بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در روز جانباز
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |ای همهی مسلمانان، حوادث منطقه نبرد شیعه و سنی نیست. آنها هستند که میکوشند به این نبردها جنبهی مذهبی و فرقهای بدهند. به هیچ وجه نبرد میان مسلمانان نیست. موضوع، شیعه و سنی نیست. همان طور که این گروهها را برای جنگ با شوروی به افغانستان بردند، امروز آنها را آوردهاند برای جنگ با خط مقاومت و تخریب روحیهی بیداری؛ حال میخواهید آن را بیداری اسلامی، بهار عربی یا انتفاضههای مردمی بنامید. همه چیز در منطقه از بین رفت. همه چیز نابود شد. امروز دیگر در منطقه اولویت اصلاحات، دموکراسی، انتخابات و تغییر وجود ندارد. اولویت امروز مقاومت و مقابله با تروریسم است. کدام تروریسم؟ تروریسمی که اینها آوردند و آن را بر همهی ملتهای منطقهمان و همهی جهان عرب و اسلام تحمیل کردند. مسلمانان نباید فریب هیچ کدام از این شعارها، عنوانها، پرچمهای سیاه، لا اله الا الله محمد رسول الله و ریشهای بلند را بخورند چون اینها از سوی سردمداران آمریکا و غرب به کار گرفته، مدیریت، تجهیز و تأمین میشوند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
و الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
برادران و خواهران جانباز، علما، نمایندگان، عزیزان گرامی و برادران و خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
مثل همیشه به همهی شما حاضران در شهر بعلبک در مدرسهی امام مهدی(علیه السلام)، در ضاحیهی جنوبی در مجتمع امام مجتبی(علیه السلام)، حسینیهی نبطیه و حسینیهی حناویه این روز عزیز و پربرکت و این سالگرد خوشرایحه و نیکو را خوشآمد میگویم؛ همچنین این روزهای ماه شعبان را که مملو از اعیاد، سالگردها، مناسبتها، معانی و مفاهیم جهاد، فداکاری و صبر بر زخمها و اسارت و لبریز از امید به آینده و حضور مهدی(علیه السلام) است: سالگرد ولادت مردانی بزرگ و عظیم از رهبران و امامان ما(علیهم السلام)، سالگرد ولادت سید الشهداء، ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)، سالگرد ولادت سید الساجدین و زین العابدین، امام علی بن الحسین (علیهما السلام)، سالگرد ولادت فرمانده دلاور جانباز پیشرو، ابا الفضل العباس(علیه السلام) و سالگرد ولادت امید موعود و منشود، مولانا صاحب الزمان حجت بن الحسن المهدی(علیه السلام و ارواحنا له الفداء). بنا را بر این گذاشتیم که روز ولادت ابا الفضل العباس(علیه السلام) را به واسطهی همهی آن چیزهایی که عباس نمود و نماد آنهاست، روز مقاوم جانباز قرار دهیم؛ عباس به عنوان یک مجاهد مقاوم مخلص پاک زلال پیشرو شجاع پایمرد با عزم بیحد و مطیع، رزمنده و پرچمدار امامش و جانبازی که زخمهایش او را زمینگیر و متوقف نکرد بلکه با وجود جراحتهایش با اصرار به سوی هدف و شهادت پیش رفت. این روز، عنوان و نماد بر برادران و خواهران جانبازم و خانوادههای شریف و پدران و مادران و همسران و پسران و دخترانشان و در درجهی اول خودشان گوارا و مبارک باشد.
مثل همیشه فهرستی ترتیب دادهام. در فرصت موجود میخواهم دربارهی سه موضوع صحبت کنم. میخواهم امروز معکوس عمل کنم. معمولا همیشه دربارهی مناسبت صحبت میکنم و سپس سراغ شرایط سیاسی میروم اما برای راحتی رسانهها ابتدا در دنبالهی نگاههای قبلی به شرایط کلی منطقه، به این موضوع خواهیم پرداخت.
موضوع دوم: توجهی ناگزیر به انتخابات شهرداریها که کشور را تا دوردستترین نقاط فراگرفته است.
موضوع سوم: مرتبط با جانبازان، مناسبت و مسئولیتهای مشترکمان.
ما با برادران شبکهی المنار توافق کردهایم که سخنرانی کامل پخش شود چون در سخنانم با جانبازان چیز اختصاصی وجود ندارد و انشاءالله در وقت موجود صورت خواهد گرفت. دیگر رسانهها اگر دوست دارند میتوانند به دو موضوع سیاسی بسنده کنند و در هر صورت اگر دوست داشتند با ما ادامه دهند نیز متشکر خواهیم بود.
موضوع اول: شاید ماهیت این جشن با این مناسبت مرتبط است چون ما در مقابل جانبازانی مقاوم و مجاهد قرار داریم که دهها سال با پروژهی صهیونیسم جنگیدند و امروز در حال نبرد با پروژهی تازهی کاملا مشابه پروژهی صهیونیسم هستند. شهید دادند، جانباز دادند و تحمل و صبر کردند.
برادران و خواهران، در چنین روزهایی باید روز به اصطلاح نکبة را به همگان یادآوری کنیم. قاعدتا روشن است که این روز نیز مانند همهی چیزهای مرتبط با فلسطین و نبرد با دشمن اسرائیلی در حال فراموش شدن است. البته هنوز برخی جناحها، کشورها و جنبشهای جهان عرب و اسلام این را یادآوری میکنند اما دیگران طبق نقشهای دهها ساله امت را به سوی فراموشی و پذیرش امر واقع میرانند. سال ۱۹۴۸ در چنین روزهایی مصیبت عظیمی بر فلسطین و ملت فلسطین و همهی منطقه وارد و زمینهساز سلطه بر اماکن مقدس اسلامی و فلسطینی در سال ۱۹۶۷ شد. در چنین روزهایی در سال ۱۹۴۸ دهها هزار فلسطینی از خاک و خانه و روستاهایشان مهاجرت داده شدند. بیش از دههزار فلسطینی در جنایتها، نبردها و تجاوزهای صهیونیستها به شهادت رسیدند. صهیونیستها بر بیست شهر و چهارصد شهرک فلسطینی و اکثر سرزمین تاریخی فلسطین مسلط شدند. این دردها و نتایج و آثار این مصیبت همچنان ادامه دارد و داغ آن بر پیشانی، وجدان، امنیت، کرامت، شرافت، نوامیس، ثبات، آینده و رفاه این امت دیده میشود. امت همچنان از آثار آن مصیبت و موضعگیری امت در آن برهه و پیامدهای آن رنج میبرد. قاعدتا انگلیس و پشت سر آنها غربیها در راستای پروژهی استعماری بریتانیا و غرب برای سلطه بر همهی منطقهی ما که از فلسطین آغاز میشد، باندهای تروریست صهیونیستی و تروریسم، سبعیت و وحشیگری را آوردند، رژیم اسرائیل را برپا کردند، یک ملت کامل را نابود ساختند و یک منطقهی کامل را در آستانهی ویرانی قرار دادند. اینها رخ داد. بریتانیا و غرب به سرعت کشور اسرائیل را به رسمیت شناختند و ملت فلسطین را که دهها سال برای به رسمیت شناختهشدن خودش و حقوقش مبارزه، نبرد و جهاد کرده بود نادیده گرفتند تا چه رسد که این ملت بخواهد به خاک خودش برگردد.
در سالهای اخیر در منطقهی ما یک پروژه، رفتار و مصیبت مشابه، با مدیریت و برنامهریزی وارث بریتانیا در منطقه یعنی ایالات متحدهی آمریکا در حال وقوع است. همانگونه که انگلیس، باندهای تروریست صهیونیست را وارد کرد و آن مصیبت را برای فلسطین به وجود آورد و آن مصیبت محقق شد، امروز ایالات متحدهی آمریکا و همپیمانان منطقهایاش -آنچنان که برخی شواهد را ذکر خواهم کرد- باندهای تروریست تکفیری وحشی را به منطقهی ما آوردند تا باقیماندهی روحیه، اراده، موضوع و وجود مقاومت را در باقیماندهی دولتها، ملتها، احزاب و جنبشهای ما از بین ببرند. الآن شواهد را عرض خواهم کرد.
اما میان مصیبت ۱۹۴۸ و مصیبتی که میخواهند بر سر ما بیاورند تفاوتی بزرگ هست. تفاوت اصلی این است که در این دوران مردان، زنان، کشورها، دولتها، ارتشها، ملتها، احزاب، جنبشها و جریانهای زنده، قدرتمند و دارای درک و بینشی در منطقه و امت وجود دارند که بر شکست پروژهی آمریکا از طریق شکست همهی دستنشاندههای آن اصرار دارند تا ماجرای پروژهی بریتانیا که به موفقیت دست یافت و دستنشاندههایش توانستند بر فلسطین و منطقه سلطه یابند، تکرار نشود. این یک تفاوت جوهری میان مصیبت فعلی و مصیبت قبلی است. زخمها و شهیدان شما گواه این واقعیتی هستند که عرض کردم.
یکی از اخبار تازه در زمینهی این هجوم وحشیانه، جنایتهای هولناک دیروز داعش در شهر صدر و چندین حومهی بغداد است که تقریبا ۱۰۰ شهید و صدها مجروح داشت. داعش با کمال افتخار قتل مردان، زنان و کودکان حومهها و شهرها را بر عهده میگیرد. این داعش -که کمی بعد دربارهی آن صحبت خواهیم کرد- در میادین نبرد شکست میخورد و انتقامش را از مردم عادی حومهها، روستاها و شهرها میگیرد. در عراق وقتی در جبهههای نبرد شکست میخورد، در حومههای بغداد انفجار ترتیب میدهد. در سوریه نیز وقتی در تدمر شکست میخورد، در منطقهی سیده زینب(س) دمشق انفجار ترتیب میدهد. در لبنان وقتی در رشتهکوههای شرقی، قلمون و سرزمینهای عرسال شکست میخورد، در برج البراجنه انفجار ترتیب میدهد چون این واقعیت و ماهیت داعش است.
ایدهای که میخواهم در این موضوع مطرح کنم آن است که: وقتی حضرت سید القائد(حفظه الله) و بسیاری از مسئولان، علما و سران سیاسی منطقه و جهان عرب و اسلام مسئولیت را بر عهدهی آمریکا میاندازند بعضی از مردم میگویند: برادر، به آمریکا چه ربطی دارد؟ میگویند آیا این جنبشهای اسلامگرای جهادی تندرو و بعضا تکفیری واقعا برای آمریکاییها میجنگند و به منافع آنها خدمت میکنند و در پروژهی آنها گام بر میدارند؟! آمریکاییها چگونه میتوانند با جنبشهایی با این ویژگیها، تفکرات و ماهیت همکاری کنند و آنها را به کار بگیرند؟ بعضی از مردم از این اتهام و موضوع تعجبزده میشوند.
سؤال دوم: خیلی خب، این ادعای شماست اما دلیلتان چیست؟ آمریکا هیچ ارتباطی به داعش، النصره و القاعده ندارد و همهی اتفاقات امروز خارج از سلطهی ایالات متحدهی آمریکاست و برعکس حتی آمریکا راه حل، امان، ضمانت، مایهی صلح و… است. این یک اشکال در هشیاری، بینش، فرهنگ سیاسی، درک، فهم و تشخیص دشمن و دستنشاندهها و هدفها و پروژههایش است. این چیزی است که همیشه باید دربارهی آن صحبت کنیم.
یک شاهد قدیمی و یک شاهد تازه میآوریم. شاهد قدیمی که البته شهادتش قدیمی نیست. تصویر و صوت این متنی که الآن میخوانم موجود است و المنار میتواند در روزهای آینده دقیق ترجمهاش کند و در تلویزیون بگذارد تا همهی مردم بشنوند. این در سایتهای اینترنت موجود است و اطلاعات ویژهای نیست. در مصاحبهای با یکی از تلویزیونهای جهان است. در ۲۰۰۹/۸/۲۵ خانم هیلاری کلینتون در زمانی که وزیر خارجه بوده است، گزارشی طولانی برای کمیتهی تخصصی مجلس نمایندگان آمریکا ارائه میکند که بنده میخواهم این بخشش را بخوانم. به یاد دارید که اسرائیلیها مدام ما عربها را مسخره میکنند و میگویند این عربها کتاب، خبر و تحلیل نمیخوانند و به همین دلیل بر آنها پیروز میشویم سپس وقتی از تجربهی مقاومت لبنان صحبت میکنند گواهی میدهند که این مقاومت مطالعه میکرده است. خیلی خب. کلینتون از مصیبتی که به آرامی در حال بروز بود و آغاز تازهی اینگونه جنبشها صحبت میکند و به نمایندگان آمریکایی میگوید:«به یاد داشته باشیم افرادی را که امروز با آنها میجنگیم» آن روزها با القاعده مشکل داشتند «بیست سال قبل حمایت مالی کردیم» دو نفر از برادران ما ترجمه کردهاند. یکی گفته است حمایت مالی کردیم، دیگری گفته به وجود آوردیم. در هر صورت تفاوت کمی با هم دارند. «بیست سال قبل حمایت مالی کردیم و این کار را ما انجام دادیم…» یعنی ایالات متحدهی آمریکا بود که این گروهها را آورد و حمایت مالی کرد. «این کار را انجام دادیم چون درگیر نبرد با اتحاد جماهیر شوروی بودیم و شوروی افغانستان را اشغال کرده بود و دوست نداشتیم تسلط آنها را بر آسیای مرکزی ببینیم.» از شوروی نگران بودیم و میخواستیم با آنها بجنگیم. چه باید میکردیم؟ «وارد عمل شدیم و رئیس جمهور ریگان با مشارکت کنگرهی آمریکا گفتند و توافق کردند که باید این مجاهدان را به خدمت بگیریم.» مجاهدان موجود در جهان اسلام که قاعدتا با اسرائیل نمیجنگند و ابدا هیچ کاری با آن ندارند. «باید این مجاهدان را با همکاری سازمان اطلاعات و ارتش پاکستان به خدمت بگیریم و آنها را برای جنگ با شوروی از سعودی و دیگر جاهایی را که تفکر وهابی یا نسخهی وهابی اسلام را به کار میبندند جذب کنیم.» دقت کنید. یعنی آنها میدانند گروههایی را که برای تسلیح و آموزش جنگ با شوروی آوردهاند چه کسانی هستند. چه کسانی هستند؟ «کسانی که تفکر وهابی یا نسخهی وهابی اسلام را به کار میبندند.» قاعدتا این را یک تجربهی موفق بر میشمارد. «شوروی افول کرد و میلیاردها دلار ضرر دیدند.» یعنی جنگ افغانستان بر شرایط اقتصادی آنها تأثیر گذاشت. «تا آنجا که به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی انجامید.» اما او ادامه میدهد و میگوید سپس زمانی که بهکارگیری القاعده و گروههای جهادی وهابی که به وسیلهی آنها جنگیده بودند به پایان رسید آنها را رها کردند. از این بخش باید درس بگیریم و همهی غرب و جهان باید دوباره این پند را به یاد بیاورند:«ما باید آنچه را کاشته بودیم درو میکردیم. ما پاکستان را رها کردیم و به تعامل با ارتش پاکستان پایان دادیم و گذاشتیم آنها با نتایج [کار ما] دست و پنجه نرم کنند.» الآن در پاکستان چه خبر است؟ بیست سال است در پاکستان چه خبر است؟ هر روز یا هر هفته شاهد انفجار در مساجد هستیم، حتی در مساجدی که امام و نمازگزارانش سلفی هستند! و انفجار در تجمعات دینی، شهرها، روستاها، ارتش، پلیس و کلیساها. به یاد دارید همین دو یا چند هفته پیش صدها نفر در پارکی در پاکستان کشته یا شهید شدند. «گذاشتیم آنها با نتایج [کار ما] دست و پنجه نرم کنند. خیلی خب. آنها دچار مشکل شدند. خودتان بروید و مشکلتان را با موشکهای استینگر که در افغانستان دست آنها مانده بود و مینهای پراکنده در مرزها حل کنید. امروز ما طی تلاشمان برای جبران، در حال دادن هزینهی زمان از دست رفته هستیم.» خب، این یک تجربه است. این را خود آمریکاییها میگویند. این صحبتهای هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه، است. بعضیها میگویند چرا به اهالی رسانه استناد میکنید؟ برادر، این دیگر اهل رسانه نیست. وزیر امور خارجهی ایالات متحدهی آمریکا در هنگام حضورش در این مسند این را میگوید. همین فرد امروز یک نمایندهی قدرتمند برای ریاست جمهوری آمریکاست. خودش میگوید ما آمریکاییها از شوروی نگران بودیم و به این نتیجه رسیدیم این -به قول خودش- مجاهدان با تفکر وهابی را بیاوریم و با همکاری ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان به آنها پول، آموزش و سلاح بدهیم و سپس به وسیلهی آنها با شوروی جنگیدیم و نتیجه گرفتیم و شوروی را شکست دادیم ولی بعدها هزینهی به کار گرفتن این گروهها را پرداختیم. پس، در تاریخ نزدیک و معاصر این رخ داده است. صحبت از دههی هفتاد و هشتاد میلادی است نه صد سال قبل. همهی ما جوان و فهیم بودیم و این حوادث را به یاد داریم.
امروز نیز ایالات متحدهی آمریکا و اسرائیل و غرب مشکلی در منطقه دارند. آن مشکل اتحاد جماهیر شوروی نیست بلکه خط مقاومت، جمهوری اسلامی ایران، جمهوری عربی سوریه، جنبشهای مقاومت لبنان و فلسطین، تغییرات بزرگ عراق و یمن در جهت خط مقاومت و این نهضت، هشیاری و بیداری تازهای است که در سالهای گذشته در امت رخ داد. چگونه میخواهند با این دشمن تازه بجنگند؟ مشکل آمریکا و غرب با این دشمن تازه چیست؟ این است که بسیاری از اینها نماز میخوانند، روزه میگیرند و زنانشان حجاب میپوشند؟ به هیچ وجه. هیچ مشکلی ندارند. در سعودی هم نماز میخوانند، روزه میگیرند، پوشیه میزنند و حج و عمره به جا میآورند. مشکلشان این نیست که کسی خود را مسلمان بداند. مشکل آنان با پوسته و ظاهر دین شما نیست. مشکل آنان با دولتها، ملتها، حزبها و جریانهایی است که اشغال فلسطین، سرزمینهای عربی و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی توسط اسرائیل را بر نمیتابند. مشکل آنها با هر کسی است که سلطهی آمریکا بر منطقهی ما را بر نمیتابد. آنها با هر کسی که میخواهد این امت کرامت، عزت، اماکن مقدس و شرافت خود را بازپسبگیرد مشکل دارند. مشکل آنها با همهی کسانی است که میخواهند نفت، گاز و منابع این امت برای امت باشند و نه در خدمت شرکتهای بزرگ آمریکایی و غربی. آنها با هر گونه فرهنگ، موضوع، روح، تفکر، اراده، تصمیم و عمل میدانی مقاومت مشکل دارند. خب، چگونه میخواهند با اینها بجنگند؟ مستقیما با آنها جنگیدند و ناکام ماندند و شکست خوردند. اسرائیل در جولای ۲۰۰۶ مستقیما با آنها جنگید و شکست خورد. در فلسطین، در غزه، شکست خوردند. دیگر چه گزینهای میماند؟ بازگشت به الگوی پیشین. الگویی که با آن توانستند اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهند. این بهترین راه است. کسانی را به منطقه میآوریم و آنها را در مقابل کشورها، دولتها و جنبشهای مقاومت قرار میدهیم و این خط را ویران میکنیم. توان ویرانگری این الگو بسیار بالاست. اسرائیل ساختمانها، سنگها، راهها و تأسیسات زیربنایی را نابود میکند و ما را میکشد اما وقتی کشته میشویم همانگونه که امام و سید عباس میگفتند بیدارتر میشویم. به ما زخم میزنند اما ما از ژرفای زخم خود همچون ابالفضل العباس(علیه السلام) بر ادامهی راه تأکید داریم. تجاوز اسرائیلی نمیتواند روح، فرهنگ، تفکر و اولویت مقاومت را در ما از بین ببرد اما به نظر غرب و آمریکا، این [تکفیری]ها میتوانند به روحیه، ذهنیت، فرهنگ و تفکر ما صدمه بزنند چون به نام اسلام، مکه و مدینه، حرمین شریفین، صحابیان رسول الله، مادران مؤمنان و موضوعات فتنهگون که کوچک در آن پیر و بزرگ در آن فرتوت و عقلها در آن تباه و اندیشهها در آن حیران میشود، با شما میجنگند. این مصیبت بسیار از مصیبت فلسطین بزرگتر است. همانطور که همیشه میگفتم اگر الآن اجازه دهیم اینها موفق شوند، فلسطین از بین میرود و هدفهای «نکبة»ش محقق میشود. به همین دلیل آنها چه کردند؟ از آن تجربه بهره بردند و دوباره مجاهدان را از سعودی، کشورهای خلیج، یمن، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان، هرچه در جهان آخرش اِستان دارد و اروپا، فرانسه، بریتانیا و… آوردند به سوریه و عراق سروقت ما.
متن دوم. این نیز صوت و تصویرش موجود است و یک مصاحبهی مفصل با سی.ان.ان آمریکا است، نه المنار! مصاحبه با یک ژنرال بازنشستهی آمریکایی معروف و یکی از مهمترین ژنرالهای ارتشهای آمریکا به نام وسلی کلارک است. او از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ فرمانده ارشد پیمان ناتو بوده. این مصاحبه روز جمعه ۲۰۱۵/۲/۱۷ پخش شده یعنی هنوز تازه است. چه میگوید؟ کسی که قاعدتا مسئولیتهای بزرگی در نیروهای آمریکا داشته. مردان و زنان جانباز، بچهها، برادران، عزیزان و همهی لبنانیها و ملتهای منطقه که هنوز با ما بحث میکنید که چرا به سوریه رفتید، نرفتید، آمدید، نیامدید و موضعتان چنین و چنان بود، گوش کنید. با صدای بلند میگوید:«واشنگتن و همپیمنانش گروه داعش را برای مقابله با حزب الله لبنان به وجود آوردند.» قاعدتا این تنها هدف نیست ولی او دربارهی این هدف اصلی صحبت میکند و میگوید:«هدف داعش، نابودی حزب الله است.» و «ما داعش را از طریق حمایتهای مالی دوستان و همپیمانانمان به وجود آوردیم و آن را برای جنگ با حزب الله مجهز کردیم.» اینجا برادران برای من در پرانتز نوشتهاند کشورهای خلیج. نمیدانم این ترجمه است یا توضیح. وقتی متن دقیق ترجمه شده در تلویزیون پخش شود میتوانیم مطمئن شویم. کلارک میگوید:«وقتی حمایت مالی و پشتیبانی از سوی همپیمانان ایالات متحده تأمین شد، صدها میلیون دلار برای خدشهدار کردن وجههی حزب الله و جنگ و محاصرهی حزب الله صرف شد. حزب الله، اولین هدف است.» و افزود:«واشنگتن همچنین در امکانبخشی به موج ارعابانگیز رسانهای جنایتهای داعش مشارکت کرد.» امروز المنار از میان شبکههای ماهوارهای حذف میشود و حضورش در ماهوارههای اروپایی و آمریکایی ممنوع است و در اینترنت و در پایگاههای اینترنتی ما را حذف و پیگیری میکنند و جلوی حضور، نام، عکس و اخبار ما را میگیرند. در حالی که داعش هزاران پایگاه خبرپراکنی دارد. آمریکاییها این امکانات را فراهم کردهاند. چرا؟ تا سرتاسر جهان این تصویر پلید، ظلمانی و قبیح را از اسلام دریافت کنند. حتی ملتهای منطقه به خود میلرزند. هراس، پیشاپیش داعش حرکت میکند. نگاه کنید چگونه میکشند، سر میبرند، سینهها را میشکافند، تجاوز میکنند، به اسارت میبرند، ویران میکنند، میسوزانند و تکه تکه میکنند تا مردم به خود بلرزند، بترسند، دچار فروپاشی روانی شوند، رها کنند، مهاجرت کنند، بروند و منطقه را برای کسانی که آمریکاییها میخواهند خالی کنند. خیلی خب، پس هدف داعش چه بود؟ پاسخ را از ژنرال آمریکایی، فرمانده ناتو و یکی از ژنرالهای بزرگ در مصاحبه با سی.ان.ان شنیدید. تعارف نمیکند و مصاحبهاش هم با تلویزیون هوادار خط مقاومت نیست. قاعدتا مصاحبهاش طولانی است و میتوانیم به مصاحبهی کامل مراجعه کنیم. یعنی او چه میگوید؟ میگوید امروز داعش را آوردهاند تا هدفی را که آمریکا و اسرائیل در جنگ جولای نتوانستند محقق کنند یعنی نابودی و به قول شاهزادگان آل سعود در هم کوبیدن حزب الله، به انجام برساند. بنده به شما میگویم هدف آنها از داعش فقط نابود کردن حزب الله نیست. داعش در آینده برای نوار غزه، کرانهی باختری و جنبشهای مقاومت فلسطین نیز خطر محسوب خواهد شد. داعش برای جنگ با جمهوری اسلامی ایران، تغییر عراق و نظام مقاوم سوریه آورده شد. داعش را آوردند و در عراق، سوریه و حتی افغانستان قرار دادند؛ در افغانستان شکاف رخ داد، یک طرف داعش و یک طرف طالبان. میخواهند داعش در مرزهای شرقی و غربی و اگر بتوانند داخل ایران حضور داشته باشد. نظام سعودی امروز روی این کار میکند. همچنین میخواهند داعش داخل عراق و سوریه باشد. همچنین آنها را به سمت لبنان، قلمون، رشتهکوه شرقی و سرزمینهای عرسال فرستادند. میخواهند آنها از عرسال تا ساحل حضور داشته باشند. با چه هدفی؟ با همین که عرض شد. این را برای افزایش بینش و معرفت نسبت به هر خطر و تهدیدی که این سالها با آن مواجه شدیم میگویم تا راهمان روشن باشد. این ژنرال از دو موضوع مهم صحبت میکند. میگوید آمریکا برای نابودی حزب الله داعش را به کار گرفته است. قاعدتا این کار آمریکاییها در جهت منافع چه کسی است؟ اسرائیل و پروژه، هژمونی، سلطه و اشغال منطقه توسط خودشان. بله، آمریکاییها امروز در منطقه با مشکل مواجهند. مشکلی که از یمن آغاز میشود؛ یمنی که [خود را] ثابت کرد و به صورت قدرتمند و فعال به یک قدرت واقعی که شعار مرگ بر اسرائیل میدهد و رو به سوی فلسطین و یاری ملت فلسطین دارد، تغییر یافت و نیروهای اشغالگر آمریکایی را بیرون کرد که البته امروز به بهانهی داعش در حال بازگشتند. همچنین ملت عراق که با اسلحه و سیاست مقاومت کرد و نیروهای آمریکایی را از عراق بیرون کرد و امروز میبینیم که به بهانهی داعش در حال بازگشتند. و سوریهای که در دوران دو اسد از ارادهی آمریکا سرپیچی میکرد و آمریکا امروز در حال آماده شدن یا نقشه کشیدن برای بازگشت به سوریه حتی اگر شده در سطح تصمیمسازی سیاسی یا صدها سرباز و افسری است که به بهانهی داعش آنها را به شمال سوریه فرستاده. پس داعش وسیلهای است که در جهت هدفهای آمریکا و برای نابودی دشمن آمریکا و اسرائیل و تحقق بخشیدن هدفهای آمریکا از جمله بازگشت مستقیم نظامی، سلطه، هژمونی و به زانو درآوردن همه برای از بین بردن هرگونه احتمال مقاومت در منطقه به خدمت گرفته میشود.
به ژنرال آمریکایی باز میگردیم. چه گفت؟ دو نکته. اول: ما داعش را به وجود آوردیم. قاعدتا منظور از داعش فقط داعش نیست. منظور، داعش و النصره است چون اینها یکی بودند. بعدها بر سر زعامت، امارت و خلافت به اختلاف خوردند. دوم: خدشهدار کردن وجهه و محاصرهی حزب الله برای نابود کردنش. ان شاءالله ما از این روند سرپیچی خواهیم کرد. این بخش را با این موضوع به پایان میبرم. در نتیجه این فهم ماست. بنده میخواهم در این بخش به مسلمانان اهل سنت و شیعه بگویم: ای همهی مسلمانان، حوادث منطقه نبرد شیعه و سنی نیست. آنها هستند که میکوشند به این نبردها جنبهی مذهبی و فرقهای بدهند. به هیچ وجه نبرد میان مسلمانان نیست. موضوع، شیعه و سنی نیست. همان طور که این گروهها را برای جنگ با شوروی به افغانستان بردند، امروز آنها را آوردهاند برای جنگ با خط مقاومت و تخریب روحیهی بیداری؛ حال میخواهید آن را بیداری اسلامی، بهار عربی یا انتفاضههای مردمی بنامید. همه چیز در منطقه از بین رفت. همه چیز نابود شد. امروز دیگر در منطقه اولویت اصلاحات، دموکراسی، انتخابات و تغییر وجود ندارد. اولویت امروز مقاومت و مقابله با تروریسم است. کدام تروریسم؟ تروریسمی که اینها آوردند و آن را بر همهی ملتهای منطقهمان و همهی جهان عرب و اسلام تحمیل کردند. مسلمانان نباید فریب هیچ کدام از این شعارها، عنوانها، پرچمهای سیاه، لا اله الا الله محمد رسول الله و ریشهای بلند را بخورند چون اینها از سوی سردمداران آمریکا و غرب به کار گرفته، مدیریت، تجهیز و تأمین میشوند.
و به مسیحیها مخصوصا مسیحیهای لبنان، سرزمین شام و شرق میگویم: همین آمریکا که همچنان به آن دل بستهاید و آن را ضمانت، امنیت، صلح، مرجع و پاسدار میبینید، برای به دست آوردن منفعت هیچ چیز برایش فرقی نمیکند. وقتی تصمیم گرفت شوروی را شکست دهد اینها را به افغانستان برد و برایش هیچ اهمیتی نداشت که چه بلایی سر اهالی پاکستان، افغانستان و تمام منطقه میآید. حتی برایش اهمیتی نداشت بعدها در ۱۱ سپتامبر چه بر سر ملت ایالات متحدهی آمریکا میآید. همهی اینها را به کار میگیرند. جرج بوش حتی ۱۱ سپتامبر را به کار گرفت. اینها وقتی پای پروژهها و سلطهشان بر منطقه و پاسداری از اسرائیل در میان باشد مسلمان و مسیحی برایشان هیچ اهمیتی ندارد. مسیحیهای عراق و سوریه هزینه دادند و نزدیک بود در لبنان نیز هزینه بدهند. در پاکستان و افغانستان و جاهای دیگر جهان هزینه دادند. امروز خود غرب در پاریس، بروکسل و… هزینه میدهد و پس از این نیز قطعا هزینه خواهد داد. به همین دلیل همهی ما باید نسبت به واقعیت نبرد فعلی بصیرت داشته باشیم. حوادث سوریه، عراق و اینجا و نبرد با داعش، جبههی النصره و ملحقاتشان نبرد اصلاحات، دموکراسی، انتخابات، حقوق بشر، استقلال، آزادی، کرامت، اسلام، دین، قرآن و اماکن مقدس نیست بلکه نبرد با گروههایی وحشی است که آمریکا و غرب آنها را برای نابودکردن خط مقاومت آوردند. خط مقاومت از روز اول واقعیت نبرد را میدانست و دور از همهی درنگورزان، فروگذاران، سرگشتگان، غافلان، غافلکنندگان، نادانان، کوردلان و نابینایان تصمیم خود را برای رویارویی و ایستادگی گرفت و جوانان، نوجوانان، مردان، سربازان، مجاهدان، ارتشیان و مقاومان رفتند و در میدانها حضور پیدا کردند و جنگیدند و ملتها و محیطهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آنها را در آغوش گرفتند و تا این لحظه در حال وارد کردن شکست به طرف مقابل هستند. این پروژه تا این لحظه شکست خورده است. در یمن، عراق، سوریه، لبنان و ایران نتوانستند به هدفهایشان برسند و ان شاءالله نخواهند توانست. چرا؟ چون شما یعنی مردانی پربرکت، شجاع، مصمم، صبور و متوکل و عقلها و قلبهایی با بصیرت، هشیار و فهیم و این ارادهها و عزمها وجود دارند. همگی ما این مسئولیت را پذیرفتیم و پس از این نیز خواهیم پذیرفت.
برادران و خواهران، در روز جانباز مقاومت، زخمهایتان گواه شما و مقاومت، مسیر، کشور و ملت شما در دنیا و آخرت هستند؛ گواه بر این که شما همیشه در مقابل پروژهی اسرائیل و پروژهی آمریکا با دستنشاندههای تکفیری تروریست، در میدان حضور داشتید و همچنان حضور دارید و این که شما از طریق دیگر برادرانتان که همچنان در میادین حضور دارند، تا زمانی که کرامت، شرف، اماکن مقدس، منابع، تصمیمات و استقلال این امت با تهدید و خطر مواجه است به رویارویی خواهید پرداخت. این از بخش اول. قاعدتا هر کس تردید دارد میتواند برود بگردد. بنده توصیه میکنم همهی این مصاحبه را بیاورند چون صحبتهای کلینتون و کلارک بسیار مفصل است.
قاعدتا در همین زمینه: امروز صحبتهای زیادی در زمینهی سعودی، تروریسم و این گروهها در میان بسیاری از مسئولان اطلاعات و ارتش آمریکا و اروپاییها و غربیها و وزیران سابق امور خارجه وجود دارد. بسیار مفید است که این موضوع پیگیری شود. قاعدتا رسانههای عربی که تحت سلطهی پول سعودی و خلیجی هستند اجازه نمیدهند این شهادتها، اعترافها و اذعانهای مسئولان بلندپایهی سیاسی، دیپلماتیک، نظامی یا امنیتی آمریکایی و غربی پخش شود. اما همگی ما وظیفه داریم پیگیری کنیم و ببینیم اینها که با ما میجنگند چه میگویند، چه کردهاند و کجا اشتباه میکنند چون امروز کم کم فهمیدهاند چه ماری در آستین پرورش دادهاند.
[بخش مربوط به انتخابات شهرداریهای لبنان در اولویت ترجمهی این پایگاه نیست. متن عربی آن از طریق همین صفحه قابل دسترسی است.]
آخرین موضوع: ماهیت مناسبتی که در آن قرار داریم. بنده میخواهم کمی خطاب به شما جانبازان دربارهی برخی مسائل و مسئولیتها صحبت کنم. برادران و خواهرانم، زخمهای شما گواه شما در دنیا و آخرت هستند؛ گواه دنیوی بر مقاومت و تاریخ شما و گواه اخروی بر فداکاریها، اخلاص، جهاد، اطاعت و بندگی خداوند(عز و جل) توسط شما. زخمهایتان گواه بر صبر، تعهد، ایستادگی و مسئولیتپذیری شما هستند. با توجه به اینکه در سالهای اخیر در میان برادران مجاهد، مقاوم و رزمنده تعداد قابل توجهی جانباز تازه داشتهایم باید بگویم جانباز وارد مرحلهی کاملا تازهای از زندگی میشود. مرحلهای که از لحاظ روانی، معنوی و اجتماعی متفاوت است. زندگی، فعالیتها، تحرکات، غذاها، مزاج و روابط شخصی، خانوادگی و اجتماعی و حضور عملیاش تغییر میکند. اینها واقعیتهایی است که شما با آن مواجه هستید. به همین دلیل برادر جانباز باید خود را برای این برههی تازه آماده کند. او یک مرحله از جهاد، مسئولیتپذیری و اطاعت خداوند را به پایان رسانده و وارد مرحلهی تازهای از جهاد، اطاعت خداوند، بندگی و تلاش اخروی شده. آنچه تغییر کرده این است که بدنش صدمه دیده و تکلیفش تغییر کرده و بر سبک زندگیاش بازتاب یافته. اینجا جانباز و خانوادهاش با برخی چالشهای واقعی مواجهند و همچنین مقاومت و سازمانها و جامعهی مقاومت نیز در برابر جانباز با چالشهایی واقعی رو در رو هستند.
اولا دربارهی خود جانباز؛ گرچه برخی موضوعات دربارهی همه مشترک است. جانباز باید بداند این زخم یک رنگ، نشان و مهر است که خداوند(سبحانه و تعالی) به او عطا فرموده و به او منتسب است. همان گونه که شهیدان، گواهان خداوند هستند، جانبازان نیز زخمیهای خداوندند و به او انتساب دارند. همان طور که بندگان شایسته و اولیاء به خداوند منتسب میشوند. مثل زمین که وقتی مسجد میشود، بیت الله نام میگیرد. قبل از این که مسجد شود میتوانید در آن اشغال بریزید اما پس از این که مسجد شد حرمت مییابد چون نسبتی ویژه با خداوند(سبحانه و تعالی) یافته است. برادران مجاهدْ حرمت و کرامت دارند و وقتی به شهادت میرسند حرمت و کرامت اضافی دیگری مییابند و همچنین وقتی زنده میمانند این زخم که بنده آن را مهر خداوند مینامم این نسبت، موقعیت و مرتبهی تازه و در پی آن جایگاه و کرامت الهی را برای آنها به همراه دارد. جانباز باید این را بفهمد. خانوادهی جانباز باید این را بفهمند. جامعه و مقاومت جانباز نیز همچنین. در نتیجه حرمت جانبازان بیشتر و بالاتر از غیر جانبازان است. نه این که دیگران حرمت و کرامت نداشته باشند، آنها هم حرمت و کرامت دارند اما اینجا رتبهی بالاتری هست و باید از لحاظ روحی، روانی و معنوی با آن اینگونه برخورد کرد. برادر جانباز باید بداند به مرتبه یا مراتبی دست یافته که خداوند (عز و جل) از آن مطلع است زیرا جانباز در زمرهی مجاهدانی که خداوند آنها را در آیات محکمش بر دیگران برتری داده درآمده. اولین مسئولیت جانباز، حفاظت از این مقام و مرتبه است و این که ثواب و اجرش را نابود و تباه نکند و مرتبهاش را تنزل نبخشد. این موضوع، او را در معرض جهاد تازهای با نفسش قرار میدهد. جانبازی یعنی ورود به مرحلهی درد. چنین فردی باید بر زخم، بیماری، درد و نقصی که به بدنش وارد شده است و خانواده، محیط، جامعه، تقصیرات ما صبر کند. او باید صبر کند تا مرتبهاش را حفظ نماید یا ترفیع بخشد، از مقامش حفاظت کند یا آن را بالاتر ببرد. جهاد جانباز همان جهاد اکبری است که رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن توصیه کردند. بنده به واسطهی اطلاعات، دانستهها و پیگیریهایم شهادت میدهم که اکثریت قاطع جانبازان ما -نمیخواهم همه را معصوم کنم- اهل صبر، تحمل و ایستادگی بودهاند. زخم بعضیها آنها را به لحاظ عقیدتی زمین میزند و مردد و ساقط میشوند. زخم بعضیها آنها را به لحاظ سیاسی زمین میزند و از انتخاب سیاسیشان پشیمان میشوند. زخم بعضیها آنها را به لحاظ اخلاقی زمین میزند و در سطح رفتاری ساقط میشوند. ابلیس و شیاطین همانطور که سلامت جسم را برای به انحراف کشاندن انسان به کار میگیرند، از زخم نیز استفاده میبرند. شما در نبردی با شیاطین جن و انس قرار دارید که میدان آن نفس خود شماست. ضمن این که شما چیزی بسیار ارزشمند و طلایی در اختیار دارید که خداوند به واسطهی آن مقامی را به شما وعده داده است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه به قلب انسانی خطور کرده و شما باید آن را با قدرت نگه دارید. باید برای باقی ماندن آن فداکاری کنید. شما چشمها، دستان یا پاهایتان را تقدیم کردهاید یا فلج شدهاید و نزد خداوند و در قیامت به آن مدال، مقام و مرتبه دست پیدا کردهاید. مسئولیت بزرگ شما این است که آن را از دست ندهید. این از رهگذر جهاد، صبر، ایستادگی و تحمل شما صورت میگیرد و تلاش درونی، فکری و فرهنگی میطلبد و همهی ما باید همکاری کنیم چون همگیمان مبتلی هستیم.
دومین موضوعی که میخواهم به آن توجه بدهم و این نیز بر جانبازان، خانوادههایشان و این تاریخچه تطبیق میکند این است که برادران و خواهران مادامی که جانباز هستند هر لحظه در جهادند. مجاهد وقتی از جبههها به مرخصی میآید میرود تفریح، با خانوادهاش مینشیند و… نوشتن کارنامهی اعمالش متوقف میشود. از جهاد آمده است و به زندگی دیگری میپردازد. برایش ثبت میکنند که در این ده یا پنج روز چه کاری انجام میدهد. اما جانباز از لحظهای که زخمی میشود قلمهای ملائکه تا لحظهی وفات برای او مینویسند چون این زخم و صبر بر این زخم و ایستادگی در موقعیت جانبازی یک جهاد مداوم است که در قالب اجر، ثواب، مرتبه، مقام و کرامت نزد خداوند ثبت، نوشته و تدوین میشود و این همان چیزی است که شما میخواهید. شما رفته بودید شهید شوید نه جانباز. شهید رسید اما خداوند به شما فرصت داد و کار شما را به تأخیر انداخت و مسئولیتی بر عهدهی شما گذاشت تا کاملش کنید و به او برسید.
همچنین موضوع دیگری برای صبر، اجر و کرامت وجود دارد. وقتی موضوع بلا مطرح میشود شامل جانباز میشود. مؤمن مورد ابتلاست و جانباز ابتلائات ویژهای دارد. میتوانید با کامپیوتر در کتاب میزان الحکمه بگردید و موضوع بلاء را پیدا کنید. همهی وعدههای خداوند(سبحانه و تعالی) به بندگان مؤمنش که بر بلاء، آزمایش و امتحان او صبر میکنند برای شما نوشته شده است.
موضوع بعد بیماری است. باز هم در میزان الحکمه موضوع بیماری را ببینید. روایتهای بسیاری خواهید یافت. چه این که جانباز به واسطهی رنجها و دردهایش به نوعی یا تا حد زیادی بیمار است و این موضوع بر او صدق میکند. او حتی بیش از بیماران رنج میکشد. در این روایات از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که ساعتها و روزهایی که انسان در مداوای بیماری تا چه رسد به بیماری به واسطهی جهاد در راه خدا صرف میکند چقدر گناهانش را میریزد، زشتیهایش را نابود میکند و او را پاک و پالوده میسازد و گاهی بر اجر، ثواب و مقام او میافزاید. پس وضعیت شما وضعیت جهاد و عبادت مداوم است. باید این وضعیتی را که در آن قرار داریم درک و با آن بر این اساس رفتار کنیم و بسیار مراقب مدال، مقام، مرتبه و مهری که خداوند به ما عنایت کرده است باشیم.
و بعد از آن: مسئولیت جانباز اینجا تمام نشده است. باید ادامه دهد. شما مسئولیتهایی دارید. اولا در زمینهی تربیت مردم. نه این که منبر بروید و سخنرانی کنید. بنده سالها پیش در یکی از دیدارها با جانبازان این را گفتم. جانباز وقتی بین عدهای و دو یا سه نفر مینشیند، خودش، صحبتش، تأثیرش و گفتارش افراد را متأثر میکند و افراد ارتباط میگیرند چون شما از جایگاه عمل صحبت میکنید و از کسانی نیستید که چیزهایی میگویند که به آنها عمل نمیکنند. شما از کسانی هستید که تلاش کردند، جنگیدند و مقاومت، جهاد و فداکاری کردند و به شهادت رسیدند ولی مدال جانبازی دریافت کردند. در نتیجه اعتبار شما از همهی ما بیشتر است و مسئولیت شما در زمینهی تربیت، انگیزش و تثبیت روحیه، عقل، فرهنگ و ارادهی مردم بسیار بالاست و باید آن را تباه نکنید. در دورهای شما باید اسلحه حمل میکردید اما امروز باید با زبانتان و اگر با زبان نمیتوانید با اشاره یا هر وسیلهای مردم را تثبیت و بیدار کنید و به حرکت وادارید چون امروز جنگ روانی و جنگ نرم در جهت خدشهدار کردن وجههی مقاومت، محاصره و تحریکْ بخشی از نبرد برای نابود کردن مقاومت است. خون شما دستاوردهایی داشته که باید آنها را با زبان، صدا، کلمات، بیانتان و احساسات صادقانهای که بروز میدهید حفظ کنید. پس این در میان همه مشترک است.
دوم: برادرانی که همچنان میتوانند در هر سطحی کار کنند بدانند این ننگ نیست. به موضوعات اعتباری و جایگاههای تشکیلاتی توجهی نکنید. آنها را کنار بگذارید. چیزی به شما بگویم که البته شاید در آن شبههی ریا وجود داشته باشد. بنده مدت زیادی روی خودم کار کردم که اگر تکلیفم باشد که این افتخار را داشته باشم که اسلحه بردارم و از یک پایگاه، مکان، خانه یا مراکز حزب الله نگهبانی بدهم، این کار را انجام دهم. اگر الآن به من بگویید تکلیف تو این است، اسلحه بر میدارم و افتخار خودم میدانم که سرباز حزب الله باشم و از مرکز، خانه، مکان، خط یا پایگاهی نگهبانی بدهم. بیایید موضوعات اعتباری را کنار بگذاریم و نگویید این کار چیست که به من میدهید. اگر میتوانم در بخش مخابرات، اطلاعات یا فرهنگی و در هر موقعیت اداری کار کنم، بکنم. نگویید من یا در جبهه میجنگم یا در خانه مینشینم. نه، ما به شما، تلاشها، حضور، نیرو و عقلهایتان و تأیید الهی نیازمندیم چون شما مورد تأیید خداوند(عز و جل) هستید. شما مهر الهی دارید. موضوعات اعتباری شخصی، روحی و… بازتان ندارد. ضمن این که وقتی کار میکنید -هر کار که باشد- موجب سلامت و سلامت روان است برادران. خود نشستن در خانه بدون کار، بیرون رفتن و تعامل با مردم موجب افسردگی، نا امیدی و شرایط بد روانی میشود و بیماری را نیز پیچیده میکند. پزشکان اتفاق نظر دارند و تجربه نیز میگوید کار یکی از شرطهای سلامت روان است. برادران، یک نفر حتی اگر جانباز، بیمار، فلج و کور هم نباشد و سالم باشد اگر در خانه بنشیند و یک هفته بیرون نرود میبیند که چند درصد افسردگی و فلان گرفته است. پس کار اولا به مسیر مقاومت و دستاوردهای خونهایتان و ثانیا به سلامت روان و بدنتان کمک میکند. سلامت روان روی بدن بازتاب مییابد. افسردگی، غم یا عزلت و آرامش، خوشی و احوال روانی روی بدن تأثیر میگذارد. حتی معروف است که پزشکان در مورد بیماریهایی پناه بر خدا مثل سرطان نیز میگویند که مقاومت روانی بیمار، احتمال موفقیت درمان را بسیار بالا میبرد. افسردگی و فروپاشی روانی بیمار کار او را میسازد. ما باید این مسئولیت را بپذیریم و در کارها، فعالیتها، جشنها، مناسبتها، راهپیماییها، دیدارهای عمومی و اجتماعات مشارکت داشته باشیم و منزوی، دور و جدا نشویم.
خود حضور شما… بنده وقتی در گذشته به مجتمع سیدالشهداء میرفتم یا حالا که روی پرده سخنرانی میکنم وقتی برادران جانباز را روی صندلیهایشان میبینم و وقتی به روضه گوش میکنم و به اینها نگاه میکنم، حال دیگری دارد. تاریخ تازه میشود. این ابا الفضل العباس است، جلوی چشمانت. ببین دستانش قطع شده، چشمانش را از دست داده، اما ببین هنوز به راهش ادامه میدهد. حسین را رها نکرد، حسین را تنها نگذاشت. در نتیجه بله، حضور دائم، به لحاظ روحی تأثیر بسیار بالایی بر همهی ما دارد؛ بر همهی کسانی که همچنان در حال دفاع از لبنان و ملتش و کرامت و اماکن مقدس این امت هستند. ساده نگیرید. نگویید چه فایدهای دارد من با ویلچر به حسینیه یا مسجد بروم. خود حضور شما، حجت و محرکی است برای همهی حاضران و کسانی که شما را در تلویزیون میبینند و برای آنها مسئولیت میآورد و به آنها یادآوری میکند که این جانبازان و شهیدان برای امنیت، سلامت و کرامت فداکاری کردهاند و باید شایستهی بر دوش گرفتن امانت دستاوردهای شهیدان و جانبازان باشید. پس در نتیجه: حضور، عدم انزوا، مشارکت در فعالیتها و از جمله فعالیتهای ورزشی. قاعدتا مسئولیت مقاومت، بنیاد و همه این است که در زمینهی ورزش، باشگاه، تیم، مسابقه و… مثل کاری که برادران جانبازمان در ایران کردهاند، کمک کنند. موضوع ورزش بسیار بسیار بسیار مهم است. حالا بنده دربارهی ورزش با شما صحبت میکنم ولی خودم ورزش نمیکنم! شما از این صحبت بهره میبرید و بنده نمیبرم. در هر صورت مسئولیت برادران جانباز ما حضور، مشارکت مستقیم و ادامهی کار است. هیچ کس خیال نکند با جانباز شدن مسئولیتش پایان یافته است.
اما دربارهی خانوادهها، پدران و مادران جانبازان مجرد و همسران و فرزندان جانبازان متأهل. خانواده نیز مسئولیت بسیار بزرگی دارد. اولا باید مثل خانوادههای شهید به این که خانوادهی جانبازند افتخار کنند. باید مسئولیت کامل را دربارهی این جانباز بپذیرند. باید زحمت بکشند و مراقب ویژگیهای تازه و شرایط و پیامدهای جدید جراحت این جانباز باشند. احساسات، شرایط و نیازهای او را درک کنند. اینها جزء جهاد خانواده، پدر، مادر و همسر است. جهاد واقعی همسر، این است. شوهرداری نیک، این است. فرزندان هم باید به پدر مقاوم جانبازشان افتخار کنند و شرایط، نیازها و وضعیت او را در نظر بگیرند و گویی که بدن سالمی دارد، توقعات بالایی از او نداشته باشند. این یک مسئولیت مربوط به خانواده است.
مسئولیت بنیاد در زمینهی جانبازان نیز تداوم دارد. ما در حزب الله و مقاومت این را بخشی از مسئولیتمان میدانیم. قاعدتا از صبر برادران و مسئولیتپذیری و ثبات و صبر خانوادهها تشکر میکنیم. بنده همیشه از مادران و همسران جانبازان به بزرگی یاد میکنم. همچنین تشکر و قدردانی ویژه و بسیار و بیش از اینها از خواهرانی که پس از جانبازی با برادران ازدواج میکنند چون مسئولیتی ویژه و اضافی را بر عهده گرفتهاند. بنده میدانم بعضی پدران و مادران به دختر میگویند چرا میخواهی همهی جوانیات را بفروشی؟ او جوانیاش را به جوانی میفروشد که بخشی از بدنش را برای زندگی بزرگوارانهی همهی ما داده است. همچنین از برادران و خواهران بنیاد، حاج ابو الحسن عزیز و دوستداشتنی و همهی برادران و خواهرانمان در بنیاد جانبازان که واقعا با کمال اخلاص، تلاش و جدیت در حال فعالیت هستند. البته گاهی در امکاناتمان ضعفی هست یا شرایطمان سخت است ولی بنیاد در حد استطاعت و توان تلاش میکند و همگی ما باید در برابر چالشهای تازه و افزایش تعداد جانبازان، برای بالا بردن امکانات و توان این بنیاد کمک کنیم. اما در هر صورت شما بخشی طبیعی و نتیجهی معمولی این نبرد هستید. وقتی به نبرد میرویم، بعضی شهید میشوند و بعضی اسیر و زندانی؛ اسیرانی که خداوند بر آنها منت میگذارد و از زندان خارج میشوند. اسیران نیز مثل جانبازان، هر لحظه در زندان در حال جهادند و برایشان جهاد، عبودیت، اطاعت و عبادت نوشته میشود اما الآن در حال صحبت دربارهی جانبازان هستیم. پس اینها نتیجهی طبیعی نبرد است. اهمیت این محصول برای شما عبارت است از:
اولا: اینها روز قیامت ضایع نمیشود. پاداش شما نزد الله(سبحانه و تعالی) ضایع نمیشود. شما نیکوکار، مجاهد و صابر هستید. بهترین پاداشها نزد خدا از آن شماست. الله فراموش نمیکند، نادیده نمیگیرد، ضایع نمیکند و هیچ موضوعی او را از موضوع دیگر باز نمیدارد حتی اگر صد، هزار، صدهزار یا یک میلیارد سال بگذرد. ما انسانها فداکاریها، کرامت، جهاد و زخمهای مردم فراموش میکنیم اما خداوند هیچ چیز را فراموش نمیکند. پاداش شما نزد خداوند ضایع نمیشود و هدف شما هم الله بوده است و شما دنبال این آخرت بودهاید. دنیایتان را به آخرتتان فروختید. این آخرت از آن شماست فقط به شرط این که از این مدال و موقعیت پاسداری کنیم.
ثانیا: خونها و زخمهای شما همچون خون شهیدان، رنج اسیران و تلاش مجاهدان برای ملت، عزیزان، روستاها، کشور، میهن، منطقه، امت، تمدن و دینتان کرامت، آزادی، استقلال، عزت، حضور، امنیت و صلح بیشتر را به همراه داشته و به ارمغان آورده است. این همان چیزی است که آن را شرافت، عزت و کرامت دنیا و آخرت مینامیم. نمیتوانیم فقط با سخن، نشستن، آرزو و حتی دعا به کرامت، احترام، عزت و زندگی نیکو در دنیا و آخرت دست پیدا کنیم بلکه این فقط با تلاش، جهاد و فداکاری در کنار دعا و شهادت، جانبازی، اسارت، ادامهی مسیر، تحمل محاصره، فروگذاری دوست و وحشیگری دشمن ممکن است. وقتی ما روح اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را که نپذیرفت همچون افراد ذلیل دست بیعت بدهد و مانند بردگان زبان به اذعان بگشاید یا بگریزد، در دل و جان و درون پیکر خود داریم با چهرهها و دلهای باز و شاد به سراغ شهادت میرویم. وقتی روح زین العابدین را در دل و جان خود داریم با اراده، روح، تفکر و صدایمان بر بندها، زندانبانان و محاصرهکنندگان غلبه مییابیم. وقتی روح ابا الفضل العباس را در خود داریم، دست راستمان قطع میشود و به راهمان ادامه میدهیم، دست چپمان قطع میشود و به راهمان ادامه میدهیم، یکی از چشمانمان تیر میخورد و دیگری خاک ولی راه را به سوی حسین ادامه میدهیم. شاید در دنیا نرسیم اما در آخرت میرسیم. وقتی به شهادت برسیم به حسین میرسیم؛ با این روحیهی کسانی که در چنین روزهایی متولد شدهاند و با امید و شادی به واسطهی امید و پیروزی آینده که الله(سبحانه و تعالی) به ما و مؤمنان مجاهد صابر وعده داده است که زمین، پیروزی و آینده برای آنهاست و در این دنیا وظیفهای ندارند جز آنکه ثابت کنند شایستهی این آینده و پیروزی هستند تا بر آنها نازل شود.
خداوند شما، خانوادهها، جهاد و زخمهایتان را پربرکت گرداند و جهاد، اطاعت، زخمها و اعمالتان را قبول کند و بهترین پاداشها را ارزانیتان دارد و شما را بر دشمنتان پیروز گرداند و با انبیاء، اولیاء و عزیزانش محشور گرداند.
والسلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران