم، از آن خجالت نمیکشیم بلکه به آن افتخار میکنیم و آن شهیدان مایهی سربلندی ما خواهند بود. ما اگر در یمن شهید بدهیم خجالت نمیکشیم. از این باید خجالت بکشیم که به میزان لازم یا در حد توقعمان به مجاهدان و ملت مظلوم یمن کمک نکردهایم. در نتیجه کسی خیال نکند در یمن یا غیر یمن این اتفاق ممکن است. اگر کسی در عراق شهید شود، میگوییم که این فرد در عراق به شهادت رسید. اگر در سوریه شهید شد، میگوییم در سوریه به شهادت رسید. اگر مثل موارد قبل، برادری از ما در مصر یا کشور دیگری دستگیر یا اسیر شود، ما از فعالیتهایمان احساس خجالت نمیکنیم و از شهیدان و اسیرانمان دست بر نمیداریم و به آنها و فعالیتهایی که در دست دارند، افتخار میکنیم. این موارد را همیشه اعلام میکنیم. این را به خاطر آینده میگوییم. پس نیازی نیست هر بار که خبری دربارهی شهید یا اسیر شدن افراد حزب الله منتشر شد، رسانهها با ما تماس بگیرند تا تکذیب کنیم. تا زمانی که ما مسئولیت کاری را بر عهده نگرفتهایم و دربارهی شهیدانمان صحبت نکردهایم و به آنها افتخار نکردهایم یعنی چیزی وجود نداشته است. پس هر صحبت اینچنینی اصولا منتفی است و نیازی به تکذیب هم ندارد. اجازه دهید برای آینده چنین قاعدهای بگذاریم.
پنجم: در هر صورت احتمالا نیازمند چنین خبرهایی برای افزودنش به همهی رفتار رسانهای رسانههای سعودی و همراهان آمریکایی، خلیجی و… آن در هفتههای گذشته بودند. چون اتفاقاتی که در نبرد فرودگاه و شهر و روستاهای اطراف حدیده و ساحل غربی یمن شاهد آن بودیم، دو افتضاح بود؛ یک افتضاح نظامی میدانی و یک افتضاح رسانهای برآمده از افتضاح نظامی میدان.
در زمینهی افتضاح رسانهای میدانی: آمریکاییها و متأسفانه احتمالا برخی کشورهای اروپایی از چند ماه پیش در این موضوع سهیم بودند. اطلاعاتی از حضور انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای غربی دیگر وجود دارد. آن هم در کنار نیروها و کشورهای ائتلاف [عربی] و سعودی و امارات و باند عبد ربه منصور و مزدورانی از سراسر جهان و نیروی هوایی و شمار زیادی تانک، خودروهای زرهی و نفربر به حدی که به نظر بینندهی تلویزیون میرسید که تعداد تجهیزات نظامی از تعداد نفرات بیشتر است. از ماهها پیش در حال کسب آمادگی، جنگ عظیم روانی، فشار، رشوهدادن، ارعاب و وسوسه بودند. سپس وقتی وارد میدان شدند، یک شکست سخت خوردند. یک شکست به تمام معنا. حوادث ساحل غربی یمن در هفتههای گذشته و تا امروز، واقعا حتی با معیارهای نظامی، شبیه معجزه است چون یک طرف نبرد، قدرتمندترین نیروی هوایی و دستگاههای اطلاعاتی بسیار قدرتمند با تجهیزات فنی و تکنولوژیک عالی و فرماندهان مجرب و مزدوران و ارتشها و نیروهای مختلف هستند و در سمت مقابل، یک ملت مجاهد با امکانات کم اما ایمان بسیار و توکل خارق العاده و اطمینان عظیم به الله (سبحانه و تعالی). ما وقتی به این صحنهی نبرد نگاه میکنیم، میبینیم که اینها حقیقتا این سخن را محقق کردهاند که:«تِدْ فِي اَلْأَرْضِ قَدَمَكَ أَعِرِ اَللَّهَ جُمْجُمَتَكَ تَزُولُ اَلْجِبَالُ وَ لاَ تَزُلْ- پای در زمین کوب. کاسهی سرت را به خدا عاریت بسپار. اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار. (نهج البلاغه/خ۱۱)» این یک الگوست. بنده یکی از کسانی هستم که وقتی در این زمینه صحبت میکنم، بنا بر تجربهی خودم و برادرانم میدانیم جنگیدن زیر [بمباران] یک نیروی هوایی خشن و با امکانات بینهایت یعنی چه. میدانیم پایداری و ایستادگی یعنی چه. بنده و برادرانم و همهی مقاومان جهان و همهی کسانی که معادلات نظامی را میشناسند و تجربهی نظامی دارند، باید به همهی جنگ و مخصوصا این تجربهی اخیر در ساحل غربی، فرودگاه حدیده و همهی این منطقه به این رزمندگان، مقاومان، قهرمانان و رهبران حکیم، شجاع، ثابت و ایستادهشان ادای احترام کنند. این واقعیت است. تعارف نیست. بنده در حال روحیهدادن نیستم. بنده به این رزمندگان میگویم: بنده یکی از افرادی هستم که از نبودن میان شما خجالتزدهام. وقتی تصاویر این قهرمانیها و ایستادگی اسطورهای را در تلویزیون میبینم میگویم: ای کاش همراه شما بودم. و خبر دارم که این سخن تک تک برادرانم و هر انسان شریفی روی کرهی زمین نیز هست که: ای کاش همراه شما بودیم. ای کاش میتوانستیم با شما باشیم. ای کاش من میتوانستم یکی از رزمندههای شما و تحت فرمان رهبر عزیز و شجاع شما باشم. واقعیت این است. این ایمان و استحکام بود که این شکست را به دشمن تحمیل کرد. این یک درس بزرگ است که به مجموعهی درسهای مقاومت لبنان، فلسطین، سوریه و عراق اضافه میشود. این درسی برای همهی ملتهای عربی و اسلامی است که با ایمان، ایستادگی، پایمردی و دل بستن به ملتها و جوانان شجاع مؤمن سازشناپذیر میتوان با قدرتمندترین طاغوتها، ارتشها و متکبران نظامی و امنیتی این جهان مواجه شد.
همچنین در زمینهی افتضاح رسانهای: چند بار فرودگاه حدیده سقوط کرد و چند بار اشغالش کردند؟! اما حتی یک تصویر ارائه ندادند. در حالی که انصار الله تصویر فرماندهانش را در این فرودگاه منتشر کرد. چند بار گفتند ما وارد شهر و بندر شدیم ولی مشخص شد وارد هیچ جا نشدهاند. چند هفته است در حال دروغ گفتن به ملتهای منطقه، ملت سعودی، ملل کشورهای خلیج و ملتهای جهان هستند و نهایتا مشخص شد اینها پیروزیهای تلویزیونی شبکهی العربیهاند! همین و بس. باقی موارد را هم همینطور در نظر بگیرید تا میزان باورپذیری این رسانه را که در زمینهی یمن و غیر یمن هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد، دریابید.
همچنین در همین رابطه باید از دولت جدید و نخست وزیر جدید مالزی، مهاتیر محمد و دولت و وزیر دفاع مالزی تشکر کنیم که دیروز خروج مالزی را از این ائتلاف شوم اعلام کردند. خواهش میکنیم حد اقل باقی کشورهای عربی و اسلامی نیز چنین گامی بردارند.
بنده به طور ویژه به رئیس جمهور، دولت، مجلس و ملت سودان میگویم بسیار متأسفم که نیروهای ارتش سودان کنار این طاغوتیان میجنگند؛ در نبردی که آمریکاییها، غربیها، تکفیریها و اسرائیلیها در کنار سعودیها و… میجنگند. این مایهی تأسف است. در حالی که سودان تا پیش از این حضور قدرتمند و دلسوزانهای در مسائل منطقه، فلسطین و بسیاری از مسائل امت داشت. بنده از سودان نام بردم چون تصویر جوانانی از سودان منتشر شد که بدون محافظت، مانع، پشتیبانی و کمک در صحراها و کوهها و درههای یمن رها شدهاند. اینها برای چه دارند کشته میشوند؟
در هر صورت فراخوان ما این است و امیدواریم همه تجدیدنظر کنند. همچنین امیدواریم تجربهی نبرد اخیر ساحل غربی و همهی این خطوط درگیر مایهی عبرت پادشاهی عربستان سعودی و حکومت امارات و همراهانشان شود و بفهمند در مقابل ملتی قرار دارند که تسلیم نخواهد شد و توان عظیمی در ایستادگی و آفرینش پیروزی دارد. بدانید که نبردتان افقی ندارد و باید به همهی فراخوانهای یمنی، عربی، اسلامی و جهانی برای پایانبخشیدن به این جنگ و تجاوز و به پذیرش آتشبس و رفتن سراغ گفتگو و آشتی ملی و نجات یمن و تمام ملت، قبایل و نیروهای سیاسی یمن از نتایج این جنگ فاجعهبار و ویرانگر پاسخ دهید.
بنده به همین میزان بسنده میکنم. ان شاءالله اگر نیازی بود در زمانی نزدیک در مورد باقی مسائل صحبت میکنیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران